حسن عادلی پدر شهید «بخشعلی عادلی» میگوید: «برگشت و بدون دیدن هیچ آموزشی داوطلبانه نام نویسی کرد برای خدمت سربازی، گفتم که بذار اسمت دربیاد بعد میری، گفت که اول و آخرش باید برم، رفت به شهر دیزج با دوستانش که اونجا بود در حین آموزش دیدن، پسرم را شهید کردند.»
فضه الهوردی مادر شهید «بایرامعلی علیلو » میگوید: «گفتم که تو رو دادم به امانت خدا، گفت اینجوری نگو بگو که تو رو دادم در راه خدا شهید بشی، اینم به روی چشم تو رو دادم که در راه خدا شهید بشی به قرآن و اسلام کمک کنی رفت و دیگه نیومد.»
پدر شهید «ابراهیم قویدل» میگوید: پسرم بسیجی بود. یک روز آمد پیشم و گفت میخواهد به سربازی برود. بعد از نامنویسی، او را به منطقه میمک اعزام کردند. مدتی که در جبهه بود، دو بار به مرخصی آمد. همیشه از جبهه صحبت میکرد. جنگ همین است؛ هرکس پیروزی میخواهد باید فداکاری کند و خون بدهد.
پدر شهید «محمدشریف عبداللهی» میگوید: سربازی پسرم در مازندران بود. یک روز همراه یکی از دوستانش به یکی از روستاهای اطراف رفته بودند. شهید متوجه گاوی شد که مریض و روی زمین افتاده بود. نگاهی به آن کرد و شروع به نوازشش کرد. چند دقیقه بعد که برگشتند، دیدند گاو سرحال ایستاده است. نباید از مرگ ترسید، ما به سوی خدا بازمیگردیم.
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، همسران، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این قسمت از «آسمان، آبیتر» گفتگو با مادر بزرگوار شهید «حبیب الله فلاح زاده» پرداخته است. این مادر بزرگوار از قول همرزمان فرزندش بیان کرد: «فرزندم شب قبل از شهادت کف میزد و شادی می کرد که فردا روز دامادیش یعنی شهادت است و همانگونه شد و فردای آن روز به شهادت رسید.» پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد یزد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
در این کلیپ پدر شهید «گلابراهیم پارسا» میگوید: «فرزندم در وصیتنامهاش مینویسد: ای نسل جوان بیتفاوت نباشید، علیاکبر حسین(ع) برای هدفش به شهادت رسید.»