هرمزگان - خاطره

خاطره
آخرین وداع با برداری که شجاعانه رفت
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالرضا حلافی»

آخرین وداع با برداری که شجاعانه رفت

برادر شهید تعریف می‌کند: نزدیک فرا رسیدن ماه محرم بود که برادرم به مرخصی آمد. می گفت؛ ما حمله داریم، دعا کنید که پیروز شویم. مادرم به او گفت؛ حالا که حمله داری به جبهه نرو. عبدالرضا گفت؛ مادر اگر قرار باشد که بیمرم حتی اگر در آغوش تو هم باشم باز هم می‌میرم، هیچ کسی جلوی مرگ را نمی‌تواند بگیرد و از این طریق مادرم را راضی کرد تا به عملیات برود.
شهید همیشه برای آشنا کردن مردم با امام (ره) تلاش می‌کرد
خاطره‌‌ای از شهید «محمدحسین پوردلیر»

شهید همیشه برای آشنا کردن مردم با امام (ره) تلاش می‌کرد

همسر شهید تعریف می‌کند: به یاد دارم از همان ابتدای زندگی مشترکمان، همیشه در کارهای مبارزاتی علیه رژیم ستم‌ شاهی حضور داشت. او همواره شاه و طرفدارانش را لعن و نفرین می‌کرد و به دلیل همین فعالیت‌ها مجبور بود بسیاری از کارهایش را پنهانی انجام دهد؛ از جمله پخش کتاب و اعلامیه‌ها و بازگو کردن سخنان امام (ره) تا مردم را با اخلاق و اندیشه‌های امام عزیزمان آشنا کند.
ما پیروان امام حسین (ع) هستیم و باید در برابر دشمن بایستیم
وصیت‌نامه شهید «علی نکویی»

ما پیروان امام حسین (ع) هستیم و باید در برابر دشمن بایستیم

شهید «علی نکویی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: اگر بنده شهید شدم، اصلاً ناراحت نباشید. من که از امام حسین (ع)، حضرت علی‌اکبر (ع) و علی‌اصغر شش‌ ماهه برتر نیستم. امام حسین (ع) در روز عاشورا، یک تنه در برابر کافران ایستاد و درخت اسلام را با خون خود آبیاری کرد تا امروز به ما برسد. ما پیروان آنها هستیم و باید در برابر دشمن بایستیم و نگذاریم به خاک و میهنمان تجاوز کند.
همیشه خود را سرباز امام خمینی (ره) می‌دانست
خاطره‌‌ای از شهید «حسین ملایی»

همیشه خود را سرباز امام خمینی (ره) می‌دانست

برادر شهید تعریف می‌کند: همیشه رفتارش خوب بود و به دوستانش می‌گفت؛ ما باید سرباز خمینی شویم و از فرمان او اطاعت کنیم. همیشه با خدا راز و نیاز می‌کرد و به دستورات الهی و دینی‌اش عمل می‌کرد و مرتب از دین و قرآن می‌گفت.
امام عزیزمان را مانند مردم کوفه تنها نگذارید
وصیت‌نامه شهید «صفر لقمانی»

امام عزیزمان را مانند مردم کوفه تنها نگذارید

شهید «صفر لقمانی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: دیگر خواهشی که دارم از کلیه همشهریان عزیزم این است که امام عزیزمان را مانند مردم کوفه تنها نگذارند و اگر توان دارید به جبهه بیایید، همراه رزمندگان اسلام با کافران مبارزه کنید. اگر توان جبهه رفتن ندارید، در پشت جبهه با کمک‌های خود رزمندگان را یاری دهید.
زندگی یک شهید؛ الگویی از حمایت و همراهی در خانواده
خاطره‌‌ای از شهید «یدالله اخلاقی»

زندگی یک شهید؛ الگویی از حمایت و همراهی در خانواده

همسر شهید تعریف می‌کند: همسرم اخلاق بسیار نیکو و پسندیده‌ای داشت و برای والدینش احترام زیادی قائل بود. من را خیلی دوست داشت و همیشه در کارهای خانه کمک حالم بود. وقتی که به خدمت مقدس سربازی اعزام شد بعد چند روز به مرخصی آمد. در این ایام مرخصی نمی‌گذاشت دست به چیزی بزنم و خودش کارها را انجام می‌داد. او حتی حقوق دوران سربازی‌اش را خرج نمی‌کرد و برای ما می‌فرستاد.
روایت جانباز از فرماندهی‌اش در جبهه‌های نبرد
خاطرات شفاهی جانبازان؛

روایت جانباز از فرماندهی‌اش در جبهه‌های نبرد

جانباز سرافراز «حسن گلی» درباره نحوه مجروحیتش چنین روایت می‌کند: بعدازظهر بود که دستور حمله دادم. درگیر نیروهای عراقی بودیم که ناگهان یک خمپاره ۷۶۰ در کنارم منفجر شد. ترکشش به صورتم اصابت کرد و فک پایینم به‌ قدری آسیب دید که زبانم آویزان شد. وقتی من را به بیمارستان رساندند، پرسیدند شغلم چیست. دستم را روی گلویم گذاشتم و گفتم فرمانده‌ام. همان لحظه پرستار خانمی با دست به پشتم زد و گفت؛ نگو! اگر بفهمند، دشمن تو را ترور می‌کند.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه