به عنوان امدادگر رهسپار دیار نور شد
اولین فعالیت خود را با تأسیس پایگاه بسیج در روستای «عباس آباد شهر ری» آغاز کرد؛ سپس در همان سالها، مسئولیت شورای اسلامی آنجا را عهده دار شد.
آموزش و پرورش که او را نیرویی بسیار کارآمد برای تدریس تشخیص داده بود، وی را به خدمت معلمی دعوت کرد و او نیز پذیرفت. در سال 1363 برای رفتن به جبهه نام نویسی کرد و زندگی مشترک و نوپای خود را ترک کرد و به عنوان امدادگر و دستیار پزشک رهسپار جبهه شد.
در همین روزها بود که در نامه ای به خانواده اش نوشت: پدر و مادر عزیزم! مرا عشق امام حسین(ع) به این جبهه ها کشاند. من برای دفاع از اسلام و نظام اسلامی به جبهه رفتم. شما هم کاری کنید که دستورات اسلامی در جامعه پیاده شود.
در یکی از روزهای خرداد ماه سال 1363 در جبهه «سقز» کردستان با اصابت چندین گلوله جنگی بر بدنش، مسیر آرمانی خود را به سوی کرانه های آبی ادامه داد. او در غرب کشور ایران، به شهادت رسید. اگر چه جسم پاک «محسن» برای همیشه از صفحه روزگار محو شد، اما روح بلند او در سرزمین بادها و یادگارهای ایثار همواره جاودانه است و کوههای پر برف جبهههای غرب هنوز طنین گامهای محسن ایوبی را در حافظهِ خود نگه داشته اند.