اهواز - صفحه 34

اهواز
به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر؛

ضامن پيروزی ما مسلمانان ايمان و اخلاص ماست

شهید محمد پورصابری(شنبول) در بخشی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «ضامن پيروزی ما مسلمانان ايمان واخلاص ماست، پدر و مادر و… از شما می خواهم كه هميشه و همه وقت پشتيبان اسلام، قرآن، امام رهبر عزيزمان خمينی كبير، اين قلب تپنده امتمان باشید و تنهایش نگذاريد و هميشه دنباله رو روحانيت اصيل باشيد...‌» در ادامه وصیت‌نامه این شهید والامقام را در نوید شاهد بخوانید.
به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر

خاطرات/محمد در قاب تلویزیون

«زمانی که خبر آزادی خرمشهر در عصر سوم خرداد از تلویزیون اعلام شد، من و محسن برادر کوچکترم پای تلویزیون نشسته بودیم و خوشحال از دیدنش به همدیگر می گفتیم: «هر وقت از جبهه برگشت بهش میگیم که تلویزیون نشونش داده!» اما مادرم حال و روز دیگری داشت ...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان خواهرش «رضوان پور صابری»در نوید شاهد بخوانید.
به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر؛

گالری عکس شهید «محمد پور صابری»

مجموعه تصاویر شهید «محمد پورصابری(شنبول)» متولد شهرستان دزفول و از شهدای بسیجی هشت سال جنگ تحمیلی است که توسط پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد خوزستان منتشر می‌شود.

من با انقلاب متولد شده‌ام

«اگر شهید شدم و می خواستید برایم زندگینامه بنویسید تاریخ تولدم را ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی بنویسید نه تاریخ تولد شناسنامه ای ام چون من با انقلاب متولد شده ام و از امام خمینی روح گرفته ام» این گفته شهید صفر صفری حلاوی است. در ادامه شرحی از زندگینامه این شهید والامقام را در نوید شاهد خوزستان بخوانید.

خاطرات/«خدای کریم»

«ناگهات مجید وارد حیاط مسجد شد. همه نگاه‌ها به سمت او رفت. مجیدی که همیشه لبخند به لب داشت با دوچرخه از درب مسجد وارد شد اما این بار از لبخند که خبری نبود، بلکه برافروختگی و عصبانیت عجیبی در چشم ها و چهره‌اش موج می‌زد. کنجی ایستاد و فریاد زد: «اگر ما کریم را نداریم خدای کریم را که داریم. اگر او را از دست داده‌ایم، برای فراق او نباید گریه کنیم، بلکه به حال خودمان باید گریه کنیم که جا مانده‌ایم...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از دفتر خاطرات شهید «علی ظهرابی» در نوید شاهد بخوانید.

آلبوم عکس/شهید محمدحسین انجیری زاده

مجموعه تصاویر شهید «شهید محمدحسین انجیری زاده» متولد شهرستان دزفول و از شهدای بسیجی هشت سال جنگ تحمیلی است که توسط پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد خوزستان منتشر می‌شود.
خاطرات/

نمی خواهم مادرم نگران شود

«در عملیات والفجر مقدماتی تیر به پایش اصابت کرد و مجروح شد اما به همه می گفت:مبادا به خانواده ام بگویید مجروح شدم. نمی خواهم مادرم نگران شود. بعد از بیمارستان وقتی به خانه می رود مجروحیت خود را بروز نمی دهد و در جلوی افراد خانواده طوری راه می رود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان دوست و همرزمش در نوید شاهد بخوانید.
خاطرات/

پسرم را برنگردانید خودم را آتش می زنم

«ببین برادر!به جد این آقا… اگه پسرم رو برنگردونید خونه، خودم و کل خونواده ام رو آتیش می زنم!» اول باید قدری برافروختگی‌اش را به آرامش می‌رساندیم. در مقابلش بلند شدم و گفتم: «پدرجون! اول بیا یه کم بشین پیشِمون! یه نفسی تازه کن و بعدش بگو ببینیم چی شده و قضیه چیه و چه اتفاقی افتاده؟!» حرف خودش را می زد و فقط یک جمله را تکرار می کرد: «باید پسرم برگرده! باید غلامحسین درکتانیان رو برگردونید! همین!»»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزمش «رضا خاکسار»در نوید شاهد بخوانید.
به مناسبت میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختر برگزار شد؛

برگزاری همایش بزرگ ریحانه به روایت تصویر

همایش بزرگ ریحانه به مناسبت میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختر در تالار شهر اهواز با حضور جمعی از دختران مناطق مختلف اهواز برگزار شد. در این مراسم که با مشارکت امور بانوان اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خوزستان، حوزه هنری خوزستان، اداره کل امور بانوان و خانواده استانداری خوزستان، هیئت فرهنگی جهادی دختران حاج قاسم و بنیاد شهید و امور ایثارگران خوزستان برگزار شد از ۲۷ دختر شهید خوزستانی تجلیل به عمل آمد.

خاطرات/ماهی‌های مشتاق دام

نورعلی گفت: «بیاین بریم از کرخه ماهی بگیریم!» گفتم: «با کدوم وسیله برادر؟! نه تور داریم و نه قلاب! آب کرخه هم که تند و تیزه و کاری نمیشه کرد» از اینجا به بعدِ داستان را ممکن است کسی باور نکند، اما من به چشم خودم دیدم. نور علی قدری نان می‌گرفت توی دستش و می‌دیدم که ماهی‌ها به سمت او می‌آمدند و او به راحتی و آرامش ماهی‌ها را می‌گرفت و می‌داد به من، انگار که ماهی‌های مشتاق دام بودند...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از دفتر خاطرات شهید «علی ظهرابی »در نوید شاهد بخوانید.
خاطرات/

آخرین حرف محمود

«آخرین حرف‌های محمود در آن لحظات تلخ و نفس گیر این بود: «راهم را ادامه بدهید و به خانواده‌ام بگو که محمود در راه خدا و امام شهید شده است و نباید ناراحت بشوند» بعد از گفتن این جملات بریده بریده، چشم هایش را برای همیشه بست ...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از دفتر خاطرات شهید «علی ظهرابی» در نوید شاهد بخوانید.
خاطرات/

آن جوان ریشوی قدبلند

«بعد از شهادت علیرضایم در حادثه موشک باران مسجد نجفیه، یک جوان ریشوی قد بلند آمد درب خانه مان. یک جعبه انار آورده بود و یک پاکت نامه. تشکر کردم و گفتم: «مادر این چیه؟» گفت: «یه تقویمه برا عید نوروز!» وقتی خداحافظی کرد و رفت، پاکت نامه را باز کردم و  دیدم مقداری پول است...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان مادر شهید «علیرضا حلیم‌زاده» در نوید شاهد بخوانید.

«نیروی ذخیره سپاه»

سپاه که تشکیل شد، سن و سالش مانع این می شد که پاسدار شود، اما «ذخیره سپاه» ابتکاری ناب و طلایی، برای حضور و شور و اشتیاق جوانانی همچون امثال محمدعلی بود. خودش وارد ذخیره سپاه شد و دست چند تا از رفقا و هم محله ای هایش را هم گرفت و توی ذخیره سپاه ثبت نام کرد. در ادامه زندگی نامه شهید والامقام «محمدعلی عین حصاری» را در نوید شاهد بخوانید.
خاطرات/

حتی یک تانک هم سهم تو نمی‌شود

«علاقه استاد باقر به رضا وصف نشدنی است. نیت کرده است روی رضا را کم کند. بی‌مقدمه می‌آید وسط و رو به رضا می‌گوید: «نمی‌گذارم یک تانک هم سهم تو شود…» چهره ی رضا می‌شود یک لبخند شکفته و آرپی جی‌اش را روی دست می‌گیرد و رو به استادباقر می‌گوید: «مگر از روی جنازه ی من رد شوی که بگذارم از تانک‌ها چیزی سهم تو شود...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را در نوید شاهد بخوانید.
گزارش تصویری/

حضور خانواده‌های شاهد و ایثارگر در تجمع مردمی حمایت از طرح حجاب و عفاف در اهواز

تجمع مردمی اهواز در مصلی مهدیه امام خمینی(ره) و با سخنرانی سردار «احمدرضا رادان» فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. حضور پرشور خانواده های شاهد و ایثارگر در این تجمع را از دریچه دوربین نوید شاهد خوزستان ببینید.

مراسم گرامیداشت حماسه آزادسازی هویزه برگزار شد

مراسم گرامی داشت چهلمین و دومین سالگرد حماسه آزادسازی هویزه در عملیات بیت المقدس برگزار شد.
روایتی ناب، نادر و شگفت انگیز از یک بانوی امدادگر دزفولی؛

می خواهم مادرم را ببینم

«به حسن گفتم مادرت اینجا نیست، چی می‌خواهی؟ پرسید کی هستی؟ گفتم امدادگرم. گفت: مادرم را می‌خواهم، می خواهم مادرم را ببینم. اصلاً تو کی هستی؟ اینجا کجاست؟ گفتم بیمارستان افشار دزفول است و من هم خواهر شما هستم...»در ادامه آنچه خواندید بخشی از سخنان «شهلا دنیوی زاده» است. امدادگر داوطلب 17 ساله از شهرستان دزفول، شما را به خواندن متن کامل این خاطره دعوت می کنیم.
روایت دسته شهدا از گروهان فتح گردان بلال دزفول؛

روایت آن ۱۸ نفر

روایت دسته شهدا از گروهان فتح گردان بلال دزفول در عملیات بیت المقدس به فرماندهی شهيد عبدالکریم ناحی و 17 تن از یارانش را که در اوج ایثار و فداکاری و پهلوانی به شهادت می رسند را در نوید شاهد خوزستان بخوانید.

کلیپ/معرفی بیسیم چی عملیات بیت المقدس

شهید قربانعلی صفری در سال ۱۳۴۴ متولد و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس به عنوان بیسم چی در منطقه خرمشهر به به شهادت رسید. کلیپ معرفی این شهید والامقام را از زبان خودش در نوید شاهد خوزستان ببینید.

روزی که هویزه آزاد شد

۱۸ اردیبهشت‌ سال ۱۳۶۱ یکی از روزهای موفق عملیات "الی‌بیت‌المقدس" است که شاهد آزادسازی منطقه هویزه هم بود. در نهمین روز از آغاز عملیات بیت‌المقدس، شهر هویزه، پادگان حمید و بخش شمالی جاده اهواز -خرمشهر آزاد شد و شهر اهواز پس از حدود ۲۰ ماه، از تیررس توپخانه دشمن خارج شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه