معرفی شهید «انقلاب» شهید اسماعیل علی عسگری
نوید شاهد - روز هفدهم شهريور در ساعت نه صبح به قصد راهپيمائي با چند از همسايگان از منزل خارج ميشود و در جواب خانواده خود كه به ايشان مي گويند امروز رژيم حكومت نظامي اعلام كرده و از خانه نبايد خارج شويد ميگويد اينهمه مردم مي روند من هم يكي از آنها مگر خون من رنگين تر از اين مردم است. و در ميدان ژاله (شهداء) در اجتماع عظيم مردم شركت كرد و فريادش با فريادهاي مردم حزب الله توأم گرديد.
میدان شهدا شاهد صحنه کربلای ایران بود!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهيد اسماعيل عسگري، در چهارم خردادماه سال 1332 در روستاي مرانک از توابع شهرستان دماوند در خانواده مذهبي و معتقد به ائمه اطهار بدنيا آمد. شهيد عسگري دوران ابتدايي تحصيل خود را در روستاي مرانك گذراند و بنا بر دلايلي ترك تحصيل نمود و براي گذراندن امورات زندگي مجبور شد همراه و همگام پدر خود به كار كشاورزي بپردازد. 

دوران کودکی شهید

شهيد عسگري فردی زحمتكش و فعال بود و از استعداد شاياني برخوردار بود. در همين دوران بود كه مادر مهربان و دلسوزش را از دست ميدهد غم از دست دادن مادر براي او ناگوار بود و پس از مدتي به تهران مي رود و در كارخانه اي مشغول بكار مي شود . چيزي نگذشته بود كه به اصرار زياد يكي از خويشاوندانش به استخدام ارتش (صنايع نظامي) در مي آيد ولي از اين كار خيلي ناراحت و پشيمان بود و هميشه در خانه اظهار مي داشت كه بر اثر خفقان و حق كشي زياد مي خواهد استعفاء بدهد لذا يكروز كه استعفاي خود را به رئيس قسمت مي دهد وي مي گويد به چه دليل مي خواهي استعفاء بدهي برادر شهيد عسگري مي گويد ميخواهم شغل آزاد داشته باشم ولي رئيس قسمت به او مي گويد: بايد ده هزار تومان پول نقد بياوري و در دادرسي هم ثابت كني كه به چه دليل استعفاء ميدهي كه نهايتاً موفق نمي شود استعفاء بدهد.

اولين اعلاميه امام در سال 57

با اوج گيري تظاهرات و راهپيمائيها و شكوفائي انقلاب اسلامي برادر شهيد عسگري هم هر روز به معناي واقعي اسلام و انقلاب اسلامي آشنا تر مي شد و در اكثر راهپيمائيها شركت ميكرد و قلبش براي ديدن امام مي تپيد. یک روز كه اولين اعلاميه امام در سال 57 از نجف رسيده بود يک نسخه از آن را به اداره مي برد كه با متوجه شدن مسئولين اداره ايشان را تحويل دادرسي ارتش مي دهند و در جواب رئيس دادرسي كه مي گويد: اين اعلاميه را از كجا آوردی؟ مي گويد از كنار خيابان پيدا كردم ولی حرف ايشان را قبول نكرده و به مدت يک هفته به زندان مي اندازند و مورد ضرب و شتم قرار مي دهند و بعد از يک هفته با ضمانت يكي از همكارانش بيرون مي آيد.

روز هفدهم شهريور در ساعت 9 صبح چه گذشت؟

ايشان بيشتر اوقات در خانه اظهار ميداشت كه دلم مي خواهد چند تا از اين كله گنده هاي ارتش را بكشم و يا كار مهمي براي انقلاب انجام دهم بعد اگر كشته شدم خيالم راحت باشد. تا اينكه در روز هفدهم شهريور در ساعت 9 صبح به قصد راهپيمائي با چند از همسايگان از منزل خارج ميشود و در جواب خانواده خود كه به ايشان مي گويند امروز رژيم حكومت نظامي اعلام كرده و از خانه نبايد خارج شويد ميگويد اينهمه مردم مي روند من هم يكي از آنها مگر خون من رنگين تر از اين مردم است. و در ميدان ژاله (شهداء) در اجتماع عظيم مردم شركت كرد و فريادش با فريادهاي مردم حزب الله توأم گرديد.

ميدان شهداء شاهد صحنه كربلاي ايران بود

ميدان شهداء شاهد صحنه كربلاي ايران بود ، شاهد رشادت هاي ياران حسين، شاهد پرپر شدن گلهاي ايران، شاهد جنايت جانيان تاريخ كه به سوی مردم آتش گشوده بودند و مانند برگ درخت آنها را به زمين مي ريختند كه سرانجام برادر اسماعيل عسگري هم در همان روز مورد اصابت تير مزدوران رژيم شاه قرار مي گيرد و به بيمارستان جرجاني منتقل مي شود كه خانواده وي تا ساعت چهار بعد از ظهر توسط يكي از برادران كه به درب منزل شهيد رفته بود همسر ايشان را ازجريان مطلع مي كند بعد از اينكه همسر شهيد به بيمارستان مي رسد با ممانعت پرستاران روبرو مي شود و از وارد شدن ايشان به اطاق جلوگيري مي كنند و اظهار مي دارند كه حال برادر عسگري خوب است و بزودي مرخص مي شوند ولي بعد از چند لحظه پيكر بي جان ايشان را از اطاق خارج مي كنند كه در اينموقع همسر شهيد با فريادهاي كوبنده خود سالن بيمارستان جرجاني را بلرزه در مي آورد . در آن لحظه ها بود كه در و ديوار بيمارستان كه با خون عزيزان مجروح رنگين شده بود و با شعارهايي از قبيل يا مرگ يا خميني، خميني عزيزم بگو تا خون بريزم و ... پيام خود را به مردم ، پدر و مادر ، همسر و خواهر و برادر خود رسانده بودند خواستار ادامه راهشان بودند. اينان حماسه آفريدند و جنايتي ديگر از جانيان تاريخ و رژيم ننگين پهلوي را بر ملاء كردند . ما هم بايد ادامه دهنده راهشان باشيم.

اسماعیل با آمپول هوا به شهادت رسید!

لازم به تذكر است كه بسياري از شهداي 17 شهريور را از جمله شهيد عسگري را با آمپول هوا به شهادت رسانده بودند و چون تعداد شهداي 17 شهريور زياد بود و جنازه شهداء را در سردخانه بهشت زهرا بروي هم انباشته بودند و جنازه شهيد برادر عسگري بعد از دو روز توسط يكي از دوستانش از زير دو جنازه ديگر پيدا مي شود و بنا به وصيت خود شهيد در همان مكان به خاك سپرده مي شود بعد از شهادت وي نيز رژيم منحوس پهلوي به منزل ايشان مي ريزند و قصد بدست آوردن مدارك و كتاب و يا رساله امام را داشتند كه خوشبختانه موفق نمي شود . ولي به عنوان خرابكار براي شهيد در ارتش پرونده سازي كرده و حقوق ايشان را به خانواده اش نمي دادند كه در نهايت با فداكاري مردم مسلمان و انقلابي و در سايه ايثارگريهاي شهداي انقلاب اسلامي رژيم مزدور آمريكائي شاه به سقوط كشيده مي شود و تحت رهبري داهيانه رهبر كبير انقلاب امام امت به پيروزي رسيد.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده