گفتگوی مادر شهید «پرویز پور دل» با پسرش،
«روزی که پرویز را بدرقه می کردم به او گفتم زود برگرد مادر می خواهم زنت بدهم و پسرم با لبخندی که نشانه از خجالت بود سرش را به زیر انداخت و از زیر قرآن رد شد و اما روزی که می خواستند خبر بازگشت او را به من بدهند باز هم خوابش را دیدم که سالم و سرحال بود. بغلش کردم و خیلی با هم گریه کردیم چندین بار بوسیدمش و گفتم: مادر کجا بودی ؟چرا برنمی گردی؟زود برگرد تا برایت زن بگیرم...» آنچه خواندید بخشی از سخنان مادر شهید «پرویز پور دل» در گفتگو با نوید شاهد خوزستان است. شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.