زندگی 7 شهید «15 خرداد 42» ورامین+پوستر
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهدای كفن پوش قيام 15 خرداد سال 1342 ورامين مظلوم ترين شهيدانی بودند كه در راه اعتلای اسلام و در دفاع از مرجعيت و ولايت جان خود را تقديم كردند. شهيدانی كه پنجاه سال پيش غريبانه در غروب 15 خرداد خونشان پل باقرآباد را رنگين كرد تا ثمره خون با ارزششان در 22 بهمن سال 57 به پيروزي انقلاب اسلامی ختم شود.
شهید «عزتالله رجبی» به همراه دیگر همرزمانش در صف اول قیامکنندگان ورامینی حضور داشت و در تیراندازی رژیم در پل باقرآباد به شهادت رسید. شهید «امیرهوشنگ معصومشاهی» نخستین شهید قیام 15 خرداد مردم ورامین بود که با اصابت گلوله به قلبش و در آغوش برادرش به شهادت رسید .
شهید «جعفر عرب مقصودی» از دوستان شهید طباطبایی بود که در این قیام از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از بازداشت به جهت عدم رسیدگی در بازداشتگاه به کزار مبتلا شد و در بیمارستان فیروزآبادی به شهادت رسید و پیکر پاکش در مکانی نامعلوم به خاک سپرده شد.
شهید «مصیب مهابادی» نیز در پل باقرآباد به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گورستان مسکرآباد به خاک سپرده شد؛ شهید «ابوالقاسم اردستانی» از مداحان اهل بیت عصمت و طهارت بود که در طول مسیر نیز به نوحهسرایی برای سید و سالار شهیدان پرداخت؛ شهید «حسن خانی» از دیگر شهدای 15 خرداد 42 پل باقرآباد بود که خانواده شهید خانی تا شش سال پس از این قیام خونین بر این باور بودند که وی زنده است و در زندان به سر میبرد همسرش بارها به تهران رفت و دنبالش وی گشت؛ ولی پس از شش سال لباس خونین همسرش را برایش آوردند و این لباس در روستای جعفرآباد اخوان به یادگار به خاک سپرده شد.
نام پدر : شمس علي
تاريخ تولّد : 1318
محل تولّد : روستاي جعفر آباد ورامين
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 42
محل شهادت : باقرآباد
مزار شهيد : مسگرآباد
زندگي نامه
در سال 1318 در روستاي جعفرآباد اخوان از توابع شهر ورامين در خانواده اي مذهبي و متديّن و سختكوش ديده به جهان گشود. فرزند بزرگوار مشهدي شمس علي خاني، در كنار پدر در امرار معاش منزل حضوري مؤثّر داشته و در كنار آن در امور ديني و فرهنگي با اخلاص و فداكاري تاثير به سزايي بين اطرافيان داشتند.
ايشان در سنين جواني به قم رفت و آمد داشته و با دفاتر مراجع و آيت الله العظمي امام خميني (ره) در ارتباط بودند كه بعد از ازدواج روزي درحال زيارت حضرت معصومه (س) درقم آن بزرگوار را واسطه درگاه الهي قرار دادند كه خداوند به ايشان فرزندي عنايت كند.
آن شهيد بزرگوار در قيام 15 خرداد ورامين حضوري فعّال داشته و همراه قيام كنندگان هدف گلوله كماندوهاي رژيم پهلوي قرار گرفته و به شهادت رسيد. از جسد اين شهيد اثري بدست نيامد و ظاهراً بدست رژيم طاغوت، غريبانه در مسگر آباد به خاك آرميده باشند.
شهيد امير «هوشنگ» معصومشاهی
نام پدر : عبّاس
تاريخ تولّد : 1314
محل تولّد : ورامين
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 1342
محل شهادت : باقرآباد
مزار شهيد : مسگرآباد
زندگي نامه
در سال 1314 در خانواده اي متديّن و با سابقه تاريخي شهر ورامين ديده به جهان گشود. از سنين نوجواني در سخنراني ها و مراسم هاي مذهبي حضور فعّال داشته و در رونق آنها نقش به سزايي داشت. شهيد در كنار پدر بزرگوارش حاج عبّاس معصومشاهي در نانوايي همراه برادران خويش به پدر كمك مي كرد و در رسيدگي به محرومان و مستضعفان فعّاليّت زيادي داشت.
شهيد معصومشاهي بعدها در شغل مغازه داري به شراكت برادرش حاج غلامرضا نيز در رفع حاجات مردم نقش بسزايي داشت.
از برادر بزرگوارشان نقل شده : آن شهيد غيرتمند در سفرهاي زيارتي به مشهد مقدّس وجوهي علاوه بر سهمين تقديم آيت الله العظمي ميلاني مي كرد تا خرج طلبه ها و حوزه هاي علميّه شود.
آن شهيد بزرگوار در قيام 15 خرداد از شهر ورامين با قيام كنندگان همراه شد و با عشق و ارادت وصف ناپذير به اسلام و امام (ره) ، جمعيّت را همراهي مي كرد.
از برادرشان حاج محمّد معصومشاهي نقل شده كه : وقتي ايشان بين راه به شهيد فرمود اگر از اينجا برگرديم چه مي شود؟ شهيد فرمود: كوفي ها برگشتند، ما اهل كوفه نيستيم كه برگرديم.
شهيد معصومشاهي با سينه اي مالامال از عشق به مقتداي خويش خميني كبير (ره) در باقرآباد جلوي جمعيّت با اصابت گلوله به قلب مباركشان در خون سرخ خويش غلتيد و به شهادت رسيد. جنازه خونين آن شهيد بزرگوار توسّط رژيم ستمشاهي به مسگرآباد منتقل و همراه ديگر شهدا غريبانه به خاك سپرده شد، ولي چراغ خونينش هدايتگر جوانان ورامين شد.
اشاره
راوي :حاج محمد معصومشاهي
« . . . نام ايشان اول هوشنگ بود ولي بعدا خودشان با پدر و مادر در ميان گذاشت كه اسم بهتري برايشان انتخاب شود واين اسم تغيير كند. ايشان دوست داشت اسمشان را امير بگذارد ، و با ياد نام مبارك مولا علي (ع) پدر و مادرم اسمشان را تغيير داده و امير گذاشتند .
ايشان عشق و ارادت زيادي به اباعبدالله الحسين داشت و در مساجد و عزاداري ها شركت فعّال داشته و از مستمندان و فقرا دستگيري مي نمود. ايشان داراي خانواده وسه فرزند بود ، يك پسر و دو دختر ، كه خدا حفظشان كند.
ايشان در مغازه اي كنار كارخانه روغن كشي ورامين در سال هاي قيام مغازه دار بود و خواروبار فروشي مي كرد ، و درعين حال از انقلابيون غيرتمند به شمار مي آمد و در داخل شهر ورامين سكونت داشت. چند ماه قبل از وقايع 15 خرداد، دايي مادر شهيد، آقاي حاج محمّد آقا خليلي بخاطر تبليغ از انقلاب دستگير شده بود.
با دستگيري حاج محمّد آقا خليلي توسّط دژخيمان شاه ، مادر شهيد در خانه نشسته بود و خيلي بي تابي و گريه و زاري مي كرد. وقتي شهيد امير معصومشاهي به خانه آمد و اين وضع را ديد گفت مادر جان چرا گريه مي كني ؟ مادر گفت دايي را دستگير كردند و بخاطر آن گريه مي كنم.
امير آقا گفتند: مادر جان ، اين كه گريه كردن ندارد . مادر عزيزم اي كاش در راه اسلام تيري به قلبم بخورد و به شهادت برسم، و با انگشت قلبشان را اشاره مي كردند. بعد از شهادتشان در روز 15 خرداد نزديك پل باقر آباد ، من كه همراهشان بودم ، وقتي بالاي سر جنازه اش رسيدم ، گلوله به همانجا كه با انگشت اشاره مي كرد به قلبشان اصابت كرده و به شهادت رسيدند.
