نوید شاهد خوزستان - صفحه 16

نوید شاهد خوزستان
معرفی کتاب؛

«سایه بلند امید»

کتاب «سایه بلند امید» به نویسندگی «داور کیانی» توسط انتشارات «نشر شاهد» در خوزستان به چاپ رسیده است.
قسمت ششم روزهای رختشورخانه؛

مادری که لباس خون‌آلود پسر شهیدش را می شست

«همهمه‌ای بلند شد. هر کس دلداری‌اش می‌داد، اما آن همه بی‌قراری پایان نداشت. با دیدن آن نشانه‌ها فهمیده بود پسرش به شهادت رسیده است. قیامتی به پا شد. این تصویر که مادری میان آن‌ همه لباس رزمنده، لباس خون‌آلود و ترکش‌خوردۀ پسر خودش را به دست بگیرد، برایمان سخت جگرسوز بود...»روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.
قسمت پنجم روزهای رختشورخانه؛

گاهی اشک امانمان نمی داد

«وقتی حمله یا عملیاتی بود، باید می‌رفتیم رخت‌شوی‌خانه؛ چون تعداد شهدا زیاد بود. می‌گفتند: «بیمارستان مکان تخلیۀ شهدا شده»مثل عملیات فتح المبین که پشت سر هم شهید و مجروح می‌آوردند، در این عملیات خیلی از بچه‌های رزمندۀ دزفول به شهادت رسیدند. گاهی ما در آنجا اسامی شهدایی از دوستان یا آشنایانمان را که می‌شنیدیم، اشک امانمان نمی‌داد...»روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.
قسمت چهارم روزهای رختشورخانه؛

خدایا! صاحب این قرآن کجاست

«خانم حسین‌زاده یک قرآن جیبی از توی لباس‌ها پیدا کرد. شانه و عطر جیبی هم بود. آورد نشانم داد. با خودم گفتم: «خدایا! صاحب این قرآن و این عطر و شانه الآن کجاست؟!… خدایا! خودت جوونای ما رو حفظ کن و دوباره به آغوش مادرا برگردون...»روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.
به مناسبت بزرگداشت کنگره ملی شهدای غریب خوزستان برگزار می‌شود

روایت صندلی‌های خالی

به مناسبت بزرگداشت کنگره ملی شهدای غریب خوزستان، دبیرخانه اولین یادواره شهدای غریب اسارت خوزستان روایت صندلی‌های خالی را به یاد و نام شهدای غریب اسارت برای علاقه مندان منتشر می کند.
قسمت سوم روزهای رختشورخانه؛

استخوانهای باقی مانده از شهدا را غسل می‌دادیم

«گاهی وقت‌ها در حین شستن لباس‌ها، چشممان به صحنه‌های دردناکی می‌خورد. هر بار تکه‌هایی از بدن شهدا مثل یک انگشت جدا شده یا تکه گوشت چسبیده به لباس یا استخوان‌های ریزی که بر اثر انفجار روی لباس رزمنده‌ها پاشیده بودند، از لای لباس‌ها پیدا می‌شد و آه از نهادمان برمی‌آمد. طبق قراری که گذاشته بودیم، می‌بایست اول آن‌ها را غسل می‌دادیم و بعد در محوطۀ بیرونی، توی خاک دفن می‌کردیم...»روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.
قسمت دوم روزهای رختشورخانه؛

به نیروی کمکی نیاز داریم

«چشمم افتاد به چند حوضِ سیمانی پر از آب با کلی لباس نظامی‌خونی و ملحفۀ بیمارستانیِ روی هم تلنبار شده. دقایقی نگذشته بود که چندنفر چندنفر به تعداد خانم‌ها اضافه شد. همگی برای کمک آمده بودند. خانم ترابی به ما می‌گفت: «خیلی نیروی کمکی نیاز داریم. هر نفر می‌تونه، از فردا چند نفر دیگه رو هم همراهش بیاره اینجا. بسم الله!...»روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.
خاطرات قسمت اول روزهای رختشورخانه/

باید بریم برای شست‌وشوی لباس رزمنده‌ها

«چقدر خوشحال شدم! با خودم گفتم: «تا الآن هر کاری از دستم براومده، برای جبهه‌ها انجام دادم. حالا با جون و دل می‌رم، لباس هم می‌شورم.» بهش گفتم: «چند لحظه صبر کن، تا آماده بشم.» خانم حسین‌زاده و مادرش، کوکب عزیزی، و دخترهایش، خانم عظیمی و چند نفر دیگر که توی کوچه بودند، با دیدن ماشین و آن جمع خانم‌ها آمدند کنارمان ایستادند و گفتند: «اگه کاری از دستمون برمی‌آد، ما هم می‌آییم.» بهشان گفتم: «باید بریم برای شست‌وشوی لباس رزمنده‌ها...» روایت «حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است. خاطراتی از روزهای رختشورخانه را برای علاقه مندان منتشر می کند.

