نامه ای از یک شهید به همرزمش
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۲۷
حسین جان مدتها است که عقیده نوشتن نامه را برایت داشته ام اما از بی سعادتی همت نکردم بدانکه از بی همتی بوده و لطف کن ما را ببخش حسین عزیز قرآن را باز کردم که بخوانم اولین آیه این بود : قالا ربنا ظلمنا (آیه 23 سوره اعراف) و بی اختیار یاد نمازهایی افتادم که پشت سر تو با آن پای مجروحت به سختی می ایستادی و در قنوت این آیه شریفه را قرائت می کردی.
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید خلیل شیرازی/ چهارم تیر 1335 در استان تهران روستای حاجی آباد ورامین متولد شد. وی تا مقطع دیپلم تحصیل کرد و قبل از شهادت دانشجو بود نامبرده متاهل بود با عضویت در کمیته مرکزی به جبهه اعزام شد و در تاریخ سیزدهم آبان 1362 مفقود گردیده و پیکر به جامانده متلاشی بوده در منطقه عملیاتی والفجر چهار توسط دشمن بعثی به شهادت رسید مزار این شهید در گلزار شهدا ده امام واقع می باشد.
نامه شهید «جلیل شیرازی» را در ادامه می خوانید؛
با درود و سلام به پیشگاه امام زمان (عج) و نایب بر حقش امید مستضعفان جهان در این قرن امام امت و با درود بیکران به روان تابناک تمامی شهیدان از در زمین مانده ها ی کربلای مقدس امام حسین (ع) تا در جبهه مانده های کربلاهای وطن اسلامیمان.
و سلام و درود بر آن عزیزانی که با فداکاری و تقدیم سلامتی خود انقلاب و وطن را بیمه کردند. حسین عزیز ای جانباز، ای الگوی فداکاری و ای از هر نظر برای من معلم سلام، سلامی گرم از مکانی گرم و مقدس، جبهه حق علیه باطل.
حسین جان مدتها است که عقیده نوشتن نامه را برایت داشته ام اما از بی سعادتی همت نکردم بدانکه از بی همتی بوده و لطف کن ما را ببخش حسین عزیز قرآن را باز کردم که بخوانم اولین آیه این بود: قالا ربنا ظلمنا (آیه 23 سوره اعراف) و بی اختیار یاد نمازهایی افتادم که پشت سر تو با آن پای مجروحت به سختی می ایستادی و در قنوت این آیه شریفه را قرائت می کردی و خیلی خوشحال شدم که با قرآن به یاد شما افتادم و این مسئله را به فال نیک گرفتم و گفتم که این لطف خداست که شامل حالم شد که یادی از شما کنم.
البته اگر بخواهی قسم هم می خورم که فراموش نشدنی هستی و در بیشتر اوقات به یاد بالا رفتنت با آن پای تا زانو گچ گرفته از پله های اداره کل می افتم . و بیاد تواضع و فروتنی ات می افتم که یک مرتبه آمدی و شدی یک معلم عادی.
و از این کارت درس تقلید از امام گرفتم . برادر فداکار که علاقه دارم بنویسم حسین عزیز چیزی ندارم که بیش از این به خود اجازه دهم وقت گرانبهایت را بگیرم باور کن بدون تعارف می گویم. ما بیاری خدا امیدوار هستیم که جنگمان با کفر جهانی در این مرحله که گرچه ابتدای این جنگ مستقیم است اما خود کفر نیز می داند که اگر شکست بخورد که خورده است و در حال کشیدن نفسهای آخر است (انشاءالله) دیگر نمی تواند کمر راست کند.
که بزودی بالای صفحه اول روزنامه های سراسر جهان خبر پیروزی نهایی بر صدامیان کافر نوکر امریکا را بنویسند و انشاءالله خانواده های شهدا آنها که هستی شان را دادند تا به اینجا رسیدیم و جانبازان فداکار انقلاب که با از دست دادن سلامتی خود تداوم انقلاب را تضمین نمودند در کنار حرم مطهر سید الشهدا به امامشان سلام عرض کنند.
و عرض کنند که ای امام ما با دادن عزیزانمان و سلامتی مان عمل کردیم به این جمله : انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم .... ای امام بزرگوار این هدایای ناقابل را بدرگاه کرمت بپذیر: حسین جان امیدوارم زیادی حرف نزده باشم اگر لایقمان دیدی از دعای خیر فراموشمان نکن.
این نامه را شاگردت جلال که از شما درس گرفته و هم اکنون راه شما را در جبهه ادامه می دهد نوشته است. چون خودت می دانی خط من قابل خواندن نیست. جلال بمن قول داده و در همین جا به شما هم قول می دهد که اگر برگردد با کمال کوشش درسش را دامه دهد. خیلی خیلی التماس دعا.
خدا یار و نگهدار امام و همه مقلدان راستینش باد.
منبع:برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
نظر شما