«شهید جعفر چراغی»؛ انقلاب اسلامی ما نقطه «وحدت» است +دستخط شهید
به گزارشنوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید جعفر چراغی، یادگار «یزید» و «مرضیه» چهاردهم مرداد ماه سال 1344 در شهرستان تهران به دنیا آمد. او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب به اسارت درآمد و مجروح شد. پس از آزادی دوباره در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و هفتم دی 1362 در پنجوین عراق بر اثر اصابت گلوله به پا و شکم به شهادت رسید. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و دهم خرداد ماه سال 1372 پس از تفحص در بهشت زهرای زادگاهش به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیتنامه شهید «جعفر چراغی» را در ادامه مرور میکنیم:
حضور محترم خواهر عزیزم سالم عرض میکنم:
سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام و درود فراوان بر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی از ارتش تا سپاه پاسداران و با سلام به امت قهرمان ایران و شهید پرور ایران و با سلام بر شهیدان راه حق و آزادی از صدر اسلام تا کربلای خونین ایران. خواهر عزیزم نامهِ بیقابلیت خود را آغاز میکنم.
خدمت خواهر عزیزم راضیه چراغی سلام میرسانم. اولاً امیدورام که حالت خوب باشد و در پیشگاه خدا و خواهان و خواستارم و امیدوارم که ملالی نداشته باشی و هرگاه از راه اینجانب حقیر جعفر چراغی خواسته باشی خوب باشی.
انقلاب اسلامی ما انسجام سیاسی و وحدت در تصمیم گیری و انضباط دقیق عملیاتی است ولی نظر به اینکه یکی از اوامر این نهضت سازندگی انسانهای آزاده، مترقی متعهد و چند بُعدی است نباید اجازه داد جوشش و افزایش انقلابی سرد و خاموش شوند.
بلکه باید همه همانند مشعلی فروزان و بر باد ان خروشان بکوشند تا هر چه زودتر اوضاع داخلی کشور سر و سامان یابد و برای صادر کردن انقلاب به دنیای محرومین و استعمار زدگان آفریقا، آسیا و آمریکا تلاش وسیعی را آغاز نکرد لذا نباید تصور کنیم انقلاب اسلامی به طرف بهای خود رسیده بلکه باید تلاشهای منظم و پیگیر را استقرار حکومت عدل اسلامی در کل نظم حاکمه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کار کرد و این وظیفه عموم مردم مسلمان است.
سلامی روئید شاقیق های نو پاگ که حراست از وجب به وجب خاک میهن اسلامی و با حراست از زبانهای اصیل اسلامی و مبارزه با هر آفت، نفاق و سازش جانانه تا پای مرگ ایستادند و آنچه در راه دست ایثار کردند. شهید فهمیده تا عاشقان چون بهشتی مظلوم، رجایی، باهنر، مدنی، دستغیب و هزاران عزیز دیگر در جبهههای جنوب و غرب کشور روحشان شاد و یادشان گرامی.
«ما لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثاقَكُمْ» چرا در راه خدا و در آن مردم بیچاره از مردم ما و دنیا و بچه هائیکه در تحت شکنجه قرار گرفته اند نمی جنگید.
خواهرم ممکن است طرف پناه ما نخواهد بجنگید ولی امر تکلیف ظلم نسبت به یک عده افراد انسانها شده است و ما قدرت داریم آن انسانهای دیگر که تحت تجاوز قرار گرفتهاند نجات بدهیم اگر نجات خواهم در واقع بندظلم این ظالم نیست بر آن مظلوم کمک کردهایم.
خواهر مگر ما برای جنگ احد در میدان جنگ افراد از اطراف رسول خدا(ص) پراکنده شدند آنهایی که ماندند استقامت کردند، از ده نفر تجاوز نمیکردند افراد دسته میگریستند. زنی به نام نسیه با همسر و فرزندش در کنار پیامبر عزیز مانده بود و از ساحت مقدسش دفاع میکردن یک وقت رسول خدا متوجه شد که آن زن را میجنگد اما تیر و کمان ندارد به یکی از سرباز اینکه تیر و کمان داشت فرمود: نیزه بینداز تا که جنگ میکند از آن استفاده نماید نگاه آن زن تیر و کمان را برداشت و در کنار سول خدا با تیراندازی به دفاع از آن حرضت پرداخته است. پیامبر اسام اجتهاد دلاورانه آن زن را در جنگ احد خوب زیر نظر داشت و مشاهده میکرد که آن قهرمان لباس خود را به کمر بسته و سخت میجنگید تا اینکه سیزده زخم بر بدنش زدند.
انتهای پیام/