«مقاومت محسن» ساواک را خسته کرد
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید محسن پازوکی هفت ساله بود که پدرش را از دست داد و از آن به بعد در دامان پر مهر مادر فداکارش پرورش یافت. هیچگاه فقر و محرومیت از وجود پدر را بهانه نکرد؛ تا پایان مقطع متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت. اما از آنجا که بار زندگی خود و برادرانش را بر دوش مادر احساس می کرد پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، به استخدام کارخانجات شیمیایی پارچین درآمد.
از سال 1355 به بعد که او دیگر جوانی 19 ساله بود، برای فراگیری تعاليم مذهبی و امانی به جلسات دینی قدم گذاشت. در نتیجه شرکت در این محافل آرام آرام در سیر مبارزه با رژیم منحط پهلوی قرار گرفت. محسن پازوکی تکالیف دینی اش را با و بسیار انجام می داد و به فراگیری علوم دینی علاقمند بود. به منظور آزادی ملت شده و بیدار ایران از بند رژیم شاه به پخش اعلامیههای بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) پرداخت.
به دلیل تحت تعقیب نیروهای حفاظت و ساواک قرار گرفت و دستگیر شد، چهار روز زیر شکنجههای مأموران ساواک قرار داشت، در حالی که هیچ کدام از اعضای خانوادهاش از سرنوشت او اطلاعی نداشت. او شکنجه های بسیاری را تحمل کرد اما همچنان خاموش ماند. مأموران وقتی مقاومت و ایستادگی محسن را دیدند، او را رها کردند. در حالی که آثار شکنجه و ضرب و شتم بر سر و صورت وی هویدا بود؛ به خانه بازگشت.
محسن در ادب، اخلاق و نوع دوستی زبانزد همهِ اقوام و آشنایان بود. بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ در کردستان محسن دست از پا نمیشناخت.
محسن برای شرکت در مبارزه علیه ضد انقلابیون دوره های نظامی را طی کرد. با آغاز یورش دشمن بعثی سرنوشت دیگری برای او رقم خورد. از همان ابتدای جنگ دلاورانه در جبهه های جنوب حاضر شد.
محسن بارها به مادرش، که در غیاب پدر، تنها دل نگران او بود گفت: «اگر اینجا بنشینیم و تماشا کنیم، بایستی روزی شاهد از دست دادن خاک وطن و ناموسمان باشیم. نباید دست روی دست بگذاریم و همین طور نگاه کنیم و اجازه بدهیم که دشمن خاک ما را تسخیر کند و مملکتمان را از دستمان بگیرد.»
سرانجام محسن در همان ابتدای جنگ با نبردی جانانه تعداد زیادی از دشمنان را به هلاکت رساند و خود نیز در 19 آبان ماه سال 1359 به شهادت رسید و نامش را به عنوان یک بسیجی جان برکف به ثبت رساند. مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای پاکدشت است.