در حضور حاج قاسم برای عدهای حرف میزدم گفتم من اینطور فهمیدم که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پرکارند و شهدای ما در جنگ اینطور بودند. حاجقاسم حرفم را تأیید کرد و گفت بله همین طور بود.
کد خبر: ۴۷۷۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
شهید سید جلیل میرشفیعیان در دوران دفاع مقدس در حالی که لباس نو و تمیز به تن کرده بود، ماجرای شهادتش را برای همرزمانش بازگو میکند.
کد خبر: ۴۷۷۳۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
ویژه نامه روایت عشق، شامل ده خاطره زیبا و شنیدنی از زبان مادران شهدای استان گلستان می باشد.
کد خبر: ۴۷۷۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
خاطراتی پیرامون شهید «ماشاءالله رشیدی»؛
برای شکستن محاصره از سوی عدّه ای از رزمندگان طرح های شتابزده و تاکتیک های عجولانه ای ارائه شد. اما آن روز، ماشاءالله به کمک چند نفر دیگر، زیر آتش شدید دشمن توانستند راه مناسبی برای شکستن حلقه ی محاصره پیدا کنند و همگی به سلامت عقب آمدند.
کد خبر: ۴۷۶۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸
شهید "رضا قندالی" ششم آبان 43 در گرمسار به دنیا آمد. جوانی شوخ طبع و خندان بود. همرزمانش می گویند: خنده از لبانش نمی افتاد. وی در سال 66 در ماووت عراق شیمیایی شد و به شهادت رسید. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطراتی از شفا دادن تا شوخ طبعی های این شهید گرانقدر را به نقل از خانواده و همرزمانش برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۶۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۷
پیرامون شهید «نصرالله شیخ بهایی»؛
وضع آنجا از لحاظ مسایل شرعی قابل تحمل نبود؛ تذکر هم دادیم، فایده نداشت؛ بنابراین برگشتیم خانه. گفت: «حالا لازم بود برید جایی که معصیت و گناه بود؟» فکر می کردیم می خواهد به ما بزرگتری کند، اما بعداً فهمیدیم او از سر احساس تکلیف تذکر می دهد.
کد خبر: ۴۷۶۲۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۶
خاطراتی پیرامون سردار شهید «علی اکبر بختیاری»؛
این برای ما عجیب نبود چرا که خیلی اوقات بچه های بسیجی در عملیاتها و یا هر جای جبهه بودند کفششان که خراب می شد، شهید بختیاری کفشهایش را به آنها می بخشید خود پابرهنه تردد می کرد.
کد خبر: ۴۷۶۱۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۳
خاطراتی پیرامون شهید «محمد طایی»:
شهید «محمد طایی» تمام وقت خودش را در تظاهرات، نوشتن مقاله، پخش نشريه و تشکيل جلسه براي آگاهي ذهن ايرانيان مقيم آمريکا و نيز آمريکايي ها سپري ميکرد. به علّت فعاليت هاي گسترده ، پليس او را تعقيب ميکرد. گـروه هاي التقاطي بـا وي دشمن بودند و از شهري به شهري در حرکت بود.
کد خبر: ۴۷۶۰۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۱
همرزم شهید " شهیدعلی اشرف کارخانه ای" در روایتی کوتاه از شهید می گوید: ((شهید علی اشرف کارخانه ای بر دیواره سنگر اسامی ما را نوشت البته با ماژیک آبی و وقتی به اسم خود رسید ماژیک را عوض کرد و با ماژیک قرمز نوشت. شهید علی اشرف کارخانه ای از کنگاور. ما هم ناراحت شدیم و گفتیم علی چرا ؟ گفت من می دانم که دیگر از این سفر بازنمی گردم و این سنگر را نخواهیم دید چون دیشب امام خمینی مرا صدا کرد و گفت بیا! آنجا بهشت بود.))
