روایتی خواندنی از مادر گرامی شهید «سیدمحمود حسینی تکلری» را در سالروز «ولادتش» می خوانید؛
وقتی برادرش از جبهه می آمد، پدرش می گفت: حالا باید من بروم . محمود می گفت: بابا شما بزرگ خانواده ما هستی اگر خدای ناکرده برایتان اتفاقی بیفتد در آینده کی می خواهد بچه ها را بزرگ کند. الان جنگ است و وقت آزمایش کردن ما جوانان است، نه شماها. اوایل جنگ چون برادر محمود سرباز بود همیشه می گفت: مامام می دانم آنقدر می خواهید معظل تا شربت شهادت تمام شود.
وقت امتحان الهی...
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید سیدمحمود حسینی تکلری/ نوزدهم مرداد 1343، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش غلامحسین و مادرش خوشقدم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه کفش بود. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند 1363، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

روایتی خواندنی از خانم خوشقدم یوسفی مادر گرامی شهید «سیدمحمود حسینی تکلری» که در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

ما به او می گفتیم: که شما متاهل هستی و الان مسئولیت تو بیشتر از دیگران است که مجرد هستند. و می گفت: مامان همسر جای خودش و جبهه جای خودش هر کدام جای خودش را دارند.
اوایل جنگ برادر بزرگ او در جبهه به خاطر آن به او اجازه رفتن نمی دادند، اما هر وقت که برادرش از جبهه می آمد مرخصی زود و سریع پوتین های برادرش را می پوشید و همچنین لباسهایش و می گفت: مامان ببین چقدر خوش تیپ شده ام.
آن زمان وقتی برادرش از جبهه می آمد، پدرش می گفت: حالا باید من بروم . محمود می گفت: بابا شما بزرگ خانواده ما هستی اگر خدای ناکرده برایتان اتفاقی بیفتند در آینده کی می خواهد بچه ها را بزرگ کند.
الان جنگ است و وقت آزمایش کردن ما جوانان است، نه شماها. اوایل جنگ چون برادر محمود سرباز بود همیشه می گفت: مامام می دانم آنقدر می خواهید معظل تا شربت شهادت تمام شود.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده