نوید شاهد سمنان - صفحه 29

نوید شاهد سمنان
شهید دانشجو «علی‌اکبر براتی» به روایت پدر

دانشجویی که تنها یک جفت پوتین از او باقی ماند

«حسن براتی» گفت: «پسرم سه سال مفقودالاثر بود. ابتدا به ما گفتند که اسیر شده و بعد گفتند شهید شده تا اینکه در سال ۱۳۶۸ پس از تفحص تنها یک جفت پوتین از عی‌اکبرم آوردند. خیلی به امام و انقلاب علاقه داشت و به‌خاطر همین درسش را رها کرد و به جبهه رفت.»

ویژه‌نامه حضرت زهرا(س) در کلام شهدای استان سمنان منتشر شد

ویژه‌نامه الکترونیکی حضرت زهرا(س) در کلام شهدای استان سمنان برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

شهید «محمدمهدی امین» به روایت تصویر

به مناسبت روز دانشجو، تصاویری از شهید «محمدمهدی امین» برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

ویژه‌نامه شهید «محمدمهدی امین» منتشر شد

به مناسبت روز دانشجو، ویژه‌نامه شهید «محمدمهدی امین» شامل زندگی، خاطرات، تصاویر، دست‌نوشته، وصیت‌نامه، نامه و موشن گرافیک شهید برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

به دشمنان اسلام سوژه ندهید!

شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» در بخشی از دست‌نوشته‌های خود می‌نویسد: «پیامی که به خانواده شهدا، اسرا و مفقودین دارم این است که بر صبرشان بیفزایند که اجر عظیمی دارد و خدمتی را که در راه اسلام کردند، ضایع نکنند! به دشمنان سوژه ندهند!»
قسمت دوم خاطرات شهید «سید ابراهیم سیادت»

مثل حضرت زینب(س) استقامت کن

هم‌رزم شهید «سیدابراهیم سیادت» نقل می‌کند: «گفتم: هیچ‌وقت از تو ناراحت نیستم. یقین دارم که توی ثواب کارت شریکم. گفت: دلم می‌خواد زنی که به این خوبی می‌فهمه باید دست شوهرش رو برای رفتن به جبهه و دفاع از اسلام و مملکت باز بگذاره، دلم می‌خواد بعد از شهادتم مثل حضرت زینب(س) استقامت کنی و صبور باشی.»

ما پیرو حسین (ع) و رهرو زینب (س) هستیم

شهید «سید ابراهیم سیادت» در نامه‌ای به برادرش می‌نویسد: «از تو می‌خواهم فرزندانم را طوری تربیت کنی تا رسالت خون پدر شهید خود را مردانه به دوش کشند و سلاح به خون نشسته پدر را هرگز زمین نگذارند. نباید فراموش کنی که ما پیرو حسین (ع) و رهرو زینب (س) هستیم.»

دردودلی با شهید؛ من همیشه با شما هستم

همسر شهید «سید ابراهیم سیادت» نقل می‌کند: «یک شب وقتی بچّه‌ها را خواب کردم. ترس بر من غالب شد. لحظه به لحظه بیشتر نگران می‌شدم. ناگهان سیدابراهیم را در کنار خودم دیدم. در بیداری کامل بودم. با او مشغول صحبت شدم مثل گذشته. گفت: هیچ‌وقت نترس. من همیشه با شما هستم.»

«رضا» مهمان شهدا شد

خواهر شید «رضا سماوی» نقل می‌کند: «دوستان شهیدش جمع شدند بالای سرش. بهش گفتند: بیدار شو! برای چی نمیای رضا؟ رضا چشمانش را باز کرد و از خواب بیدار شد. به هم‌سنگرانش گفت: من شهید می‌شم!»

