سه وصیت ماندگارِ «شهید حسین شیرکوند» +دستخط شهید
شهيد حسين شيرکوند در سال 1343 در روستائي از شهرستان ورامين چشم به جهان گشود . از همان کوچکي با استعداد بود و اخلاق بخصوصي داشت در زندگي هميشه صبور بود و هيچ وقت به پدر و مادر خود برنمي گشت و يا جواب رد به آنها نمي داد ودر دوران شکوفائي انقلاب اسلامي ايران و بسيج از فرمان امام بود و با آغاز بسيج بيست ميليوني او نيز به فرمان امام خيش لبيک گفت و به فعاليت پرداخت و پس از جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد.
ايشان به جبهه رفت و بعد از مدتي به خانه برگشت و به شغل کشاورزي يافت و اين کار را رها کرد و به جبهه رفت که در چندين عمليان بود که ايشان از ناحيه پا مجروح شد و چند بار در بيمارستان بستري شدن و بعد از مدتي که در بيمارستان بستري بودن در تاريخ یکم دی 1361 به زيارت معبود خويش شتافت .
فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین شیرکوندبا سلام درود به امام امت و خميني بت شکن و با سلام درود به روان پاک شهيدان به خون خفته اين انقلاب اسلامي و درود فراوان به اين مردم قهرمان پرور ايران که جان خود را فداي اين انقلاب کردن و ما رزمندگان که در جبهه حق عليه باطل هستيم.
مديون اين مردم شهيد پرور و شجاع ايران هستيم و ما به ملتمان قول شرف مي دهيم که تا آخرين قطره خون خود از اين انقلاب و ميهن عزيزمان ايران اسلامي دفاع مي کنيم.
نمي گذاريم هيچ ابر قدرتي به اين انقلاب تجاوز کند و ما با پشتيباني شما مردم اين مردوران صدامي آمريکاي را از خاک عزيز خود بيرون خواهيم کرد و آنها را به خاک خون خواهيم کشاند که ديگر ... نکند که اين جمهوري اسلامي نگاه کند و تا آخرين نفس مي جنگيم تا آخرين شهرهاي مرزي خود را از دست دشمن نجات دهيم تا مردم آواره خودمان به وطن خودشان بازگردن و دوباره به زندگي خودشان ادامه دهند : پيروزي لشگريان حق عليه باطل .
وصيت هاي من به شما خانواده گراميم ؛
وصيت اولم اين است که برادرانم سنگرم را پر کند واسلحه ي مرا برادران و نگذارند سنگرم خالي باشد مثل ياران امام حسين (ع) که پرچم اسلام که بر زمين مي افتاد ديگري پرچم را بر مي داشت و حرکت مي کردن و عاجزانه مي خواهم که اين کار انجام شود .
وصيت دوم به پدر و مادر بگويد که در شهادتم گريه نکند و مبادا گريه کند که دشمن شاد شود و لباس عزا به تن نکند و لباس نو بپوشد و خوشحال باشد اول شب داماديم خوشحال باشد و از خواهر عزيزم مي خواهم که مثل زينب عليه السلام خواهر امام حسين که با اين همه شهيد مادر صحرا کربلا داشت صبر کرد و به شما خواهر گراميم مي گويم که من شهيد شدم صبر داشته باشيد و گريه نکند .
وصيت سوم اگر من شهيد شد اگر امکان بود براي شما مرا به بهشت زهرا ببريد اگر نشد مرا در همان جا دفن کنيد ک بتوانيد شبهاي جمعه بر سر مزار من بيايد .
و السلام عليکن و رحمت ا... و برکاته / حسین شیرکوند