«محمدرضا در سالروز ولادت حضرت فاطمه (س) با پول خود به خانمها روسری هدیه میداد تا موها و سر خود را بپوشانند ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «محمدرضا خامدا» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۵
خاطرات شفاهی همسران شهدا
«ملوک علی ویسی» همسر شهید «عزت الله پرویزی»، میگوید: هر زمان که از محل کارش به خانه برمیگشت به مسجد میرفت و دعای کمیل میخواند و بچه را جمع میکرد و به آنها آموزش قران میداد.
کد خبر: ۵۵۰۱۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
«رمز پیروزی را باید در عمل به وظیفه جویا شد نه در غیر آن، چرا که سعادت از آن کسی است که در بحبوحه هر مسئله و جریانی، او را بخواهد و بخواند ...» ادامه این خاطره از شهید «حمید قزوینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۸
«کتاب جامانده در سهیل» اثر «کبری خدابخش دهقی» با مضمون روایت زندگی همسر سردار شهید «محمد جعفرسعیدی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس در بوشهر منتشر شد.
کد خبر: ۵۴۹۸۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۷
«مدتی بود خبری از او نداشتیم، آن موقع کردستان بود، زمانی بود که میگفتند کوملهها جوانهای ما را سر میبریدند، خیلی نگرانش بودم، نه پیغامی میفرستاد، نه نامهای و نه تلفنی ...» ادامه این خاطره از شهید «علیاکبر رفیعیمجد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۶۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۳
برگی از خاطرات مادر شهید رفیعیمجد؛
«هنگام خوردن شام، دوباره زنگ خانه به صدا در آمد، رفتم و در را باز کردم، با کمال ناباوری دیدم اکبر است، من در میان ذوق و شادی خودم و بقیه افراد خانواده گفتم:ای کلک تو که گفتی مرخصی نمیدهند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «علیاکبر رفیعیمجد» است که از زبان مادر این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۹۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲
«پدر برای من یک شیشه عطر آورد که هنوز هم هر وقت آن را بو میکنم، بوی پدر را استشمام میکنم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات فرزند شهید «یعقوبعلی رستمی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۹۲۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
مادر شهید جمشیدی:
«وقتی خبر شهادت علیاصغر را به من دادند، کارم شده بود گریه و زاری، به حدی که یک شب در خواب دیدم جایی که علیاصغر را دفن کردهاند کاملاً خیس و او در گلولای غرق شده است ...» ادامه این خاطره از مادر شهید «علیاصغر جمشیدی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
روایتی خواندنی از فرزند شهید «طهماسب حاجیان»
«نرگس حاجیان» میگوید: به پدر خیره میشدم تا زمانی که صدای مادر، سکوت من و پدر را بهم میزد اما من همچنان دستان کوچکم در دستانش بود و حاضر نبودم هرگز دستانم را از پدرم جدا کنم.
کد خبر: ۵۴۹۰۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
«شهید چگینی به هیچ عنوان اسم کسی را بر زبان نیاورده و مردانه شکنجهها را تحمل مینماید و بعد مدتی از زندان آزاد و دوباره در الیگودرز به فعالیتهایش ادامه میدهد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «قدرتالله چگینی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۸۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
کتاب «شلیکنهایی» روایتی خواندنی از زندگینامه «شهیدحسینمقصودلو» به قلم «مریم فریبی» است که به کوشش «نشرشاهد» منتشر شده است. «پایان حکومت شاهنشاهی» خاطره خواندنی از شهید حسین مقصودلو به روایت «فرشتهمقصودلو خواهر شهید» را در ادامه میخوانیم.
کد خبر: ۵۴۸۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
گفتگوی تصویری با پدر شهید«امیر قلی پرتوی فتح»
«حیات قلی پرتوی فتح»، میگوید: جنگ تحمیلی شروع شده بود. امیرمیخواست راهی جبهه شود، به اوگفتم پسرم دوره تحصیلیات را تا مقطع دیپلم کامل کن و بعد برو،که در جواب پاسخ داد: جبهه الان به من احتیاج دارد نمیتوانم بمانم دیر میشود.
کد خبر: ۵۴۷۹۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۹
قسمت سوم خاطرات شهید «محمود اکبری»
پدر شهید «محمود اکبری» نقل میکند: «نماز که میخوندم با این که خیلی کوچک بود، میایستاد و یک مهر میگذاشت و ادای من رو درمیآورد! مادر میگفت: کنار من دست و پا و صورتش رو میشست؛ مثلاً وضو میگرفت!»
کد خبر: ۵۴۷۶۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳
«پیش از پیروزی انقلاب اسلامی باید به خدمت سربازی میرفت اما از آن جایی که نمیخواست در خدمت رژیم شاهنشاهی باشد به خدمت نرفت ...» ادامه این خاطره از شهید «ابوالفضل خوئینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۷۱۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
مادر شهید «رمضانعلی دارابی» نقل میکند: « نذر امام رضا (ع) کردیم، اگر حالش خوب شود، او را به پابوس آقا ببریم. غذای او سوپ و مایعات بود که با نی به او میدادیم. با آن وضع جسمی، اصرار داشت به جبهه برگردد. میگفت: «دلم برای بچهها تنگ شده. اونجا صفای دیگهای داره.» خدا توفیق داد با هم به مشهد مشرف شدیم.»
کد خبر: ۵۴۶۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۱
«براى رفتن به جبهه روزشمارى مىکردم و در آخر، به صورت داوطلبانه راهى جبهه شدم. در قسمتى که من کار مىکردم و تمامى خواستهام رفتن به خط مقدم بود و هر وقت بچهها به خط مقدم مىرفتند، با حسرت به آنها نظاره مىکردم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات دختر شهید «محرم رحمانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۶۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «سالار پارسا» از خاطرات دوران انقلاب و جبهه فرزندش گفت: «عمویش به او گفته بود تو در حد و اندازه تفنگ نیستی و میگیرند و تو را میکشند. او در پاسخ گفته بود عموجان کسی که تفنگ بر دوش میاندازد در خود جرات و جسارت این کار را دیده است.»
کد خبر: ۵۴۵۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
«عباس پس از رفتن سرهنگ حقشناس شروع کرد به خواندن قرآن. پانزده الی بیست دقیقهای نگذشته بود که بیاختیار روی به من کرد و گفت: خداوند او را بیامرزد. خدا رحمتش کند. گفتم: که را میگویی؟ یکباره به خود آمد و گفت: همین طوری گفتم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۵۷۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۳
« در حالی که در دستش یک دستمال ابریشمی زیبا داشت سلام کرد و دستمال ابریشمی را گشود. درون دستمال پر بود از میوه، میوههای بسیار زیبا و تر و تازه. انگار که همان لحظه از درخت چیده بودند ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۵۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۳۰
رفعتالله به همراه مادرش به خواستگاریام آمدند. روز خواستگاری از دیدنش دهانم باز ماند. انتظار داشتم آقا داماد با کت شلوار، شیک و آراسته بیاید. اما ایشان انگار توی خاک غلت خورده بود.
کد خبر: ۵۴۵۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