اخبار - گزارش

آخرین اخبار:
گزارش
شهید بزرگ مقاومت، دکتر «اسماعیل هنیه»، رهبر سیاسی «حماس»؛

تو میهمان بهاری، صدای سرخ تو جاری...

آن بزرگمرد جبهه مقاومت میهمان تحلیف ریاست جمهوری ایران اسلامی ، میهمان عزیز مردم ایران و سرحلقه همدلی و امید جهان اسلام شده بود. در مراسم شرکت کرد. در صحن مجلس، دست رییس جمهور ما را در دست خود به گرمی فشرد و بالا برد و تصویر وحدت و دوستی ایران و فلسطین مظلوم و مقاوم را جهانی کرد. اما این شور و شادی را دشمن خونخوار و خبیث، برنتابید. همان شب با جنایتی رذیلانه، مهمان عزیز ما را در خون نشاندند تا شکوه حضور این ملت را عزا کنند. اما بدرقه تاریخی مردم از مهمانشان، پاسخ سخت این سرزمین به شرارت شیطان بود.
«عبدالصالح» تجسم تمام سپاه بود
شهید «عبدالصالح امینیان» فرمانده سپاه «دهلران» و فرمانده گردان محرم «لشکر ۵ نصر»؛

«عبدالصالح» تجسم تمام سپاه بود

«او را که می‌دیدیم، روحیه می‌گرفتیم. اگر او را می‌دیدی فکر نمی‌کردی که این مرد لاغر اندام و بلند بالا، با آن نگاه معصوم و نافذ، فرمانده باشد. همه شور و امید بود. هر وقت او را می‌دیدم. برایم تازگی داشت. بوی کربلا می‌داد. او مرد خستگی ناپذیر جبهه دهلران بود. هنگام نماز و مناجات، دیگر آن عبدالصالح خندان و با صلابت نبود. شانه‌هایش در برابر جذبه عظیم پروردگار می‌لرزید. او با خود عهد کرده بود تا مهران آزاد نشود به مرخصی نرود و خانواده در ایلام به دیدار او می‌آمدند.» این روایت یک رزمنده بود از فرمانده گردان محرم «لشکر ۵ نصر» خراسان که دو بار اسیر شد و چندبار تهدید به مرگ، اما خدا نگهش داشت تا با دستی قطع شده و ترکشی در پیشانی به دیدارش بخواند. لحظه شهادتش، یکی از همرزمان، رو کرد به رزمندگان و گفت: «امروز همه سپاه به شهادت رسید»!...
تأکید بر توسعه همکاری‌های فرهنگی و نشر آثار ایثار و شهادت
در دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران قزوین با مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید صورت گرفت:

تأکید بر توسعه همکاری‌های فرهنگی و نشر آثار ایثار و شهادت

سمیه اسماعیلی، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین با حضور در اداره کل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران، با سعید گنجی دیدار و گفت‌وگو کرد.
دیدار کاروان خانواده شهدای زینبیون با خانواده پاسدار شهید میلاد نماینده / خبر شناسایی پیکر شهید، تنها دو ساعت پس از دیدار رسید

دیدار کاروان خانواده شهدای زینبیون با خانواده پاسدار شهید میلاد نماینده / خبر شناسایی پیکر شهید، تنها دو ساعت پس از دیدار رسید

کاروان خانواده شهدای زینبیون روز یکشنبه، ۵ مرداد ۱۴۰۴ با حضور در منزل پاسدار شهید میلاد نماینده که در جنگ ۱۲ روزه اخیر توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید، با خانواده این شهید والامقام دیدار و ابراز همدردی کردند. تنها دو ساعت پس از این دیدار، خبر شناسایی پیکر شهید نماینده به خانواده‌اش رسید.
خدایا فقط تویی! حیف که دیر فهمیدم...
روحانی رزمنده شهید «سیدمرتضی حسینی اشتهاردی»؛

خدایا فقط تویی! حیف که دیر فهمیدم...

«بارال‌ها! در این ۲۰ سال عمری که به من دادی این‌را فهمیدم که دل بستن به غیر تو نه تنها ثمره‌ای برایم نداشت و تنها خوشی‌های زودگذر بود فقط به این رسیدم که باید با کسی دوست می‌شدم که برایم دائمی باشد چرا که دنیا با همه‌ی ظواهرش فانی است و آن‌که باقی بوده و هست فقط تو هستی. اما حیف که این معنا را خیلی دیر فهمیدم.» این را طلبه رزمنده‌ای در وصیتش نوشت که از حوزه درس و بحث تا جبهه جنگ و جهاد، کوله بار و رهتوشه‌اش، ایمان بود و عشق... فرمانده گروهان و مبلغ رزمی- تبلیغی گردان «قمر بنی هاشم (ع)» از «لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع)» از بسیج مسجد محل تا میدان مصاف با منافقین، از مبلغی در یزد تا چابهار و نیکشهر، «جز پاره‌ای از عشق، دگر هیچ نداشت» ...
سردار شهید «قاسم حیدری نژاد» فرمانده گردان یاسین و معاونت ادوات «تیپ ۲۱ امام رضا (ع)»؛

این خون شهید است که رشد می‌آفریند و کمال می‌بخشد

«از خدا تقاضای رستگاری نموده‌ام که نهایت رستگاری، شهادت است و انشاالله نصیب این جانب خواهد شد. به خانواده‌ام می‌گویم که از شهادت این حقیر، دلگیر و محزون نباشید؛ چرا که اسلام، خون می‌خواهد و این خون شهداست که باعث رشد و پیشرفت می‌شود.» این تمام وصیتنامه شهیدی است که از پیش از انقلاب در مبارزات مردم مشهد تا پس از انقلاب در بسیج و کمیته و جهاد سازندگی و رودرروی قاچاقچیان مواد مخدر تا منافقین خلق و تا فرماندهی گردان و معاونت «تیپ ۲۱ امام رضا (ع)» در جنگ، نفس در هوای شهادت زد و عصاره آخرین نگاهش به شهادت و نسبتش با شهیدان، در این کلمات عارفانه خلاصه شد که اوج بلندای بینشی است که «شهید» می‌سازد، «شهادت طلبی» می‌آفریند و «شاهد» می‌پرورد...
شهید «شیخ فضل الله نوری»؛

سربدار ِمشروطه مشروعه

سعدالدوله برای او پیام فرستاد که با وزیر مختار روس و انگلیس گفت‌و‌گو کردم و برای شما جای مناسبی در سفارتخانه تهیه شده تا جانتان محفوظ باشد. اما او فقط زیر لب گفت: «لاحول و لاقوة الاّ بالله» ... پیشنهاد شد که اجازه بدهید پرچم هلند را که کشوری بی‌طرف است بر بام خانه نصب کنیم تا در امان باشید. شیخ با تبسمی استهزا گونه گفت: چطور ممکن است که صاحب شریعت به من که از مبلغین احکام هستم اجازه دهد به خارج از شریعت، پناهنده شوم؟ و وقتی پیشنهاد پناه بردن به سفارت عثمانی داده شد، گفت: رواست که من، بعد از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم؟! سردار مشروعه، سربدار شد تا به گفته «جلال آل احمد»، نعشش بالای دار، پرچمی باشد و پیامی به همه تاریخ...
سردار شهید «محمود اخلاقی»؛ قائم مقام «لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع)»؛

َشهید محمود اخلاقی: خدایا! چگونه به شهر برگردم؟!

دوستانش می‌گویند در آخرین روز‌های حیاتش، سر به آسمان بلند کرده و گفته بود: «خدایا! قطعنامه هم پذیرفته شد و جنگ هم رو به اتمام است، ولی من هنوز زنده‌ام! خدایا! بدنم دیگر جای ترکش خوردن ندارد و از طرفی روی برگشت به شهر خود را ندارم. من چگونه به شهرم برگردم و چگونه به چشمان پدران، مادران، همسران و فرزندان شهید نگاه کنم؟ خدایا ماندن پس از جنگ را بر من حرام کن!...» چندروز قبل از عملیات «مرصاد» خواب عجیبی دید. به همه گفت: «این آخرین اعزام من است. من این بار شهید می‌شوم» و برنگشت!... خدا صدای سوز مناجاتش را شنیده بود و او را به سوی خود خوانده بود...
سردار شهید «هادی فضلی» فرمانده اطلاعات و عملیات حماسه «مرصاد»؛

خورشیدی که از «تنگه چهار زبر» تا افق جاودانگی درخشید

«حرف ما این بود که این قدرت طلبی‌ها و ریاکاری‌ها و خودخواهی‌ها باید محکوم شود، با ناحق باید مبارزه کرد و برنامه جاهلیت باید برچیده شود و عدالت باید باشد نه ظلم و ستم. ما گفته بودیم که اسلام باید زنده باشد، حق باید حاکم باشد و مردم باید حق حیات داشته باشند و به همین خاطر ما را زدند و کشتند و بدنمان را پاره پاره کردند و فرزندانمان را در زیر بمب‌های خوشه‌ای و موشک‌های ۹ متری قرار دادند، چون ما حق می‌گوییم و از مظلوم دفاع می‌کنیم...» چه شباهت شگفتی است میان این سخن شهید با حال و هوای این روز‌های ما و این دفاع مقدس ۱۲ روزه... با این حساب، آیا شهید، زنده‌ترین زندگان تاریخ نیست؟!
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه