زندگی نامه شهید ابراهيم اژدر ميرزايي دولق درسالروز شهادتش
شنبه, ۰۹ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۱۷
او همیشه مقداری شکلات در جیبش داشت و به ده که میرفت آنها را بین بچه ها تقسیم می کرد و به هر بچه ای که می رسید دست پر از مهر و محبت خود را بر سرش می کشید و چند دانه از شکلاتها را به آن می داد و حتی بعضی مواقع کمپوت و پسته هایی را که مردم برای رزمندگان می فرستادند جمع می کرد و برای بچه های توی ده می برد...
به گزارش نوید شاهدشهرستانهای استان تهران:
ابراهيم اژدر ميرزايي دولق يكم آذر1346 در شهرستان اردبيل به دنيا آمد تا دوم ابتدا يي درس خواند.به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. نهم دي 1365در سومار توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر او را در بهشت زهراي شهرستان تهران به خاک سپردند.
ابراهیم دلسوز افراد ضعیف و مظلوم بود حتی موقعی که از طرف فرماندهی دستور رسید که خانه های روستایی را بگیرید او ناراحت شد و در دل با خود می گفت نکند افرادی که می خواهند خانه های ده را بگیرند رفتار بدی از خود نشان دهند و باعث ناراحتی آنها شوند و این درست که برای پایداری انقلاب و اسلام باید از اینگونه کارها انجام داد ولی ابراهیم از این می ترسید که یک زمانی از انها اشتباهی سر بزند و موجب نارظایت این مردم زحمتکش شود اری ابراهیم تنها جرمش این بود که می خواست در راه خدا وند تنها برای او قدم بردارد و به مردم مستضعف خدمت کند روزی که امدادگر پایگاه نبود بیماری را آوردند که بر اثر آب جوش بدنش سوخته بود و احتیاج به پانسمان داشت ابراهیم که فرمانده مقر بود گفت که چه کسی در کارهای پانسمان کردن آگاهی دارد من گفتم که تا حدودی می توانم پانسمان کنم بعد با هم رفتیم و بچه سوخته شده را پانسمان کردیم که ابراهیم بعد از اتمام کار یک کمپوت و بیسکویت داد به دست بچه و با این کارها بچه را خوشحال کرد آری او قطعا" به خاطر همین کارها کشته شد و تنها جرمش خدمت به مردم ضعیف بود.
ابراهیم دلسوز افراد ضعیف و مظلوم بود حتی موقعی که از طرف فرماندهی دستور رسید که خانه های روستایی را بگیرید او ناراحت شد و در دل با خود می گفت نکند افرادی که می خواهند خانه های ده را بگیرند رفتار بدی از خود نشان دهند و باعث ناراحتی آنها شوند و این درست که برای پایداری انقلاب و اسلام باید از اینگونه کارها انجام داد ولی ابراهیم از این می ترسید که یک زمانی از انها اشتباهی سر بزند و موجب نارظایت این مردم زحمتکش شود اری ابراهیم تنها جرمش این بود که می خواست در راه خدا وند تنها برای او قدم بردارد و به مردم مستضعف خدمت کند روزی که امدادگر پایگاه نبود بیماری را آوردند که بر اثر آب جوش بدنش سوخته بود و احتیاج به پانسمان داشت ابراهیم که فرمانده مقر بود گفت که چه کسی در کارهای پانسمان کردن آگاهی دارد من گفتم که تا حدودی می توانم پانسمان کنم بعد با هم رفتیم و بچه سوخته شده را پانسمان کردیم که ابراهیم بعد از اتمام کار یک کمپوت و بیسکویت داد به دست بچه و با این کارها بچه را خوشحال کرد آری او قطعا" به خاطر همین کارها کشته شد و تنها جرمش خدمت به مردم ضعیف بود.
او همیشه مقداری شکلات در جیبش داشت و به ده که میرفت آنها را بین بچه ها تقسیم می کرد و به هر بچه ای که می رسید دست پر از مهر و محبت خود را بر سرش می کشید و چند دانه از شکلاتها را به آن می داد و حتی بعضی مواقع کمپوت و پسته هایی را که مردم برای رزمندگان می فرستادند جمع می کرد و برای بچه های توی ده می برد.
همیشه متواضع و با وقار بود و تا آنجایی که من با او بودم هیچوقت نمی گذاشت کسی زودتر از خودش سلام کند به پیر تا جوان سلام می کرد و احوال آنها را می پرسید.
درست رفتاری را که پیغمبر اکرم(ص) داشت در رابطه با مردم همانطور که امام فرموده بود که باید وحدت بین شیعه وسنی حفظ شود او سعی میکرد که هر هفته به نماز جمعه برود تا هر چه بیشتر بین افراد وحدت بوجود آید.
آری ابراهیم از زن و فرزند ومال و زندگی خویش گذشت و خونش را نثار این انقلاب کرد برای گناه این حقیقت جویان راه حق چیست و به چه علت خونشان بر روی زمین می ریزد و تنها گناهشان دفاع از خاک و دین و انقلابشان می باشد.
منبع: برگرفته از اسناد شهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
نظر شما