«کمی که تاکسی دور شد، متوجه شدند چمدان و همه وسایلی که خریده بودند، داخل صندوق عقب تاکسی جا مانده و او هم رفته است. نیم ساعتی نشسته بودند و کاملا مستاصل که چه کنند. خسرو دستهایش را بالا برد و گفت: یا صاحبالزمان (عج) من همه تلاشم این بود که جشن نامزدیام در شب ولادت شما باشد، حالا خودت کاری بکن که آبروی من در خطر است ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۴۷۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۸
برگی از خاطرات شهید مدافع حرم «محمدرضایی»؛
«یک شب پژاک به یکی از سنگرها نفوذ کرد و یکی از بچهها به نام حسن حسینپور را به شهادت رساند. آن شب حاجی به همه نیروها سرکشی میکرد و خیلی خونسرد میگفت: تیراندازی به خاطر اشتباه یکی از نیروها رخ داده و هیچ اتفاقی نیفتاده است ...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «حمید محمدرضایی» را همزمان با سالروز شهادت این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۴
«آقای بهتویی علاوه بر درک مسایل نظامی و قدرت فرماندهی، توجه خاصی در مسایل عبادی و رازونیاز داشت، به گونهای که بارها به چشم خود دیدم که ایشان در دل تاریکیهای شب به کنجی پناه برده و با خدای خویش مشغول راز و نیاز بود و نماز شب میخواند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۳۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۴
«نگهبان با سری گرد و چشمانی از حدقه بیرون زده هر چه سعی میکرد داخل را ببیند موفق نمیشد؛ لذا شروع کرد به داد و فریاد که «این چیه درست کردهاید». بعد هم رفت و افسر نگهبان را خبر کرد ...» همزمان با روز ارتش، ادامه این خاطره از خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۳۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۹
دوست و همکار شهید «محمود کریمی»:
دوست و همکار شهید «محمود کریمی» بیان کرد: در جریان بمباران ۱۵ خرداد شهر بانه بدون معطلی محمود را به بیمارستان رساندیم، ولی انگار مقدر این بود که او با زبان روزه به دیدار معشوقش برود، آری او شهید شده بود و به خیل شهدای اسلام و انقلاب پیوست.
کد خبر: ۵۳۲۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷
شهید عملیات رمضان:
در مدتي كه برادرم مفقود بود، مادرم رحمت خدا رفت و بعد از هجده سال اعلام كردند كه تعدادی جسد شهيد آوردهاند. وقتي ما رفتيم از عبدالرضا فقط آثاري آورده بودند. يک جفت كفش از برادرم آورده بودند كه كنار جسدش در يک كانال بوده... در متن خبر ادامه خاطره ی برادر شهید عبدالرضا آتشی را بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۶۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۳
پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
همرزم شهید «احمد عبدالهی» به نقل از شهید می گوید: گلوله ها چنان می اومدن که رکعت اول رو با شتاب خوندم. یکدفعه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم و از ترس تیر و ترکش، فقط به جان خودم فکر می کنم؛ استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم؛ مثل همیشه.
کد خبر: ۵۳۲۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
دو روایت خواندنی از همرزمان شهید «عارف فتاحی»؛
سعدالله فتاحی، همرزم شهید نقل می کند: در شب 23 اسفند 1366 موقع عملیات دور هم جمع شدیم. او خودکار و کاغذی برداشت و جمله ای نوشت و از چهره و قیافه و حرکات او معلوم بود که شهید می شود.
کد خبر: ۵۳۲۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
شهیدان رضایی به روایت برادر؛
برادر شهیدان رضایی می گوید: یکی از بچهها که نامش علی بود پشت چهارلول مینشست و با شجاعت عجیبی که داشت هواپیماهای عراقی را مقهور نترسی خود می کرد، یک روز هواپیماها راکتی به سمت او شلیک کردند به طوری که نه از علی و نه از چهارلول اثری نماند.
کد خبر: ۵۳۲۴۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
شهیدان رضایی به روایت برادر؛
برادر شهیدان رضایی می گوید: جوان های هم سن وسال کرامت در محله های مختلف بزنجان برای پیروزی انقلاب فعال بودند. محله باغ راهوئیه از محلاتی بود که جوان های آن هم تحصیل کرده و هم انقلابی بودند. یک روز یکی از جوان های همین محله دستش را با تیغ برید و با خون خود روی دیوار نوشت: مرگ بر شاه و درود بر خمینی.
کد خبر: ۵۳۲۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۰
روایت «شهین نادری» از همسر شهیدش؛
همسر شهید «هوشنگ مداحیپور» می گوید: حاصل شش سال زندگی مشترک ما، سه فرزند و خاطرات زیبایی است که از اوج ایثار و عشق هوشنگ به امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی در ذهن من جای گرفته است.
کد خبر: ۵۳۰۶۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۵
خاطراتی از شهید «علی يار شول»؛
شهید علی یارشول گفت: اگر قرار است كه من تكّه تكّه شوم تا صدای انقلاب در جهان طنين افكن شود، پس ای خمپارهها و ای تيرهای بلا مرا دريابيد و گوشت و استخوانم را قطعه قطعه كنيد. من حاضرم و راضی هستم كه كوچكترين اثری از من نماند، اما نور انقلاب جهان را روشن كند.
کد خبر: ۵۳۰۵۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۳
کتاب «شیر شکار» حاوی زندگینامه و خاطرات سردار رشید اسلام، شهید «مرتضی ساده میری» قائم مقام فرمانده گردان ۵۰۲ امام حسین (ع) از تیپ یکم امیرالمؤمنین (ع) لشگر ۴ بعثت سپاه پاسداران به نقل از یاران و همرزمانش به قلم یاسر بابایی و توسط نشر نشتیمان در سال ۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است.
کد خبر: ۵۳۰۲۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۸
مادر شهید «شهید محمدعلی شفیعزادهبرمی» نقل میکند: «چند روز بعد خبر آوردند مفقودالاثر شده است. هفده سال در حسرت دیدن آن دستهای حنا شده ماندم. پس از هفده سال پلاکش را بوسیدم. احساس میکردم عطر حنای پسرم از آن پلاک به مشام میرسد.» نوید شاهد سمنان توجه شما را به خاطراتی از والدین این شهید گرانقدر جلب میکند.
کد خبر: ۵۳۰۰۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۴
خاطرات همسر شهید «علیرضا اشرف گنجویی»؛
در خاطرات همسر شهید «علیرضا اشرف گنجویی» آمده است: پدرم هم فرهنگی بود و هم اهل مسجد و تکیه و هم یک مبارز انقلابی که علیه طاغوت سینه سپر می کرد. از زمانی که خودم را شناختم، بابام توی مسجد مشغول رسیدگی به امورات دینی خودش و مردم بود.
کد خبر: ۵۲۹۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
حکایت شهادت شهید علی رضا صالح غفاری؛
«شهید حسین صالح غفاری» از شهادت «شهید علی رضا صالح غفاری» نقل می کند. شهیدی که زمزمه این بیت همه آرزویش بود و به این خواسته قلبی خود نیز رسید: «ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن/سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن»
کد خبر: ۵۲۹۵۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
«پدر با مهربانی دلداریام میداد و میگفت: پسرم یک وقت غصه نخوری تا من از جبهه برگردم حتما دوچرخه شما هم آماده شده است با هم میرویم و آن را میخریم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات پسر شهید «محمدعلی برجی» است که در آستانه ولادت امام علی(ع) و روز پدر تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۹۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
همرزم شهید «حسین عربعامری» نقل میکند: «مکثــی کــرد. لحــن جــدیتــری بــه حرفهــایش داد و بلنــدتر از قبــل گفت: «برادرا! در حقیقت برگشتی توی کار نیست. هر کـس آمـادگی نـداره، از جمع جدا بشه.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۲۹۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
دوست شهید «حسین عربعامری» نقل میکند: «گفت: اول با زبان، اگه نشد اونوقت درگیر میشـیم. بـه مـا مـیگـن: سرباز خمینی. میخواین پشت سـر مـا حـرف باشـه و بگن منطـق نـدارن، اونوقت همون چیزی بشه که دشمن میخواد؟» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۲۹۲۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
پدر شهید «حسن جعفری» در خاطرات خود از فرزند شهیدش چنین گفت: حسن همیشه عکس شهدا را پیش رویش میگذاشت و مرتب به آنها نگاه میکرد. خودش نیز عاشق شهادت بود.
کد خبر: ۵۲۹۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۱