شهدای پانزده خرداد نمادی از مظلومتی تمام عیار!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ قیام پانزده خرداد سال 42 نقطه آغازین پیدایش نظام جمهوری اسلامی بود که مردم با دستگیری امام خمینی به خشم آمدن و درصد آزادی ایشان قیام بس عظیم و بدون هماهنگی به راه انداختند مردم ورامین با پوشیدن کفن نشان دادند، که آماده «شهادت» هستند و هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند جلودار آنها باشد آنها نظام مظلوم بر ظالم را می خواستند و نه حکومت سلطنتی...
متن زیرا حاصل گفتگو با یکی دیگر از شاهدان عینی قیام پانزده خرداد سال 42 ورامین آقای حاج حسین خلیلی از معلمین بازنشته ورامین که اکنون مدیر انجمن حمایت از زندانیان را برعهده دارد، خاطراتی از روز قیام «15 خرداد سال 42» مردم دشت ورامین برایمان تعریف کرد که ماحصل آن را در ادامه می خوانید؛
«قیام خونین پانزده خرداد دشت ورامین سه بعد دارد»
من شاگرد مغازه قماش فروشی در میدان مرکزی ورامین که امروزه به میدان امام خمینی(ره) نام گرفته است، مشغول بودم. من به همراه دوستانم که جوانان معتقد و انقلابی بودند، فعالیتهای فرهنگی انجام می دادیم. و می توان بذر پانزده خرداد سال 42 در فروردین ماه سال 40 کاشته شد. و از آن زمان به بعد جلساتی را هفته ای برگزار می کردیم و مستقیماً صحبتهای حضرت امام را پیگیری و سعی می کردیم از لحاظ سیاسی مسایلی که در کشور در حال رخ می دهد، تحلیل کنیم.
زمینه قیام خونین پانزده خرداد دشت ورامین می توان از ابعاد زمانی، مکانی، ولایت و مرجعیت بررسی کرد. زمزمه های پیدایش این قیام را می توان از سال 1340 که با رحلت ایت الله بروجردی عنوان کرد. زیرا مردم ایشان را به عنوان مرجعیت می شناختند و با رحلت ایشان احساس خلَلی در بین مردم به وجود آمد.
«صبح روز پانزده خردادسال 42»
واقعه کشتار مدرسه فیضیه که در سال 42 رخ داد، خشم مردم از رژیم شاهنشاهی شدت گرفت و تا اینکه در صبح روز پانزده خرداد وقتی خبر دستگیری امام خمینی به مردم رسید جنب و جوشی خاصی در شهر ایجاد شده بود، طبیعتاً کسی انتظار نداشت. و برای مردم قابل قبول نبود که یک مرجع تقلید را دستگیر کنند.
دو نفر از مغازه داران ورامین به نام های آقایان «اکبری و محمدی» دستگیر شدند. با دستگیری این دو نفر هیجان و خشم مردم بیشتر شد. در ظهر روز «پانزده خرداد سال 42» خبر آمد که بازاریان تهران هم حرکتی را آغاز کرده بودند که حرکتش سرکوب شده بود. این مسئله باعث شده بود که مردم بیشتر تحریک شده بودند، تا ساعت حدود سه بعدازظهر، من به خانه رفتم و مغازه ها به صورت نیمه تعطیل بود، در مسجد خاتم النبیاء مردمی که جمع می شوند نماز جماعت بخوانند اعلام می کنند که دو نفر دستگیر شدند. برای آزادی این دو نفر حرکت کنید.
دست جمعی به سمت شهربانی که اکنون طالقانی فعلی نام دارد، تجمع می کردند. این تجمع برای رژیم شاهنشاهی که رضا شاه خفگان ایجاد کرده و جو شدید پلیسی ایجاد کرده برایشان قابل تحمل نبود. و مجبور شدند آن دو نفر را آزاد کردند. این اولین موفقیت مردم برای آزادی این دو زندانی را نام برد.
«تعریف قیام پانزده خرداد سال 42»
می توان قیام «15 خرداد سال 42» ورامین را به لزله درآمدن پایه های نظام شاهنشاهی و بذر جمهوری اسلامی کاشته می شود. نام برد. اهمیت قیام پانزده خرداد بر کسی پوشیده نیست، و می توان قم را مبدا قیام پانزده خرداد قرار داد. مردم وقتی مطلع می شوند امام را دستگیر کردند خشمگین می شوند و چون قبلا هم دو نفر را زندانی کرده بودند، می توان گفت خفگان شکسته شده بود. و البته کار کوچکی نبود.
صبح روز پانزده خرداد تقریباً ساعت سه بعدازظهر مغازه ها تعطیل بود، مردم به صورت بهت زده از خبر دستگیری امام خمینی بودند. تعدادی از مردم با پوشیدن کفن از طرف حرم امام جعفر پیشوا به سمت ورامین در راه حرکت بودند و من به همراه تعدادی از مزدم ورامین اولین کسانی بودیم که به استقبالشان رفتیم. جعیت بیشتر و بیشتر می شد، چون در آن پیر و جوان زن و مرد در ان دیده می شد. تا در میدان امام خمینی تجمع ادامه داشت.
«ارزش های قیام عاشورا در قیام 15 خرداد»
خانواده احمدی جزء خانواده های بودند که هم در قیام پانزده
خرداد و هم در دفاع مقدس چندین شهید دادند. حاج آقا سید احمدی وقتی در مسجد خاتم
انبیاء امام جماعت نبود ایشان نماز جماعت را اقامه می کرد. در روز عاشورا با گفتن «یا
حسین» دلشان را به واقعه کربلا می برد.
قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۴۲ در دهه اول محرم ۵۶ سال قبل شکل گرفت و این
مهم نشان از این واقعیت دارد که ارزش های قیام عاشورا در لایه های مختلف
تاریخ ایران نفوذ کرده است. مردم راه امام
حسین را با یا حسین گفتن با خود عهد و پیمانی بستند. تکلیف را روشن کردند. ممکن است این سفر بازگشتی
نداشته باشد. این سفر پست و مقام در آن نیست. این سفر پیر و جوان و زن و مرد نمی
شناسد. هر کس می خواهد بیاید باید تکلیف خودش را با خودش روشن کند. ازط آنجا که مردم روامین
مردمان معتقد و مذهبی بودند. بپا خواسته و اماده قیام شدند.
هر دو گروهی که از پیشوا و ورامین آمده بودند با هم به سمت
تهران در حرکت شدند زیرا مرکز حکومت و اعتراض ها بایس مستقیم با از شاه می گرفتند.
گروه سوم از روستای محمداباد عربها امدند. جز روستاهای ورامین که در بخش جواداباد قرار دارد.
اهالی این روستای متمایز بودند زیرا پیشقدم در قیام «15 خرداد ورامین» شدند.
«تفاوت پیشوا و ورامین با روستای محمدابادعربها»
تفاوت پیشوا و ورامین با روستای محمدابادعربها در این است که پیشوا و ورامین بازارشان با بازار تهران در ارتباط هستند. هر خبری رخ می داد از انجا خبر می گیرند. ولی روستای محمدابادعربها مستقیم با قم در ارتباط بود، و وقتی خبر دستگیری امام به گوش انها می رسد می خواستند حرکت کنند به سمت قم، وقتی می رسند به ورامین متوجه می شوند که مردم ورامین به سمت تهران در حرکت هستند.
به عبارتی سه جوبیار انقلاب تشکیل و یک رود خروشان که قیام پانزده خرداد را در تاریخ ماندگار ماند. بدون هیج هماهنگی هر سه گروه خشم خود را نسبت به دستگیری امام خمینی مطرح کردند. پیاده می پیمایند تا پل باقرآباد. شهدای ۱۵ خرداد سال ۴۲ در اوج گرمای دشت ورامین ۲۷ کیلومتر راه را پیاده طی کردند تا از مرجعیت شیعه دفاع کنند، با آنکه می دانستند چیزی جز شهادت انتظار آنان را نمی کشد.
