برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«هم قسم شده بودیم تا شهید نشدیم از خط برنگردیم عقب. چند ماه اول در هر عملیاتی که شرکت میکردیم، هر ۱۵ نفرمان صحیح و سالم برمیگشتیم. حتی کوچکترین خراشی هم برنمیداشتیم. رویمان نمیشد سرمان را بالا بگیریم از خجالت ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۷۸۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶
روایتی خواندنی از همسر شهید «مهدی نوروزی»
همسر شهید «مهدی نوروزی»، می گوید: مهدی در مجموع سه بار به کربلا رفت، در یکی از این سفرها جارو را از موکب داران گرفت و شروع به جارو زدن کرد و می گفت: «این ها، خـاک قدم های زائـرین کـربلاست؛ بردارید برای قـبرهای تان.»
کد خبر: ۵۵۷۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶
«برای اینکه ما را وادار به کتابخوانی کند. برای خواندن هر کتاب به عنوان تشویق به ما جایزه میداد و از ما میخواست تا خلاصه کتاب را برایش تعریف کنیم ...» ادامه این خاطره از شهید «ابوالفضل خوئینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«ای شهید که اسطورهساز بودی و اتحاد و وحدت کلمه را به رخ جهانیان کشیدی و با امامان و معصومین در آن دنیا همنشین شدی. آرزو دارم که راه شما را ادامه داده و در حفظ آن کوشا باشم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
«یکی از نیروها وقتی کمک میکند تا شهید را پایین بیاورد با دیدن صورت او متوجه میشود که یکی از رزمندگان شهر خاکعلی است نامش اصغر قنبری و از رفقای نزدیک همین رزمندهای بود که او را به آنجا آورده بود. از او میپرسد واقعاً نمیدانی این شهید کیست؟ ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۷۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۱
«به حمید گفتم، کمتر سینه بزن یا حداقل آرومتر سینه بزن لازم نیست اینهمه خودت را اذیت کنی. جوابش برایم جالب بود. گفت: فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن هیچوقت نمیسوزه ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که در آستانه ایام محرم تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۷۴۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۴
برگی از خاطرات؛
«شهید چگینی با توجه به دقت و حساسیتی که در پوشش ظاهری داشت. همیشه در ماشین خود یک عدد شانه، فرچه واکس، کفش، نخ و سوزن داشت تا از آنها در مواقع ضروری استفاده کند ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرتالله چگینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
«شهید ابوترابیفرد همیشه بچهها را تشویق میکرد تا نامههای امیدوارکننده بنویسند و سعی کنند تا از زیباییهای اسارت بنویسند و تلخی و مرارتها را منعکس نکنند تا به نگرانی خانوادهها افزوده نشود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«اکنونای فرشتههای مهر، در فراق شما چگونه میتوان زیست؟ چگونه میتوان این وادی برهوت عمر را سپری کرد؟ چگونه میتوان عشق و ایمانتان را بازگو کرد و در آشیانههای قلبمان جای داد؟ ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
روایتی خواندنی از شهید«اردشیر احمدی»
مادر شهید«اردشیر احمدی» در خواب میبیند که پسرش گرسنه است.صبح که بیدار میشود به همرزم فرزندش مراجعه کرده و خوابش را تعریف میکند و میپرسد آیا اتفاقی برای پسرم افتاده؟ او میگوید: شهید تاکید کرد به مادرم چیزی نگو در روز عاشورا ماشینی که حامل غذا بود و کسانی که مسئول پخش آن بودند وقتی میخواستند غذا را تقسیم کنند خمپاره عراقیها به ماشین اصابت میکند و سرنشینان ماشین همگی شهید میشوند و این تعبیر خواب مادرش بود که پسرش در روز عاشورا نتوانسته بود غذا بخورد وقتی که برمیگردد و همه چیز را میشنود به مادرش میگوید:مگر تو سید هستی که از همه چیز خبر داری!
کد خبر: ۵۵۷۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
روز قبل سر ما را برد از بس که با همه چیز خداحافظی کرد مثلاً میگفت شاید این آخرین حمام ما باشد. بچهها شوخی میکردند و میگفتند مگه شهادت شوخیه؟! تو میروی قزوین و دیگر به جبهه برنمیگردی! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۲۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
«کار برای جوانان را ماندگارترین کارها میدانست و خود نیز اغلب با جوانان سروکار داشت و به دقت به پای بحثها و مطالب آنها مینشست ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «مجید نبیل» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۷۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
زندگینامه شهید «خیرالله توکلی»؛
شهید «خیرالله توکلی» در سال ۱۳۶۲ فرماندهی اطلاعات سپاه شهرستان الیگودرز را عهدهدار بود، ولی به خاطر رفتن به جبهه این سمت را رها کرد و در دی ماه همان سال به جبهه برگشت.
کد خبر: ۵۵۷۲۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
کتاب «یواشکی با خدا» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده است که به صورت گزیدهای از خاطرات معنویات در جبهه شهدا و ایثارگران استان هرمزگان میباشد.
کد خبر: ۵۵۷۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
«سوارش کردم و به آدرس خانهای که گفته بود بردم. ولی هیچ نشانهای از خانه نبود و همه جا صاف بود. آن آقای ارتشی بسیار منقلب شد، اشکش جاری شد و دیدم لابه لای سنگ، کلوخ و آجرها را میگردد و لحظهای بعد چند برگ آلبوم را پیدا کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحیلوشانی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۱۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
پیکر مطهر شهید «سعید پناهی فرد» رئیس پلیس آگاهی بندرعباس که ششم مهرماه در درگیری با قاچاقچیان به شهادت رسید، امروز در میان حزن و اندوه همرزمانش و عموم مردم در زادگاهش شهرستان کوهدشت به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۵۵۷۱۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹
مادر شهید «جلال ابراهیمی» دار فانی را وداع گفت.
کد خبر: ۵۵۷۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۵
در آستانه روز قلم انجام گرفت؛
کوچکترین نویسنده حوزه ایثار و شهادت و نویسنده ماهنامه «سفیر امین حوزه» در آستانه روز قلم مورد تجلیل قرار گرفت.
کد خبر: ۵۵۶۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
زندگینامه شهید «علی حسن نوری»؛
یکی از همرزمان شهید «علی حسن نوری» می گوید: در حالی که نیروهایش زخمی و شهید شده بودند، هجمه دشمن گستردهتر و حلقه محاصره تنگتر شده بود، یک تنه مقابل چند گردان ایستاد.
کد خبر: ۵۵۶۹۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
برگی از خاطرات؛
«من خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم که اتوبوس در آب است و آب به دهانم میرود. اتوبوس در پل دختر چپ کرده بود و داخل رودخانه افتاده بود ...» ادامه این خاطره از شهید «یدالله ذوالقدر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۹۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