خاطرات/ نماز صبح

«گوشی‌‌شو طوری تنظیم کرده بود که هر ده دقیقه یه بار زنگ می خورد. بیدار می‌شد، گوشیو تنظیم می‌کرد و دوباره می‌خوابید. تا نماز صبح بیست بار گوشیش زنگ خورد. صبح از او پرسیدم:«چرا اینقدر گوشیت زنگ می خورد؟» در جوابم با لبخند گفت: «هم میخواستم استراحت کنم که امروز کارهام را انجام بدهم و هم می ترسیدم خوابم ببرد و نمازم قضا بشه.» در ادامه خاطرات شهید حسین ولایتی فر را از زبان اطرافیانش در نوید شاهد بخوانید.

شهیدی که همیشه دغدغه مسائل فرهنگی داشت

شهید حسین ولایتی‌فر درست زمانی که همه خسته بودند شوخی‌هایش گل می‌کرد و به همه روحیه می‌داد. استراحت حسین برای بعد از شهادتش ماند. حضور در هیئت‌های مذهبی، مسجد و برنامه‌های فرهنگی جزو خصوصیاتش بود و اهتمام ویژه‌ای برای کمک به فقرا و نیازمندان داشت. هم و غم ایشان مسائل فرهنگی جامعه بود و همیشه می‌گفت: خمس و زکات بدن باید پرداخت شود. در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌نماید.
خاطرات/

دیگه به شام احتیاج ندارم

«غلامرضا با لحن خاصی گفت: «دیگه به شام احتیاج ندارم!» برداشت من این بود که لابد گرسنه نیست. او را در حال و هوای خودش رها کردم و برگشتم بین بچه ها! وقتی چند ساعت بعد از این ماجرا خبر شهادت او را شنیدم، تازه معنی آن حرفش را فهمیدم که گفت: «دیگه به شام احتیاجی ندارم!»در ادامه خاطرات لحظه شهادت شهید غلامرضا پاپی را از زبان دوست و همرزمش حاج غلامرضا قربانی در نوید شاهد بخوانید.

برگزاری یادواره شهید «غلامرضا بامدی» در مسجد سلیمان

دومین یادواره شهید غلامرضا بامدی شهید امنیت شهرستان مسجدسلیمان برگزار گردید.
مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس خوزستان

کنگره ملی شهدای غریب خوزستان نباید غریبانه برگزار شود

سردار مرادحاجتی گفت: نخستین یادواره شهدای غریب اسارت در خوزستان که به همت آزادگان در آبان سال جاری برگزار می‌شود باید به شکلی باشد که تاثیر آن را تا مدت‌ها در استان شاهد باشیم.

بی‌بی لوعه، بانوی مقاومت خوزستان درگذشت

بانوی مقاومت خوزستان، لوعه ناصریان ملقب به «بی‌بی‌لوعه» که طی دوران دفاع‌مقدس به مانند یک مادر خدمات شایانی را به رزمندگان جبهه حق علیه باطل ارائه می‌کرد، در سن ۱۰۸ سالگی به علت کهولت سن دار فانی را وداع گفت.

همیشه در حال تزکیه نفس باشید

شهیده مریم فرهانیان در وصیت نامه خود به تزکیه نفس تاکید داشته است. نوید شاهد خوزستان کلیپ بخشی از وصیت نامه این شهید والامقام را برای علاقه مندان منتشر می کند.

نخستین یادواره شهدای غریب اسارت در خوزستان برگزار خواهد شد

معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خوزستان گفت: نخستین یادواره شهدای غریب اسارت در خوزستان به همت آزادگان در آبان ماه سالجاری برگزار خواهد شد.

در سایه توحید قسط و عدل الهی برقرار می‌شود

شهید «جهانگیر حیاتیان هندیجانی» در بخشی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «ما در عصری زندگی می کنیم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته، ما باید خون بدهیم آنقدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی (عج) پیروز شود و قسط و عدل الهی در سایه توحید برقرار گردد. ای کاش میلیون‌ها جان داشتم و فدای اسلام و قرآن می کردم...» در ادامه متن وصیت نامه این شهید بزرگوار را بخوانید.

بزرگداشت شهید سیدحسن نصرالله در آبادان

مراسم بزرگداشت شهید سید حسن نصرالله در مسجد مهدی موعود آبادان برگزار شد.

شهید دیوانی مستشار سپاه پاسداران

شهید مجید دیوانی به عنوان مستشار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه حضور داشت و نقش مهمی در حمایت و هدایت نیروهای مقاومت ایفا می کرد. او به عنوان یکی از فرماندهان کلیدی در سوریه شناخته می شد. در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌نماید.

پیکر پاک پدر شهیدان بایمانی نژاد در اهواز تشييع شد

با حضور مردم قدرشناس، پیکر پدر شهیدان بایمانی نژاد در اهواز تشییع شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه