سه‌شنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۷
همسر شهید «مجید رمضان» گفت: «همسرم وقتی به تهران می آمد مثل مهمان به خانه سر می زد و سریع می رفت. من با گریه از او می‌خواستم که نرود یا کمی بیشتر کنار ما بماند اما او می گفت: باید زودتر به جبهه بروم در منطقه به من نیاز دارند به خاطر رضای خدا تحمل کنید.»

همسرم وقتی به تهران می آمد مثل مهمان به خانه سر می‌زد

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید «مجید رمضان»، یادگار «حسینعلی» و «منصوره» بیست و هشتم مهرماه سال 1335 در شهرستان ری دیده به جهان گشود. او تا پایان دوره کارشناسی در رشته راه و ساختمان درس خواند. مدتی معلم بود. سال 1362 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و سوم دی ماه سال 1365 با سمت فرمانده محور عملیاتی لشگر محمد رسول الله(ص) در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب و پهلو به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران قرار دارد.

مصاحبه خواندنی با همسرگرانقدر سردار شهید «مجید رمضان» ترتیب داده‌ایم که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.

فرشته سلطان‌مرادی همسر سردار شهید «مجید رمضان» می‌گوید: من پدرم را از دست داده بودم و با برادرم زندگی می کردم، خانه پدر مجید با خانه ما دیوار به دیوار بود، ما از زمان کودکی با هم بازی می کردیم و او سه سال از من بزرگتر بود، پدر شهید با برادر من در کارخانه سیمان شهر ری همکار بودند.

سلطان‌مرادی ادامه داد: آشنایی ما با هم از زمان کودکی بود تا اینکه اوایل سال 62 با هم ازدواج کردیم، مجید سال 58 در آموزش و پروش به عنوان مدیر تربیتی مشغول به کار شد و با شروع جنگ به صورت داوطلبانه برای اعزام به منطقه به سپاه شهر ری مراجعه کرد و از این طریق به جبهه رفت قبل از ازدواج ما وی چندین بار از ناحیه پا مجروح شد.

این همسر شهید افزود: همسرم وقتی به تهران می آمد مثل مهمان به خانه سر می زد و سریع می رفت. من با گریه از او می خواستم که نرود یا کمی بیشتر کنار ما بماند اما او می گفت: باید زودتر به جبهه بروم در منطقه به من نیاز دارند به خاطر رضای خدا تحمل کنید.

همسر این شهید والامقام با بیان اینکه حاصل این ازدواج یک پسر به نام مصطفی و یک دختر به نام مریم است مصطفی تنها دو سال و نیم سن داشت که پدرش به فیض شهادت نائل شد و 2 ماه پس از شهادت مجید، مریم به دنیا آمد، خاطرنشان کرد: اکنون هر ۲ فرزندم ازدواج کردند و یک نوه پسر از پسرم و یک نوه دختر از دخترم برای سرگرمی و رهایی از دلتنگی ها برایم مانده است.

وی گفت: فرزندان من تحت تربیت پدر نبودند و هر چه می دانند از زبان من شنیده اند، سعی کردم آنها را طوری تربیت کنم که روی پای خود باستند و مایه افتخار باشند.

همسر شهید رمضان در خصوص خلق و خوی شهید رمضان نیز گفت: او بسیار خوش خلق، شوخ طبع و مسئولیت پذیر بود. به خانواده و بزرگترها بسیار با احترام رفتار می‌کرد و به خواهر و برداران خود توجه می کرد و اگر برای آنها مشکلی پیش می آمد تمام تلاش خود را برای حل ان به کار می گرفت.

حرف‌های ناگفته را برای دنیای ابدی گذاشتیم

سلطان مرادی بیان کرد: به دلیل اینکه حاج مجید مدام در جبهه حضور داشت او را بسیار کم می دیدم و همیشه حرف‌های ناگفته زیادی با هم داشتیم که در این دنیا مجال گفتن آنها را نیافتیم. منتظر دیدار او در دنیای ابدی و در و دل با وی هستم.

وی توضیح کرد: حاج مجید در جبهه مسئول ستاد لشکر محمد رسول الله (ص) بودند و  23 دی‌ماه  سال 65 در عملیات کربلای پنج به مقام رفیع شهادت نائل شدند، آنها از سوی خدا برگزیده شدند و ما  بسیار سختی کشیدیم و به خاطر رضای خدا صبر را پیشه کردیم و از کسی توقعی نداریم. 

همسر شهید رمضان گفت: مجید یک وصیت نامه قبل از ازدواج نوشته بود که در اختیار سپاه است بعد از ازدواج به خاطر روحیات من وصیت نامه دیگری ننوشت. همیشه می گفت: به خدا توکل کن من همیشه گریه می کردم و می گفتم اگر شما شهید شوید من چه کار کنم به همین دلیل زیاد در این خصوص صحبت نمی کرد.

وی با بیان اینکه در وصیت نامه ای که از او به یادگار مانده است از خواهران خود خواسته حجاب را رعایت کنند، افزود: همسرم بسیار پیرو ولایت فقیه بود به همین دلیل بخشی از متن وصیت نامه او را با این مضمون که ما ولایت فقیه را آنطور شناختیم که اگر گفت دهانمان را ببندیم باید مطیع حرف ایشان باشیم، بر روی سنگ مزار وی نوشته اند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده