معرفی کتاب - صفحه 15

معرفی کتاب

چاپ دوم «مردان آفتاب» روانه بازار شد

چاپ دوم «مردان آفتاب» به نویسندگی اصغر جاهدی با مشارکت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان و کنگره شهدا روانه بازار شد.

بُرشی از کتاب «پرستوی بال شکسته»| نماز با تربت کربلا

در قسمتی از کتاب «پرستوی بال شکسته» که حاوی روایتی از خاطرات آزادگان «در دوران اسارت» است، می‌خوانید: «خواندن نماز با تربت کربلا در محیط اسارت یک آرزو و خواست عمومی بود و کسانی که برای آزادی کربلا به جبهه آمده بودند و به عشق امام حسین(ع) راهی جبهه های حق علیه باطل شده بودند امید داشتند که دو رکعت نماز با مهر کربلا بخوانند.»

بُرشی از کتاب «ترنم نامه‌های نور»| امتحان الهی

در قسمتی از کتاب «ترنم نامه‌های نور»که حاوی زندگی‌نامه، وصیت‌نامه، خاطرات همرزمان و نامه‌های شهید معلم «سید حبیب مرتضوی» است، می‌خوانید: «هرگز سعادت نصیب کسانی نیست که امروزه خود را به بی‌بندوباری زده‌اند و خود را غرق فسادهای دنیوی کرده‌اند، بلکه سعادت را برای کسانی می‌بینیم و لذت زندگی را در کسانی می‌یابیم که اصول صحیح زندگی را انتخاب کرده‌اند.»

ویژه نامه به مناسبت هفته «کتاب و کتابخوانی» منتشر شد

کتاب، معلمی دلسوز است که در فضای اندیشه ها بال می گشاید. نوید شاهد ایلام به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی اولین ویژه نامه از معرفی کتاب ها، مصاحبه ها، دست نوشته ها، یادداشت ها و ... منتشر شده به صورت ویژه نامه در اختیار علاقمندان عزیز قرار می دهد.

ترجمه انگلیسی کتاب «پرواز تا بی‌نهایت» منتشر شد

ترجمه انگلیسی کتاب «پرواز تا بی‌نهایت»، زندگی‌نامه شهید «عباس بابایی» با عنوان «The Flight to Infinity» به چاپ رسید.

کتاب «روز‌های پیام‌بری»، روایتی از پیام‌رسان شهادت شهدا

کتاب «روز‌های پیام‌بری»، روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان راننده آمبولانس پیکر شهدا و پیام‌رسان شهادت تعدادی از شهدای قزوین به خانواده‌هایشان است.

«ضریح عکس‌ها»؛ خاطرات برادران شهید «شبان‌پور آرانی»

«ضریح عکس‌ها» عنوان کتابی است که خاطرات، سیره و سبک زندگی برادران شهید «محمد و حسین شبان پور آرانی» را روایت می‌کند.

«سیب های حبیب» در دستان گروه سنی «د» و «ه» مطالعه می شود

«سیب های حبیب» برای گروه سنی «د» و «ه» به مناسبت شهادت شهید حسین فهمیده و فرارسیدن 13 آبان روز دانش آموز برای علاقه مندان توسط نوید شاهد زنجان معرفی می شود.

کتاب «یکی از آن 33 نفر»؛ تاریخ شفاهی مهرداد اورنگ

کتاب «یکی از آن 33 نفر» تاریخ شفاهی مهرداد اورنگ با مصاحبه های محمدصادق عاشوری و خسرو اسدپور و بازآفرینی و ویراستاری علیرضا صالحی و فاطمه مرادی توسط نشر یوحنا وارد بازار کتاب شد.

کتاب تبسم گل| فرهنگنامه شهدای شهرستان شازند

«تبسم گل» عنوان کتابی است که به قلم «مسعود عظیمی» به رشته تحریر درآمده و مجموعه‌ای کامل و جامع فرهنگنامه شهدای شهرستان شازند از توابع استان مرکزی است.
طلبه شهید حسن بوستانی؛

تیزر | معرفی کتاب "تازه وارد"

کتاب "تازه وارد" یادکردی داستانی از طلبه شهید حسن بوستانی است که به قلم مظفر سالاری به نگارش در آمده است. نوید شاهد یزد تیزر معرفی این کتاب را برای علاقمندان منتشر می کند.

برشی از کتاب «خوئینی» | شب‌ها به خانه نمی‌آمد!

در قسمتی از کتاب «خوئینی» که گذری بر زندگی و خاطرات شهید ابوالفضل خوئینی است، می‌خوانید: «در بیشتر اوقات سراغ ایشان را باید در مدارس صالحیه و سردار یا مسجد شیخ‌الاسلام می‌گرفتیم و معمولا شب‌ها به خانه نمی‌آمد و در کار‌های مختلف فرهنگی و مبارزاتی علیه حکومت شاه شرکت می‌کرد ...»

«ناجی حیات» در بازار کتاب

کتاب «ناجی حیات» تاریخ شفاهی رزمنده دفاع مقدس «رحیم صحرایی» به همت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کرمانشاه منتشر شد.

برش 37 از کتاب "روی جاده رملی"/ شجاعت برچلو

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: بعد از سه روز، کار برچلو تمام شد. از لودر پایین آمد. او را در آغوشم کشیدم و پیشانی اش را بوسیدم. فرمانده ستوان یکم کماجی به سمتمان آمد و گفت: آفرین برچلو! تشویقیات فراموش نمیشه.

برش 36 از کتاب "روی جاده رملی"/ هفت سین با طعم سیم‌چین و سیم خاردار

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده‌های رملی" روایت می‌کند: نزدیک تحویل سال بود، داشتم فکر می‌کردم به جز سیم چین و سیم خاردار، چه چیزهایی تو سفره ی هفت سین بذاریم؟

برش 35 از کتاب "روی جاده رملی"/ درگیری شدید!

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: درگیری شدید بود و عراق آتش تهیّه ی سنگینی اجرا میکرد. احتمال حمله وجود داشت. آخرین خدمه ی تانک که پیاده شد، به سمت تانک خراب رفتم. سر یکی از پیچ ها، احساس کردم ماشینی با سرعت به سمتم می آید.

برش 34 از کتاب "روی جاده رملی"/ عقابی که غاز شد!

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: روزی سر به سر مش عباس گذاشتیم او به من گفت؛ منو سرکار نذار عرفان، این غازه. تا هوا تاریک نشده منقل بیارین بخوریمش.

بُرش 36 از کتاب "چشم‌هایش می‌خندید"/ حمید خیلی باصفا عزاداری می‌کنه!

کریم احدی پدر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: یکی از همسایه ها یک روز به من گفت؛ من از ذکر مصیبت مداح گریه‌ام نگرفت. وقتی حمید رو دیدم که زانوی غم بغل گرفته و به پهنای صورتش اشک می‌ریزه، اون‌قدر تحت تاثیر قرار گرفتم که از خودم خجالت کشیدم و گریه‌ام گرفت.

بُرش 35 از کتاب "چشم‌هایش می‌خندید"/ همه به جوابش خندیدیم

گیتی احدی خواهر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: خواهر شوهرم خانه ما مهمان بود، موقع برداشتن شیرینی گفت: «حمید خان! شیرینی مرتضی رو خوردیم. این دفعه وقتی از منطقه برگشتی، می‌خوایم بیایم عروسی تو.» حمید جوابی داد که همه خندیدیم.
در قالب کتاب منتشر شد

قوانین و مقررات کاربردی خانواده بزرگ ایثارگران

کتاب قوانین و مقررات کاربردی خانواده بزرگ ایثارگران از سوی نشر شاهد منتشر شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه