نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
خاطرات شهید قاسم میرحسینی؛
تمام نیروها را در میدان‌گاهی جمع کرد، جلوی روی جمعیت ایستاد و شروع به صحبت کرد. "ما وارث انبیاء هستیم، ما پرچم تعهد بر دوش گرفته‌ایم و ذکر شهادت بر لب داریم و در پی قافله روانیم.
کد خبر: ۳۹۶۴۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۴

از زبان صمدعباسی
زمانی که در سپاه ارومیه بود، در اکثر فعالیت ها شرکت می کرد، حتی نگهبانی هم می داد. نصف شب بلند می شد، می آمد و می گفت: «چرا منو بیدار نکردین؟» می گفتیم: «برای چی؟» می گفت: «برای نگهبانی. نمی خواین ما هم از این ثواب بهره ای ببریم؟» می گفتیم: «مگه ما مردیم که شما بیای نگهبانی بدی؟» می گفت: «این حرفا نیست. ما باید همه مون با هم امنیت این جا رو حفظ کنیم.»
کد خبر: ۳۹۶۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۶

زندگی سردار حاج قاسم سلیمانی با فراز و نشیب های زیادی همراه بوده است. وی در خانواده ای ساده و دور از تجملات در سال 1336 در شهرستان رابر کرمان بدنیا آمده اند.
کد خبر: ۳۹۶۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۴

«علی صیاد شیرازی» به سال 1323 در روستای «کبود گنبد» از توابع «درگز» متولد شد. پس از دریافت دیپلم ریاضی در تهران به سال 1342 در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در رسته توپخانه فارغ التحصیل گردید.
کد خبر: ۳۹۶۳۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

آن چنان سخت بود که حتی در چشمان آن نیز آبله ریخته بود و کسی که آبله مرغان در چشمش باشد حتماً کور می شود .آن روزها پزشک متخصص . .
کد خبر: ۳۹۶۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

خاطرات پرستوها
خاطرات شهید علی بخت شکوهی
کد خبر: ۳۹۶۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

خاطرات پرستوهای پرکشیده
. به ورزش کونگ فو علاقه زیادی داشت و هر وقت فرصتی پیدا می کرد به این ورزش می پرداخت و تا خط 5 رفته بود. خلاصه پسر خیلی خوبی بود و من از او بسیار راضی بودم
کد خبر: ۳۹۶۳۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

شهدای بهمن ماه
به دليل علاقه‌اي كه من به گل داشتم عبداله هميشه برايم گل مي‌خريد چند روز قبل از شهادت بود كه عبداله با 2گلدان در دست به خانه آمد و به من گفت مادر خيلي مواظب اين گلها باش و از آنها نگهداري كن
کد خبر: ۳۹۶۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

علاقمندان به حماسه ساز هویزه بخوانند:
در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ «آیت الله سید مرتضی علم الهدی» دیده به جهان گشود. از 6 سالگی به فراگیری قرآن پرداخت و به دلیل علاقه فراوان به مطالعه، در 11 سالگی با تشکیل کتابخانه و جلسات سخنرانی، جلسات تدریس قرآن در مساجد اهواز را آغاز کرد.
کد خبر: ۳۹۶۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۲

پاسداشت شهدای مدافع حرم (21)
آنچه در زیر می خونید روایت مادر شهید مدافع حرم «ابوالفضل شیروانیان» از کودکی تا شهادت فرزندش است که به صورت بسیار خلاصه از کتاب یک تیر و چهارده نشان بیان شده: وقتی ابوالفضل به دنیا آمد شوهرم در عرفات بود.
کد خبر: ۳۹۶۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۲

پاسداشت شهدای مدافع محرم (20)
به سراغ خانواده ی شهید رضا کارگر برزی اولین شهید مدافع حرم در استان البرز می رویم. شهیدی که شاخصه های فراوانی دارد. کارشناس ارشد برق و ...
کد خبر: ۳۹۶۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۲

شهدای بهمن ماه
روز جمعه بعد ازنماز صبحگاه نبود و استراحت كرديم روزهاي جمعه كار غواصي هم تعطيل بود و استراحت مي‌كرديم در اين روزها ازعشاير دوربرمان برايمان شاه توت شير و ماست مي‌آوردند و مي‌خريد و در صبحانه و نهار و شام استفاده مي‌كرديم تا اينكه روز جمعه هم با مقداري شنا كردن به پايان رسيد
کد خبر: ۳۹۶۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۲

رویایی که به واقعیت پیوست
امام زمان را ديدم به من فرمود : محسن بيا با هم برويم بگرديم به قايق نشستيم تا اينكه بين دريا به خشكي رسيديم امام زمان فرمود . .
کد خبر: ۳۹۶۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۳۰

خط ایثار (14)
تمام آن چه دارم، وجودم، یعنی همین هستی ای که دارم، محصول حق طلبی انسانها و مخلوقات بی شمار است و چه بسیار، بسیار از آنان تمام آن چه را که داشتند به بهای این حق طلبی فدا نمودند و چه بسیار از آنان متحمل زنجهای طاقت فرسایی شدند، در کوران حوادث و آن مشتقات بسیاری که بر آنان گذشته له شده اند و اما با صبر و رنج های آنان و مشتقاتی که تحمل نموده اند، مرا ساخته اند و در میان قانونی که همه و همه بدون استثنا محکوم به آنند، چه باید کرد؟
کد خبر: ۳۹۶۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خط ایثار (13)
دوست دارم در شهادت من شاد باشید و شیرینی پخش کنید و شکر خدا را به جای آورید که فرزند و برادرتان را به صاحبش تسلیم کرده اید و هر موقع خواستید گریه کنید، به یاد مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش گریه کیند که مظلومانه در راه حق کشته شدند و دعا کنید که خداوند مرا از شهیدان واقعی قرار دهد.
کد خبر: ۳۹۶۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (20)
شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
کد خبر: ۳۹۶۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

شهدای دی ماه
روز آخر كه مي‌خواستند بروند خواهرشان خيلي كوچك بود يك خودنويس براي مادر خريده بود و اين خود نويس گفت هر وقت مي‌خواهي بنويسي ياد من باش آگر من نبودم ياد من كن و هميشه براي من دعا كن كه به آرزوي خودم برسم و آرزوي بزرگ من شهادت است برايم دعا كنيد براي امام دعا كنيد.
کد خبر: ۳۹۶۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

۲۹ دی ماه سالگرد شهادت محمودرضا بیضائی است. کسی که از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» کرد و در دست نوشته‌اش تاکید کرده است: «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید»
کد خبر: ۳۹۶۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شهید:
خاطرات شهید والامقام فیروز مددی از زبان مادرش از روستای آلانق
کد خبر: ۳۹۶۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (19)
سحرگاه بسیار سرد بود. با قامتی خمیده و نحیف مشغول نماز بود. دشت های اطراف روستای چنگوله همه او را می شناختند. گوسفندانش در کنار او مشغول چریدن علفهای خشک بودند.
کد خبر: ۳۹۶۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