نوید شاهد سمنان - صفحه 32

نوید شاهد سمنان

شهید «عباسعلی کوچکی» در قاب تصویر

به مناسبت سالروز شهادت شهید «عباسعلی کوچکی»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

شما مسئول خون شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب ایران هستید

شهید «احمد کارائی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «این جامعه اسلامی و خداپسندانه را خوب حفظ نمایید، که فردا مسئول خون شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب ایران هستید.»

می‌خواست از ما دِل بکند

پدر شهید «احمد کارائی» نقل می‌کند: «گفتم: می‌خوام بیام بدرقه. گفت: اگه می‌خوای بیای نباید ناراحتی کنی. نفهمیدم چرا. زودتر از همه رفت توی ماشین. شاید می‌خواست زودتر دل بکند. شاید هم اشک‌هایش را پنهان می‌کرد.»

دلم برای بابا می‌سوزه!

مادر شهید «علی‌اصغر دولابی» نقل می‌کند: «یک روز عرق ریزان درحالی که آن‌قدر دویده بود که تا بناگوشش سرخ شده بود، آمد خانه. نفس‌نفس زد و گفت: مامان! زود باش! باید برگردم؛ بچه‌ها منتظرن. لیوان آب را تا ته سر کشید و گفت: دلم برای بابا می‌سوزه؛ از صبح تا حالا کار کرده؛ حتماً خیلی گرسنه شده.»

نامش را از عباس‌بن‌علی(ع) گرفتند

والدین شهید «عباسعلی کوچکی» به مدد مولایشان و به حرمت دست‌های تطهیر شده در خون سرخ عاشقی، نامش را عباسعلی گذاشتند. دوازده سال‌ه بود که انقلاب مردم ایران با نور هدایتگری امام خمینی(ره) شکل گرفت. وی بیست و هشتم آبان ۱۳۶۲ در عملیات والفجر چهار به شهادت رسید.

عشق به الله و اسلام مانع رسیدن ما به آرزو‌های مادی شد

شهید «حسنقلی ترحمی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «اگر برایتان امکان داشت موتور و آخرین کارم را به عوض حجله سوگواری بگذارید تا همه ببینند و بدانند که ما هم در این دنیا تمایلات و خواسته‌هایی داشتیم، اگر می‌خواستیم، می‌توانستیم بهتر از خیلی‌ها زندگی کنیم، ولی عشق به الله و اسلام مانع این آرزو‌های مادی شد.»
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین سماوی»

«حسین» به چیزی که می‌خواست رسید

هم‌رزم شهید «حسین سماوی» نقل می‌کند: «گفتم: حسین آقا! چرا ناراحتی؟ با دلخوری گفت: خواب دیدم. به دلم برات شده توی این عملیات شهید می‌شم. می‌خوام از نفر‌ات اوّلی باشم که به این توفیق می‌رسم. خمپاره‌ای آمد و ترکشش به سر حسین خورد و بی‌هوش افتاد. گفتم: حسین آقا! رسیدی به اون چیزی که می‌خواستی!»

مانند امام حسین(ع) باید همه چیزمان در راه اسلام بدهیم

شهید «حسین سماوی» در نامه‌ای به خانواده‌اش می‌نویسد: «امام حسین(ع) در صحرای کربلا با کافران زمان خود جنگید با تمام نیروهایش؛ کوچک و بزرگ، پیر و جوان و سیاه و سفید خواست تا اسلام را زنده کند ما هم از او درس بگیریم.»

ملاک ازدواجمان قدم برداشتن در راه اسلام بود

همسر شهید «حسنقلی ترحمی» نقل می‌کند: «روز تولد حضرت فاطمه‌زهرا(س) عقد و عروسی‌مان بود. ملاک ازدواج را ایمان، تقوی، پرهیزکاری، خلوص نیت، سازش داشتن و قدم برداشتن در راه اسلام قرار داده بودیم.»
قسمت نخست خاطرات شهید «حسین سماوی»

ثوابش را با من قسمت کرد

هم‌رزم شهید «حسین سماوی» نقل می‌کند: «با خنده گفتم: اگه امشب به گشت رفتی، یک قدم به نیت من بردار و بگو: خدایا! یک قدم ثوابش برای محمدتقی نوشته بشه. او هم خندید و رفت.»
گفتگو با نویسنده کتاب در هفته کتاب و کتاب‌خوانی

روایت از آتشی که هرگز خاموش نمی‌شود

«محمدمهدی عبدالله‌زاده» گفت: «کتاب خط‌شکنان بر این اساس است که جوانان امروز با فرهنگ جبهه و جنگ در آن زمان آشنا شوند تا بتوانند با راوی کتاب که خود دانش‌آموز سال سوم هنرستان بود و عازم جبهه شد و تا آخر هم در دفاع مقدس باقی ماند، همزادپنداری کنند. دفاع مقدس و آن همه ایثار و فداکاری هیچ‌گاه از یادها نمی‌رود و یاد شهدا تا ابد در قلب ملت زنده است.»

گزارش تصویری/ حضور دانش‌آموزان سمنانی در مناطق عملیاتی جنوب

دانش‌آموزان سمنانی در اردوی راهیان نور با حضور در مناطق عملیاتی جنوب کشور، با تاریخ دفاع مقدس و رشادت‌های رزمندگان آشنا شدند. در ادامه این تصاویر را ببینید.
کلیپ «رفتند تا بمانیم»/ قسمت سوم

همیشه می‌گفت یه تیم فوتبال بچه می‌خوام

همسر شهید «محمدکاظم شهروی» می‌گوید: «محمدکاظم بسیار با بچه‌ها مهربان بود و خیلی بچه دوست بود. همیشه می‌گفت: من یه تیم فوتبال بچه می‌خوام.»

وقتی شهادت در انتظار تو است

هم‌رزم شهید «علی‌اصغر دولابی» نقل می‌کند: «علی‌اصغر اون روز رفته بود آرایشگاه. بهش گفتیم: علی‌اصغر! خبریه؟ گفت: آره، دارم می‌رم مرخصی. چند نفر از بچه‌ها می‌خواستن برن کمین. یک دفعه علی‌اصغر گفت: من هم می‌خوام باهاتون بیام. هرچه گفتن تو عازمی و باید بری مرخصی، قبول نکرد. یکی گفت: علی‌اصغر! می‌ری شهید می‌شی! رفت و به شهادت رسید.»

یادی از شهید «حسین سماوی» در قاب تصویر

به مناسبت سالروز شهادت شهید «حسین سماوی»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

الان وظیفه‌مون گوش دادن به حرف امام است

مادر شهید «تقی جعفری» نقل می‌کند: «به‌خاطر تظاهرات به مدرسه نرفت. معلمش از او پرسید: چرا مدرسه نمی‌یای؟ گفت: شما نمره قبولی می‌خوای من هم می‌گیرم، الان وظیفه‌مون گوش دادن به حرف امامه.»
قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»

احساس کردم او هم مرا بوسید

مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچه‌های من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»
کلیپ/

تصاویری از مراسم بزرگداشت شهید «حسن طهرانی‌مقدم» در دبستان شهدای آرادان

به مناسبت سیزدهمین سالگرد شهادت شهید «حسن طهرانی‌مقدم»، تصاویری از مراسم بزرگداشت این شهید در شهرستان آرادان در قالب کلیپ برای علاقه‌مندان منتشر می‌گردد.

بازنشر تصاویر مراسم تشییع پیکر شهید «ذبیح‌الله دامغانیان»/ قسمت دوم

به مناسبت سالروز شهادت شهید «ذبیح‌الله دامغانیان»، تصاویر مراسم تشییع پیکر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

دستور امام اجرا شد

مادر شهید «تقی جعفری» نقل می‌کند: «سن و سالی نداشت. می‌رفت و اعلامیه‌های حکومت نظامی دولت را پاره می‌کرد. یکی از مأموران شاه او را گرفت و گفت:‎ چرا پاره می‌کنی؟ با شجاعت گفت: امام دستور داده.»
طراحی و تولید: ایران سامانه