براي فردا
راوي : حاج علي ( امير ) اكبري ( شوهر خواهر شهيد)
آن سال ها كه ايشان به همراه برادران ديگرشان در نانوايي سنگكي پدر بزرگوارشان حاج عباس (ره) به او كمك مي كردند ، يكي از نانوايي هاي ورامين آرد نداشت كه براي فردا نان پخت كند . ايشان با پي بردن به اين مسأله ، همان شب گندم تهيه كردند و بردند با اصرار و خواهش شبانه آسياب نمودند و همچنين آرد آسياب شده را آوردند تا نزديكي هاي صبح بيدار ماندند الك نمودند و آنرا آماده نموده ، ساعت حدوداً از 4 صبح گذشته بود كه درب آن نانوايي بردند. درب خانه صاحب نانوايي را زده او را بيدار نمودند و فرمودند : اين هم آرد براي فردا كه براي مردم نان پخت كني . و اين گونه بود كه ايشان در آن سال ها كه سنّ و سال كمي داشتند براي رسيدگي به مشكلات مردم حاضر بودند آن همه سختي را تحمّل كنند.
«شهيد جعفر عرب مقصودی»
نام پدر : ابوالقاسم
تاريخ تولّد : 1314
محل تولّد : ورامين
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 1342
محل شهادت : باقرآباد
مزار شهيد : توسط عمّال رژيم پهلوي در مكاني نامعلوم به خاك سپرده شد
زندگي نامه
در سال 1314 شمسي در خانواده اي مذهبي و كشاورز در روستاي محمّد آباد عربها ديده به جهان گشود. فرزند برومند مشهدي ابوالقاسم از سنين نوجواني با عشق و ارادت به اسلام و قرآن و اهل بيت عليهم السّلام در امور مذهبي و فرهنگي همراه شهيد بزرگوار سيّد مرتضي طباطبايي همرزم آن سيّد بزرگوار بود.
شهيد عرب مقصودي در امور كشاورزي با سعي و كوشش فراوان كه زبانزد مردم روستاي محمّد آباد است در امرار معاش خانواده سهم به سزايي داشت. آن شهيد بزرگوار در سنين جواني با ازدواجي مبارك داراي پنج فرزند شدكه خداوند محفوظشان بدارد.
شهيد « جعفر عرب مقصودي در قيام 15 خرداد از محمّد آباد عربها همراه قيام كننده ها شده و در اين راه مقدّس جهت اعتراض نسبت به دستگيري آيت الله العظمي امام خميني كبير (ره) توسّط رژيم پهلوي عازم تهران بود، كه در باقرآباد از ناحيه پا هدف گلوله جلّادان شاه قرار گرفته ، كه با دستگيري و بازداشت ايشان بعد از قيام توسط رژيم به جهت عدم رسيدگي به زخم ايشان در بازداشتگاه ، زخم پايشان كزاز نموده كه بعداً در بيمارستان فيروزآبادي شهر ري به درجه رفيع شهادت نائل شد. جسد آن شهيد بزرگوار توسط عمّال رژيم پهلوي درمكاني نامعلوم به خاك سپرده شده كه هنوز از مزار آن شهيد بزرگوار اثري در دست نيست .
«شهيد مسيّب مهابادی»
نام پدر : محمّد صادق
تاريخ تولّد : 1294
محل تولّد : ورامين
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 1342
محل شهادت : باقرآباد
مزار شهيد : مسگرآباد
زندگي نامه
در سال 1294 شمسي در خانواده اي متديّن و مذهبي و سخت كوش ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارشان مشهدي محمّد صادق مهابادي از روستاي قلعه نو كهنك بود. آن شهيد بزرگوار با جواني انقلابي بنام شهيد سيّد مرتضي طباطبايي ارتباط و رابطه نزديك داشت.
اين ارتباط استمرار يافته و شهيد در مراسم هاي ديني و فرهنگي حضوري فعّالانه از خود نشان مي داد. آن شهيد بزرگوار از طريق همرزمان با مقتداي خويش آيت الله العظمي امام خميني (ره) آشنايي پيدا كرده و در راه تبليغ از راه انقلابي بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران از تلاش و كوشش دريغ نفرمود.
شهيد مسيّب مهابادي بعد از گذراندن خدمت سربازي ازدواج نمود و از اين ازدواج داراي چهار فرزند به نامهاي حسن و حسين و عباس و زينب شد كه راه پدرشان را سرلوحه زندگي قرار دادند.
شهيد مهابادي در قيام 15 خرداد از حوالي پيشواي ورامين با عظمي راسخ با قيام كنندگان همراه شد كه در بين راه با عشق به مقتداي خويش در باقرآباد بدست دژخيمان شاه مورد هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسيد.جنازه خونين آن عاشق اسلام و امام (ره) به همراه ديگر شهداء توسط جلادان رژيم پهلوي به مسگر آباد منتقل و غريبانه به خاك سپرده شد.
«شهيد ابوالقاسم اردستانی»
نام پدر : عبّاسعلي
تاريخ تولّد : 1313
محل تولّد : روستاي كهنك پيشوا
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 1342
محل شهادت : باقرآباد
مزار شهيد : مسگرآباد
زندگي نامه
در سال 1313 در خانواده اي مذهبي و متديّن در روستاي كهنك از توابع پيشواي ورامين ديده به جهان گشود . فرزند عزيز مشهدي عباسعلي اردستاني از سنين نوجواني در مراسمهاي مذهبي و فرهنگي حضوري فعّال داشته و با نوحه خواني و ذكر مصيبت ائمّه ي معصومين عليهم السّلام در ماه هاي محرّم و صفر و رمضان و مناسبتهاي ديگر ، دل ارادتمندان ائمّه ي طاهرين را متوجه مظلوميت آن بزرگواران مي كرد.
شهيد بزرگوار در كنار برنامه هاي ديني در كنار پدر در كشاورزي مددكار خانواده بوده و در امرار معاش نقش فعّالي داشت. ايشان پس از گذراندن سربازي ازدواج نموده و داراي سه فرزند به نام هاي اكبر، علي اصغر و كبري شد.
آن شهيد بزرگوار در قيام 15 خرداد با شور و حال وصف ناپذيري حضور يافت و در طيّ مسير با نوحه خواني خويش ، نوحه معروف « هر كه دارد هوس كربُبلا بسم الله . . .» را با سوز و گداز مي خواند. جمعيّت قيام كننده كه جلوي آنها عدّه اي كفن پوش حركت مي كردند با جاري شدن اشك از چشمانشان ايشان را در خواندن نوحه همراهي مي كردند. آن شهيد بزرگوار و دلباخته اهل بيت (عليهم السّلام ) و خميني كبير (ره) در باقر آباد به دست جلّادان رژيم پهلوي هدف گلوله قرار گرفته و همچون ياران سيّد الشّهدا با چهره اي خونين به ملاقات حقّ شتافت.
جنازه ي خونين آن دلباخته سيّدالشّهدا و اصحاب با وفايش به همراه ديگر شهدا توسط دژخيمان رژيم به مسگر آباد منتقل و در آنجا غريبانه به خاك سپرده شد.
«شهيد عزت الله رجبی»
نام پدر : نصرالله
تاريخ تولد : 1312
محل تولّد : روستاي سناردك
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 1342
محل شهادت : باقر آباد
مزار شهيد : مسگر آباد
زندگي نامه
در سال 1312 در خانواده اي مذهبي از پدري متدّين و كشاورز سخت كوش در روستاي « سناردك » پيشوا ديده به جهان گشود. از دوران نوجواني با عشق وارادت به ائمه ي معصومين عليهم السّلام در سخنراني ها و مراسم هاي مذهبي در صحن امامزاده جعفر (ع) حضور فعّال داشته و در امركشاورزي نيز كنار پدر بزرگوارشان به همراه برادران كمك كار پدر بودند.
فرزند غيرتمند و پر جوش و خروش مشهدي از ثمره ازدواج داراي فرزندي به نام علي شدند كه خداوند محفوظشان بدارد.آن شهيد بزرگوار با داشتن روحيّه ظلم ستيزي در مقابل اربابها نسبت به رعاياي مظلوم ساكت نمي ماند و هميشه از آنها دفاع مي كرد. شهيد عزّت الله رجبي در قيام 15 خرداد از صحن امامزاده جعفر بن موسي الكاظم (ع) پيشواي ورامين همراه قيام كنندگان حضور داشته و شور و هيجان انقلابي او در تشويق جمعيّت تاثير بسزايي داشت.
در حوالي باقر آباد نيز حركت شجاعانه اش جلوي جمعيّت عامل مهمّي در استمرار حركت قيام كنندگان بود. آن شهيد بزرگوار در غروب خونين 15 خرداد در باقر آباد جلوي جمعيت هدف گلوله نظاميان شاهنشاهي قرار گرفت و در خون سرخش غلتيد.
شهادت او خشم مردم را برانگيخت و خروشي در قيام ايجاد نمود. جنازه آن شهيد بزرگوار به همراه ديگر شهدا توسط رژيم به مسگرآباد منتقل و غريبانه به خاك سپرده شد.
شجاعت
راوي : حاج عبدالله رجبي
برادرم عزّت الله رجبي بسيار مذهبي و ديندار بود و اهل نماز و در روزهاي سخت تابستان با اينكه كار كشاورزي مي كرديم روزه مي گرفت. در منبرهاي علماء و مراسم هاي مذهبي حضوري فعّال داشت . ايشان ازدواج كرد و داراي دو فرزند به نام هاي علي آقا و فاطمه خانم رجبي شد . شهيد عزّت الله رجبي مدافع مظلومين بود و آن سال ها بعضي مالكين به رعيّت ها و مستأجرين در كشاورزي زور مي گفتند.
شهيد عزّت الله رجبي مقابل مالكين زورگو مي ايستاد و باآنها جرّ و بحث مي كرد و خيلي شجاع و نترس بود.
«شهيد سيّد مرتضی طباطبايی رفيعی»
نام پدر : سيّد رضا
تاريخ تولد : 1308
محل تولّد : محمّد آباد عربها
تاريخ شهادت : پانزدهم خرداد 1342
محل شهادت : باقر آباد ورامين
مزار شهيد : امامزاده ابراهيم (ع) پيشوا
زندگي نامه
در سال 1308 در خانواده اي مذهبي در محمّد آباد عربها ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارشان حاج سيّد رضا طباطبايي از كودكي فرزند را به مكتب خانه حاج شيخ فتح الله صانعي فرستادكه آن سال ها در محمّد آباد سكونت داشتند. شهيد طباطبايي دروس مدرسه را نيز تا ششم ابتدايي قديم گذراند و در امور مذهبي و فرهنگي خصوصاً ايام محرّم وصفر و ماه مبارك رمضان نقش مهمّي در برپايي مراسم ها داشت و ادعيّه ماه مبارك رمضان را براي عموم ، در مسجد قرائت مي فرمود. از پدر خانمشان نقل مي كردند كه شهيد طباطبايي دردعاي افتتاح وقتي به جمله و قتلا في سبيلك فوفّق لنا مي رسيد دست ها را به سوي آسمان بلند نموده و مي فرمود: خدايا شهادت در راه خودت را نصيبم كن. ايشان از ثمره زندگي مشترك داراي چهار فرزند به نام هاي حسن و حسين و محسن و زينب مي باشد، كه اين نامگذاري بيانگر عشق به اهل بيت پيامبر اكرم (ص) است.
تلاش مستمرّ آن بزرگوار در رفع مشكلات كشاورزان در منطقه زبانزد است، كه نمونه آن اقدام ازطريق بانك كشاورزي است كه با گرفتن وام و حفر چاه عميق در روستا ، آن را جهت رفع مشكل آب روستا در سال 1341 به ثمر رساند، كه تاثير خوبي برجاي نهاد ، و از نمونه كارهاي انقلابي آن شهيد ، ارتباط و رفت و آمد به منزل آيت الله العظمي امام خميني (ره) و ديگر مراجع در قم است، كه در توزيع اعلاميّه ها در آن سال ها در سطح شهرستان ورامين نقش كليدي داشت.
آن شهيد بزرگوار در حادثه فيضيّه فروردين 1342 حضور داشته و بدست كماندوهاي رژيم ضرب و شتم و سخت مجروح شد. آن انقلابي غيرتمند، در قيام 15 خرداد از روستاي محمّدآباد تا پل باقرآباد مشوّق قيام كنندگان بود، كه در 15 خرداد در پل باقرآباد به دست جلّادان رژيم پهلوي به شهادت رسيده و جنازه خونينش همراه ديگر شهدا توسط نظاميان به مسگر آباد منتقل و غريبانه به خاك سپرده شد . سالها بعد به خاطر اهانت رژيم پهلوي به مقبره شهداي مسگر آباد ، كه آنجا را زباله داني كرده بودند ، با پيگيري خانواده ، جسدش شناسايي و نبش قبر و پيكرش محترمانه در جوار بارگاه امامزاده ابراهيم (ع) محمّد آباد عرب ها به خاك سپرده شد.