«روز شانزده خرداد چه گذشت؟»
روز شانزده خرداد کسانی که در روز پانزدهم خرداد در قیام حضور داشتند برای نشان دادن وضعیت عادی به مغازه هایش می رفتند، زیرا ممکن بود به جرم اعتصاب کردن دستگیر می شدند. انها مغازه ها را با هر شرایطی که بود باز کردند. ولی در نهایت یا دستگیر شدند یا تحت نظر بودن در طول پانزده سال، از قیام پانزده خرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی در زندان به سر می بردند. بعد از کسانی که به شهادت رسیده بودند از جمله «شهید هوشنگ معصوم شاهی» پانزده سال بعد مراسم ختم و فاتحه رو گرفته شد.
«خصوصیات قیام 15 خرداد 42»
یکی از خصوصیات قیام «پانزده خرداد» چند نسل را شامل می شود، مثلاً شهید هوشنگ معصوم شاهی به همراه برادرانش در این قیام حضور داشتند که یکی از برادران در اغوش برادرش به شهادت می رسد و من با یکی از پسران ایشان در زندان عراق با هم اسیر بودیم که خبر امد که یکی از برادرانش شهید شده است. آقای معصوم شاهی هم بردار شهید و هم خودش در قیام پانزده خرداد نقش آفرینی داشته و هم فرزندش در جنگ به شهادت رسیده است یک فرزند هم اسیر بود. چند نسل در این خانواده سهیم هستند. ایشان نقل می کرد قبل از قیام «15 خرداد» خانه مادرم رفتم، صحبتهای درباره مسئله کشتار مدرسه فیضیه به میان امد و همه کم کم شک کرده بودند و احساس خط می کنند که جریانی در حال وقوع ان است. و می دانند امام کوتاه نمی اید.
و صحبت که از احساس خطر و گلوله می شود. برادر ایشان شهید «امیر معصوم شاهی» می گوید: کاش من هم در این راه یک گلوله به قلبم برخورد کند. در پل باقر اباد گلوله همان جایی اصابت کرده بود که خودش گفته بود.
56 سال پیش مردم ورامین و پیشوا پس از اطلاع از دستگیری امام خمینی (ره) به
صورت خودجوش در حالیکه کفن برتن کرده بودند برای اعتراض ، به سمت تهران
حرکت کردند که پس از 27کیلومتر پیاده روی در پل باقر آباد به دست گارد
شاهنشاهی به خاک و خون کشیده شدند.
در روز 16 خرداد اتفاق عجیبی در شهر اغاز شده بود چه کسانی که در قیام روز گذشته حضور داشتند و نداشتند دستگیر می کردند، و کسی که پولی می داد ازادش می کردند و کسی که می گفت من نبودم می گفتند اسمتان در لیست است و باید پول بدهی تا ازادت کنیم. و اسمت را خط می زنم و این نشان از فساد رژیم شاهنشاهی است.
«سازمان ساواک»
در این پانزده سال سازمان ساواک قوی بود. سعی کردند کوچکترین امتیاز را از ورامین را گرفتند. در حالی که شهرستان ورامین می تواسنت نیاز که کل محصولات غذایی نیاز تهران را بدهد، حتی زمانی ورامین را از تهران جدا کردند و جز استان سمنان کردند. یک زمانی اب جاجرود که برای حق ابابه ورامین است و قدمت هزار ساله دارد و همه روستاها در ان سهم دارند به تهران بردند و جز اب شرب تهران کردند.
و هر وسیله ای توانستند مردم را تحت فشار قرار دادند که به خیال خودشان شهرهای دیگر از این رفتار مردم الگو نگیرند. اقای علی رجبی دوانی محقق است ایشان در یکی از سال های 15 خرداد در یک سخنرانی در روز گفته بود اسناد نشان می دهد روز 15 خرداد 42 نشان می دهد وقتی خبر مردم ورامین به گوش شاه می رسد. هواپیمای شخصی اش را اماده کرده بود که فرار کند.
اگر معنویت و غیرت دینی در حرکت انقلابی ملت ایران وجود نداشت، هیچگاه این
انقلاب به پیروزی نمی رسید و در صورت پیروزی این مسیر رو به رشد و تعالی را
ادامه نمی داد.
اقای معصوم شاهی شوهر خاله من هستم که شهید شدند. و پسر ایشان با هم در اسارت بودیم. در سال 15 خرداد 43 مدرسه می رفتیم و با یک برنامه ریزی که معلمان برای ما ریختن بجای کلاس درس به میدان امام خمینی برای اینکه یادبود 15 خرداد را زنده بداریم. خیلی شلوغ شده بود و معلم های ما خود را مخفی کرده بودند چون اگر می گرفتند حتما انها را دستگیر می کردند.
همین باعث شده بود ورامین در طول 15 سال تحت نظر باشد. از خانواده هایی که چند نفرشان در قیام حضور داشتند گویی وحشت داشتند چون می دانستند اینها از هیچ چیز نمی ترسند. نمی تواستند تبلیغ کنند جلوی تبلیغ شاهنشاهی را گرفته بود. الان می خواهی کسی را انتخاب کنند رای گرفته می شود ولی در گذشته بدون نظر مردم وریز انتخاب می شد. حاکمیت را تعریف کرد.
آقای حسین خلیلی جانباز 50% جنگ تحمیلی از نحوه اسارتش می گوید؛
وقتی وارد جنگ شدم که اعلام کردند ابادان در محصاره است ما از ورامین حرکت کردیم با ماشین های خودمان وارد ابادان شدیم و فکر می کردیم ابادان شریان اقتصادی کل شهر است و اگر اونجا نباشیم و نیرو کسی انجا نباشید هر لحظه شهر ممکن است سقوط کند. اگر بخواهیم به بعد معنوی بپردازیم همسر من کسی است که پدرش در قیام 15 خرداد حضور داشته برادرش در جنگ تحمیلی شهید شده پس با این اوصاف می تواند چنین استنباد کرد که همسران و مادران ورامینی پا به پا مردانشان از خودشان مقاومت و ایثار نشان دادند. که با داشتن فرزندان خردسال بار زندگی را در نبود همسرشان به دوش می گرفتند.
«معلم و شاگرد»
در روزهای آغازین جنگ تحمیلی من به همراه که بیست و دوم نفر از همکلاسی هایمان با معلم هایمان می شدیم. به طرف خوزستان در حرکت بودیم که به خرمشهر برویم چون خرمشهر در دست عراق افتاده بود. می خواستیم ماهشهر برویم عراق جاده ابادان به سمت ماهشهر را گرفته بود. می خواستیم از راه دریا برویم که دریا طوفانی شد و نشد که برویم.
مجبور شدیم زیر آتش توپ و خمپاره دشمن به طرف نخل های آبادان شدیم و از انجا وارد شهر شدیم، و در شهر را محصاره کرده بودند سنگر زدیم تا اگر خواست شهر را تصرف کنند ما مقاومت کنیم و منتظر نیروهای کمکی بشویم. 20 دی ماه 59 دستور حمله داده شد و قرار بود ما به عنوان نیروی پیاده از داخل ابادان وارد شهر بشویم تانک از داخل ماهشهر وارد بشود به هم بپیوندیم تا بتوانیم جاده را از دست عراقی ازاد کنیم. تانکها اشتباه جای دیگه رفتند و ما ماندیم بین 62 تانک عراقی... خود به خود عده ای شهید، عده ای زخمی و عده ای اسیر که بعد از اینکه ما را از بیمارستان اعوانی بعد تنومه مرخص شدیم وزرات دفاع عرق و بازجویی و سرانجام ما را به شهر موصل انتقال داند و ده سال در اسارت در شهر موصل بودیم تا ازادی.
گفتگو/ سعیده نجاتی