تا آخرین قطره خون بر سر عقیده ام ایستاده ام
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید محمدعلی وفایی نژاد/ بیست و یکم بهمن 1345، در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش محمدابراهیم، راننده تاکسی بود و مادرش سیده صغرا نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم اسفند 1362، با سمت امدادگر در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
وصيتنامه شهيد محمد على وفايى نژاد: تبارك الذى بيده الملك و هو على كل شى قدير الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملا و هو العزيز الغفور. (سوره الملك آيه 1 و 2 ) بزرگوار خداييكه سلطنت ملك هستى بدست قدرت اوست و بر همه چيز وى را توانايى است . خداييكه مرگ و زندگانى را آفريد كه شما بندگان را بيازمايد تا كدام نيكوكارتر است و او مقتدر و آمرزنده است .
با سلام به امام زمان و نايب بر حق او امام امت پيرجماران خمينى بت شكن و با سلام و درود بر ارواح طيبه و پاك شهدا و سلام بر جانبازان و معلولين و مجروحين انقلاب اسلامى و با سلام خدمت روحانيت مبارز ايران و تمامى خدمتگزاران اسلام و با سلام بر خانواده هاى شهدا و اسرا و معلولين و مجروحين و سلام بر حسين ( ع ) شهيدى ازخاندان انبياء شهيدى كه براى اسلام و انسانيت و اثبات روز جزاء جانبازيهاى فراوان كرده او با خون خود ثابت كرد كه مسلمان در راه اسلام تمام دارايى خود كه هيچ ارزشى ندارد ، جان خود را فدا مى كند و او براى اسلام جنگيد و تا آخرين قطره خون خود پاى آن ايستاد .
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست اين چه شمعى است كه دلها همه پروانه اوست
آرى من راهم را خوب شناخته ام و حسين بن على را نيز از هدفى كه داشته مى شناسم و همانطورى كه حسين تا آخرين قطره خون خود بر سر عقايدى كه داشته ايستاده بود اميدوارم كه من نيز بتوانم از اين آرمان پاسدارى كنم و اگر به درجه شهادت رسيدم همچنان حسين جان بسپارم و اميدوارم تا وقتى كه كاملا نتوانسته ام از قرآن و مكتب اسلام پاسدارى كنم شهيد نشوم .
خدايا خودت گفته اى آنان كه در راه خدا جهاد كنند و ازاموال و دارايى خود در راه اسلام انفاق كنند آنان مجاهدان اصلى هستند .
خدايا ما بسيجى ها از خانه زديم ، پدر و مادر را هيچ دانستيم زيرا آنان فقط و فقط يك وسيله بودند تا ما را بزرگ كنند و تقديم دين مبين اسلام نمايند .
در واقع آنان امانتدارى بيش نبودند . خدايا دلم مى خواهد بعد از اينكه اولين قطره خونم از بدنم ريخته شد مرا آمرزيد . و گناهانم را ببخش و مرا از جمله شهيدانى قرار دهى كه احتياج به بازپرسى نداشته باشم . هرچند زبانم در وصف كلمات توانايى صحبت را ندارد و من نيز خود را در خور شهادت نمى بينم .
خدايا وقتى قطره اى از خون به روى زمين مى ريزد اميدوارم كه خوب توانسته
باشم همچون سيد الشهدا از مكتبم دفاع و از رهبرم پيروى كرده باشم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران.