برادر شهید «غلامعلی الیاسی رسکتی» میگوید: دارای اخلاق خوب و نیکی بود خیلی مودبانه و با احترام با همه برخورد میکرد. با خونسردی و خوش خلقی با افراد معاشرت میکرد.
شهید «سیدحسین الهی (کوهی مقدم)» از سه سالگی، در اثر توجه و صیانت دینی پدر و مادر، به اقامه نماز پرداخت و از همان کودکی با قرآن انس پیدا کرد که همین دو (نماز و قرآن) سرمایهی جاودانهی او گردید.
مادر شهید «قربان علی پوراکبرکرانی» میگوید: پسرم خیلی حلال و حرام را رعایت میکرد و همیشه با آدمهای خوب معاشرت میکرد. یکبار به من گفت: مامان دوستم رضا به من گفت: برویم خانه همسایه انجیر بچینیم. من به او گفتم، آقا رضا اول از صاحب خانه اجازه بگیریم، بعد انجیر بکنیم. رضا گفت: ول کن، دنیا دو روزه، پسرم ناراحت شد و گفت با من دیگر حرف نزن. انجیر دزدی حرام است.
مادر شهید «جعفر بخشیان کلاریجانی» میگوید: در آخرین روزی که میخواست به جبهه برود شب آخر بالای سر من نشست و بیدار بود گفتم چرا نمیخوابی گفت میخوابم شما بخواب! صبح آمد پیشم مرا قسم داد که جواب او را بدهم وصیت نامه اش را میخواست و خیلی دنبالش گشت وقتی وصیت نامه را به او دادم گفت رضایت بده به جبهه بروم از پدرش مقداری پول گرفت و موقع خداحافظی گفت: دیدار به قیامت.
همسر شهید «شهباز جوادی اشرفی» میگوید: هیچ موقع راز جبهه را فاش نمیکرد و از دلاوریهای بچهها و همرزمانش میگفت؛ بچهها برای خود شبها گودالی میکندند و داخل آن میرفتند و به مناجات میپرداختند، برای خود آرزوی شهادت میکردند مخصوصاً در شبهایی که عملیات بود حنابندان داشتند و به شوخی به یکدیگر میگفتند که فلانی امشب نورانی شدی یعنی اینکه به شهادت میرسی.
مادر شهید «عبدالله آقابرار پورعمران» میگوید: شب همان سالی که میخواست برود و شهید شود زمستان بود از حوزه به خانه آمد شام میخوردیم گفت: «مامان دیشب خواب دیدم که آدم سبزپوش آمد بر بالینم و به من گفت ۱۰ الی ۱۵ روز دیگر به جبهه برو وقتی بیدار شدم دیدم کسی نیست. صبح که شد به شیخ سلیمانی گفتم که چنین خوابی دیدم تعبیرش چیست؟ ایشان گفت آماده شو برو جبهه.»
گفتوگوی نوید شاهد با جانباز «یعقوب علیپور رمضاننیا»؛
جانباز سرافراز یعقوب علیپور رمضاننیا از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان مازندران، گفت: رمز ماندگاری و از خودگذشتی رزمندگان در جبههها، ایمان آنان بود.
پدر شهید «پارسا منصور هزارجریبی» میگوید:یک بار فایل صوتیاش را در گوشیاش پیدا کردم، به یکی از دوستاش گفته بود: «همتها رفتند، ما ماندیم.» و البته، یک جمله همیشگیاش که حالا به وصیت بدل شده است: میگفت بابا، وقتی مردم، روی سنگ قبرم بنویسید: پسر ایران؛ و لوگوی پرسپولیس را هم کنارش بگذارید.