«رضا» دل از دنیا کنده بود

خواهر شهید «رضا سماوی» نقل می‌کند: «بابا به مامان گفت: این بچه چرا این‌طوری شده؟ مامان گفت: برای چی حرص می‌خوری؟ قرآن می‌خونه؟ بابا با ناراحتی گفت: قرآن خوندن که عیبی نداره. بهش پول می‌دم می‌گه: من دل از این دنیا کندم، پول می‌خوام چی کار؟»

با دیدن ضریح شش گوشه، کلی گریه کردم

پدر شهید «عبدالمحمد سعدالدین» نقل می‌کند: «چشم توی چشمم دوخت و گفت: بابا! من دارم می‌رم راه کربلا رو باز کنم. رفت و شهید شد. سال‌ها گذشت و خدا توفیق زیارت امام حسین(ع) را به ما داد. چشمم که افتاد به ضریح شش گوشه، یاد حرف آن روزش افتادم و به یادش کلی گریه کردم.»

«عبدالمحمد» را به امانت‌داری می‌شناختند

برادر شهید «عبدالمحمد سعدالدین» نقل می‌کند: «پدربزرگ امانتش را پیش او گذاشت که نوه‌اش بود و سفارش‌های لازم را کرد. نه تنها پدربزرگ بلکه بقیه هم او را قبول داشتند.»

سنگر، خانه من است

خانواده شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» نقل می‌کنند: «در نامه‌ای به خانواده‌اش نوشته بود: مادر! مرا ببخش و حلال کن! خودم را تابع جبهه کرده‌ام. سنگر خانه من است و شما به امید برگشت من نباشید.»

آخرین قطره خونمان را برای دفاع از جمهوری اسلامی فدا می‌کنیم

شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «سلامم را به رهبرم برسانید و به او بگویید که ما حتی آخرین قطره خونمان را برای دفاع از جمهوری اسلامی فدا می‌کنیم و بر پیمانی که با او بسته‌ایم استوار باقی خواهیم ماند.»

در کلاس جنگ، گنج وجودی‌اش را پیدا کرد

شهید «رمضانعلی قدس‌الهی» دلش را به خدا و به دریای بی‌کران امید و رضای او بست. آرامش سهم دل مهربانش بود و نگاهش فقط و فقط به خدا بود. با شروع جنگ، درس و بحث و دانشگاه را رها کرد و در بسیج مدرسه عشق ثبت‌نام کرد تا در کلاس جنگ، گنج وجودی‌اش را دریابد.

مراسم عزاداری دهه دوم فاطمیه در مسجد صاحب‌الامر(عج) سمنان برگزار می‌شود

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(ع) از یازدهم الی پانزدهم آذرماه پس از نماز مغرب و عشا در مسجد صاحب‌الامر(عج) شهرستان سمنان برگزار می‌گردد.

بهترین هدیه دنیا را به پسرم دادم

مادر شهید «ذبیح‌الله خان‌محمدی» نقل می‌کند: «در خواب ذبیح‌الله گفت: مامان! ساعتم داخل ساکمه. اونو بده به داداش نعمت. من هم با خوشحالی، بهترین هدیه دنیا را به پسرم نعمت‌الله دادم.»

عطر شهادت، مشام جانش را نوازش می‌داد

شهید «ذبیح‌الله خان‌محمدی» پنجم آذرماه ۱۳۴۶ در روستای زرگرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. سیزده ماه کارش امدادرسانی بود و جابه‌جایی مجروحان و شهدا. شاید در هر جابه‌جایی وقتی عطر شهادت مشام جانش را نوازش می‌داد، دعای شهادت خویش را می‌خواند. وی اولین روز آذرماه ۱۳۶۶ به خیل شهدا پیوست.

ولایت فقیه و روحانیت مبارز، منادیان اسلام هستند

شهید «حسن خادمیان‌وامرزانی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت مبارز باشید که اینان منادیان اسلام هستند.»
قسمت دوم خاطرات شهید «قدرت‌الله زرگریان»

این پوکه باعث شد از شهادت عقب بیفتم

دوست شهید «قدرت‌الله زرگریان» نقل می‌کند: «خم شد تا از روی زمین پوکه‌ای را بردارد که عراقی‌ها به سمتش شلیک کردند. اگر ایستاده بود سرش متلاشی می‌شد. پوکه را مقابل خود گرفت و به آن نگاه کرد. گفت: این پوکه باعث شد من از کار خودم عقب بیفتم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه