نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات از شهید
به مناسبت سالگرد عروج عاشقانه جانباز شهید حاج علی شکر الهی
جانبازیش باعث نشد تلاشش رو از دست بده ، در زمینه های کار و تحصیل و... خلاصه هر کاری که وارد میشد موفق بود . ساعت ها روی ویلچر می نشست ، برای حرکت دادن ویلچر از کسی کمک نمیخواست! می گفت نمی خوام کسی به خاطر من اذیت بشه.
کد خبر: ۴۲۰۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۹

نویسنده یار محمد عرب عامری
از ماشين پياده شد و آن ها را از هم جدا كرد. چند دقيقه اي با آن ها حرف زد و بعد از جيبش شكلات در آورد و به هر كدام يك شكلات داد. صورتشان را بوسيد. آنها هم صورت يك‌ديگر را بوسيدند و دنبال كارشان رفتند.
کد خبر: ۴۲۰۲۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۷

شهید والامقام محمود شاهورانی
خواهرم! حجاب برای زن ارزشه، هر قدر با حجاب‌تر باشین در جامعه، محبوب‌ترین
کد خبر: ۴۲۰۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۷

با تولد و ولادتش برکت و نعمت را به خانه آورد ،توانستند به زیارت امام رضا (ع) رفتند و وضع زندگیشان بهتر شد.
کد خبر: ۴۲۰۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۶

زندگی نامه و خاطرات شهید مهدی پرنده غیبی؛
زمانی که مهدی می‌خواست برای شناسایی به منطقه ی هورالعظیم برود، عراقی ها سنگر آنها را هدف قرار دادند. مهدی به شوخی گفت آنها مرا نشانه گرفتند، ولی من از آنها خواهش کردم که از مهمانان پذیرایی کنند.
کد خبر: ۴۱۹۹۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۳

حسین آقا را باید در عملیات شناخت بیشتر آنهایی که همرزمش بودند به خوبی می شناسند او مردی دلاور، نترس و خیلی فکور و از فرماندهان لایق لشکر 31 عاشورا بود.
کد خبر: ۴۱۹۸۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۳

کتاب خاطرات شهید محمود رضا بیضایی با عنوان «تو شهید نمی‌شوی» پس از دو روز از انتشار چاپ اول، تمام شد.
کد خبر: ۴۱۹۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۲

پدر حسین گفت: « تو که مي خواستي دکتر بشوي ، حالا چرا رفتي جبهه و درس را رها کردي؟» خنديد وگفت: «جبهه خودش دانشگاه است. از دکتر شدن هم بهتر است».
کد خبر: ۴۱۹۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۱

دستش را روي پيشانيم گذاشتم؛ به اميد آنكه سردرد مُزمنم، تمام شود. آن روز خدا به واسطه ي معجزه ي دستهاي خاكيِ او صبر عجيبي به من داد و ديگر سردرد، آزارم نداد.
کد خبر: ۴۱۹۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۹

شهید والامقام حسین سنگسری
وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. آخر پسرم عاقبت به خیر شده بود. بارها از او خواستم که پیش فاطمه ی زهرا رو سفیدم کند.
کد خبر: ۴۱۹۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷

بچه ها هم قبول کردن و همه به خانه رفتند تا ناهار بخورند و يک ساعتي ديگر همه سر کوچه جمع بشوند. ساعتي بعد، حدودا 25 نفر سر کوچه جمع بودند و توي جيب هر کدامشان يک چاقو زنجير يا پنجه بُکس يافت مي شد.حتي چند نفرشان که به قول معروف خيلي خر بودند چوب و چماق و دسته بيل و لوله لاستيکي و ميله آهني همراه خود آورده بودند. با اصرار من و چند تا از بچه هاي ديگر آنها که چوب و چماق همراه خود آورده بودند وسايشان را در خانه گذاشتند تا آبرويمان نرود و سپس به طرف مسجد راه افتاديم.
کد خبر: ۴۱۹۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

روایت خواندنی از همرزم گرامی «شهید امیر پازوکی»؛ به مناسبت سالروز «شهادت»
زمستان از راه رسیده بود و سوز سخت و طاقت فرسایی داشت. امیر پازوکی تازه به منطقه رسیده بود. این چهارمین باری بود که به جبهه می آمد. امیر را به عنوان یک امدادگر حرفه ای می شناختند؛ چرا که همیشه در حال کمک کردن به دیگران بود.
کد خبر: ۴۱۹۲۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

شهید یونس زنگی آبادی خودش را مدیون مادرش می دانست و می گفت: مادر کی می شود که من تلافی این همه زحمات شما را بکنم.
کد خبر: ۴۱۹۲۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

روایتی خواندنی از برادر شهید «علی پرویزی» منتشر شد؛
پدرم، مادرم؛ وقتی دوستان من در جبهه اند چطور بمانم؟ من که می دانم روزی بالاخره خواهم مرد، می خواهید اینجا بمانم وبی خودی بمیرم؟ یا دوست دارید مثل آقا امام حسین (ع) در میدان جنگ شهید شوم؟
کد خبر: ۴۱۹۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۵

شهید عباس جمالي زاده خطال به مادر خویش: بدون شما هرگز نمی روم، من باید دستتان را بگیرم و شما را به خانه برسانم.
کد خبر: ۴۱۹۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴

خاطرات
شهید خسرو در محله کوتی در منزل مرحوم آقای علم ، یکی از علمای شهر بوشهر در سال ۱۳۴۰ چشم به جهان گشود .با شروع انقلاب به همراه یاران و دوستان در فداییان اسلام پرچم انقلاب اسلامی که بوسیله امام خمینی (ره) بر افراشته شده بود به دوش گرفت و با تمام وجود از انقلاب و امام خمینی (ره) و ارزش های انقلاب اسلامی دفاع نمود ، شهید از مؤسسین و اعضاء شورای فداییان اسلام در بوشهر بود.در جزیره ی مجنون شیمیایی شد و سرانجام به همراه ارتش جمهوری اسلامی در دنباله عملیات رمضان و در منطقه کوشک در تاریخ ۵/۳۰/ ۶۴ شربت شیرین شهادت را نوشید .
کد خبر: ۴۱۹۰۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

خاطرات جانباز قربانعلی خواجه مظفری از شهادت دو پسرش
به پيشاني‌اش، جايي كه تير قناسه آن‌را رنگين كرده بود، خیره شد و در دل گفت:«بازم سرت رو حنا كردي!».
کد خبر: ۴۱۸۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳

خاطراتی از شهید والامقام غلام رضا سالار
اون نمازش رو سر وقت نمی‌خونه، دیگه نمی‌خوام باهاش دوست باشم
کد خبر: ۴۱۸۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳

من تصمیم گرفتم هرشب نمازشب را همان طور که شهید خواسته بخوانم ودیگر ترک نکردم و این سعادتی بود که بعد ازشهادت غلامحسین بخاطر او نصیبم شد.
کد خبر: ۴۱۸۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۰

سالروز ولادت/خاطرات
سه سال پیش آمدند به من گفتند که اکبر مفقود شده است وجسدش را پیدا نکرده اندوبه من هیچ مدرکی از پسرم نداده اند ومن نمی توانم ومن نمی توانم قبول کنم که او شهید شده است وهر لحظه منتظر آمدنش هستم.یک شب به خوابم آمد ...
کد خبر: ۴۱۸۶۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