کد خبر: ۴۷۵۶۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵
شهید " صید مراد مرادی " در بخشی از خاطرات خود روایت می کند: (( بچه ها دسته دسته برای دفاع از انقلاب به جبهه های جنگ می رفتند هر کس شور و احساس خاصی داشت تحمل خود را از کف داده بودم با وجود گرفتاری و مشکلات خانوادگی دل را به دریا زدم و جهت اعزام به جبهه ثبت نام کردم.))
کد خبر: ۴۷۵۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵
«حسین پسر غلامحسین» به روایت شهید سلیمانی(2)؛
ما هر شبی که وارد معبر می شویم، موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن، یک سجدۂ شکر و دو رکعت نماز به جا می آوریم و بعد به عقب برمی گردیم. این نمونه ای از حال و هوای بچه های اطلاعات بود؛ حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمدحسین ایجاد شده بود.
کد خبر: ۴۷۵۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵
«من رو جایی بشورین که شهدا را شستن! کمتر از آرزو ها و خواسته هایش حرف می زد، اما این جمله را جوری گفت که حس کردم شبیه وصیت است. بر خودم لرزیدم و گفتم:مادر جان! الآن شهید کجا بود که تو را اونجا بشورن؟ چیزی نگفت. اما می دانست لحظات آخر است...»
آنچه خواندید بخشی از خاطرات مادر شهید "مرتضی طحان چوب مسجدی" است. نوید شاهد سمنان به مناسبت شهادت جانباز شهید"مرتضی طحان چوب مسجدی" در دو بخش خاطراتی از ایشان را برای علاقمندان منتشر می کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات که به نقل از مادر این شهید بزرگوار است جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۴۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳
کتاب «وقتی مهتاب گم شد» به قلم حمید حسام در بردارنده خاطرات شهید علی خوش لفظ است که به تازگی از سوی نشر دارالمعارف در لبنان چاپ شده است.
کد خبر: ۴۷۵۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
خواهر شهید "حسن حدادیان" میگوید: یاد و خاطرات شیرین برادرم حسن همیشه باهامون هست و همینها ما رو سر پا نگه داشته است. نوید شاهد اصفهان به انتشار خاطراتی از این شهید عزیز پرداخته است که در ادامه میخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۹
تا اولین بیت سرود یعنی جمله «من مسلمانم» را به زبان راندم، صادق از داخل سنگر فرماندهی فریاد زد «من نمیدانم». ناگهان خنده و گریه رزمندهها... ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۸
شهید "کاظم عاملو" شهیدی از خطه کویر ایران، سمنان است. او اسفند سال 66 در ماووت عراق شربت شهادت نوشید. به همین مناسبت نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند که "بوی پیراهن یوسف" یکی از این مجموعه خاطرات است. شما را به مطالعه بخش نخست این خاطرات دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷
کتاب «آسمان» به روایت همسر سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" است که در پنج هزار و 500 نسخه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۴۹۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۵
در همین لحظات بود که "شهید علی تاجاحمدی" هم از گرد راه رسید و با دوربینش این عکس را گرفت و ... ادامه این خاطره از همرزم شهید را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین از دست ندهید.
کد خبر: ۴۷۴۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴
خاطراتی پیرامون شهید «غلامحسین خزاعی»؛
نزديك صبح يك نفر نارنجك را به طرف سنگر پرت كرد. در نور انفجار چشمم به حسين افتاد. به طرفش رفتم. پرسيد: « نماز صبح خوانده اي؟» گفتم: « نه ... هنوز نخوانده ام.» قبله را نشان داد و گفت: « قبله اين طرف است ،بخوان.»
کد خبر: ۴۷۴۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۱
هر بار که به قاسم نگاه میکرد، هیجانزده میشد و میگفت: بیبین! به من مِخَندَه! حال آن که هیچ نوزادی در آن سن و سال نمیخندد... ادامه این خاطره از همسر شهید «حجتاله صنعتکار آهنگریفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۵۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