اهواز - صفحه 29

اهواز

پیام تبریک مدیر کل بنیاد شهید خوزستان به مناسبت عید سعید غدیر خم

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خوزستان با صدور پیامی فرا رسیدن عید غدیر خم را تبریک گفت.
اسناد یادداشت های شهید بهروز مرادی:

«بچه‌های کلاس قرآن مدافعان خرمشهر شدند»

شهید «بهروز مرادی» در یادداشت خود آورده است: «با بچه‌های محل توانستیم کلاس‌های قرآن را در مساجد خرمشهر راه‌اندازی کنیم؛ با شروع جنگ بچه‌هایی که در این کلاس‌ها حضور داشتند برای مقابله با دشمن تا به دندان مسلح به پاخاستند».

ویژه نامه الکترونیکی شهید «غلامرضا شریفی» منتشر شد

ویژه نامه الکترونیکی شهید گرانقدر«غلامرضا شریفی» از شهدای عملیات والفجر مقدماتی که به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده بود و اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) شناسایی شده بود، در پایگاه خبری نوید شاهد خوزستان منتشر شد.
معرفی کتاب

«یک عمر غریبی یک عمر بی نشانی»

کتاب «یک عمر غریبی یک عمر بی نشانی» زندگی‌ و خاطرات شهید «عبدالزهرا مجد عبدی» است که به قلم آمنه آدینه به رشته تحریر در آمده است.

معلم قرآن و احکام

شهید غلامرضا شریفی بسیار آدم متواضع و مهربانی بودند و از همان کودکی فرایض دینی خود را به جا می آورد و با اینکه خودش هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و فقط 10 سال داشت ولی قرآن و نماز را ترک نمی کرد و از آن روز معلم قرآن و احکام برای همس و سالان خودش شد.در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌نماید.
گفتگوی اختصاصی با برادر شهید «غلامرضا شریفی»؛

«مادرم من خمس بچه‌های تو هستم»

«به خوبی به خاطر دارم یک روز مادرم به او گفت: «غلامرضا تو از همه کوچکتری، رفتن به جبهه برای تو زود است تازه همه برادرانت که در جبهه هستند تو پیش من بمان» اما غلامرضا در جواب مادرم گفت: «مادر مبادا بعد از شهادتم گریه کنی من خمس بچه های تو هستم و من شهید می‌شوم...» آنچه خواندید بخشی از سخنان برادر شهید «غلامرضا شریفی»در گفتگو با نوید شاهد خوزستان است. شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.
خاطرات/

«پدافندی فاو و جاماندگان قافله ی والفجر8»

38 سال پیش در 20 خرداد 1365 در پدافندی فاو، انفجار یک گلوله ی رژیم بعث عراق، شش تن از جاماندگان قافله ی والفجر8 را به رفقای شهیدشان می رساند. در ادامه خاطرات آخرین لحظات این شهیدان والامقام را از زبان همرزمانشان در نوید شاهد بخوانید.
روایت هایی از خواهر شهید بهروز دینوی زاده؛

«من در جبهه کفش بچه‌ها را جمع می‌کنم»

«در جبهه مسئولیت‌ داشت و ما می دانستیم اما خودش اصلا این را بروز نمی‌داد. به خوبی به خاطر دارم حتی وقتی قرار شد برایش به خواستگاری برویم، از او پرسیدیم: «در سپاه و جبهه چه می‌کنی که به خانواده عروس بگوییم؟!» با شوخ‌طبعی گفت: «خب من هم مثل بقیه فرمانده هستم. سپاه اگر ۲۹۹ عضو داشته باشد، حتما اگر مادرِ ۳۰۰ نفرشان بخواهند به خواستگاری بروند می‌گویند پسر ما در سپاه فرمانده است...»بعد خندید و گفت: «من در جبهه کفش بچه‌ها را جمع می‌کنم. مسئولیت کمی نیست!» آنچه خواندید بخشی از سخنان «شهلا دینوی زاده» خواهر شهید «بهروز دینوی زاده» از شهدای استان خوزستان در گفتگو با نوید شاهد است، شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.

کلیپ/گفتگو با رزمنده دلاور و جانباز«شهربانو زاده»

کلیپ دیدار و تجلیل از رزمنده دلاور و جانباز «حاج علیرضا شهربانوزاده» در جبهه‌های نبرد هشت سال دفاع مقدس در عملیات‌های زیادی حضور فعال و موثر داشت و سپس در جمع مدافعان حرم قرار گرفت و در عملیات‌های آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا شرکت نمود. وی همزمان با شهادت امام محمدباقر (ع) به همرزمان شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش، همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد.

گالری عکس شهید «بهروز دینوی‌ زاده»

شهید «بهروز دینوی‌ زاده» از شهدای شاخص شهر دزفول است که در طول دوران دفاع مقدس و تا قبل از شهادت، مسئولیت‌های متعددی در لشکر ۷ ولیعصر(عج) بر عهده داشته است، آنچه می‌بینید تصاویری است که تا به حال از این شهید گرانقدر دیده نشده است.

آلبوم عکس/ جانباز «حاج علیرضا شهربانو زاده»

رزمنده دلاور و جانباز«حاج علیرضا شهربانوزاده» متولد شهرستان دزفول پس از سالها حضور در جبهه و نیز حضور در خیل مدافعان حرم پس از طی یک دوره دردناک بیماری به دلیل جراحات شیمیایی همزمان با شهادت امام محمدباقر (ع) به یاران شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش، همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد.

چه زیبا، عرفه عارف شدی…

رزمنده دلاور حاج علیرضا شهربانوزاده 81 ماه در جبهه‌های حق علیه باطل حضور داشت که چندین بار مورد اصابت ترکش و در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفت و مدال جانبازی به گردن آویخت. وی پس از حمله تروریست‌های تکفیری به کشورهای اسلامی در جمع مدافعان حرم حضور یافت و پس از تحمل سال‌ها درد و رنج مجروحیت همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد. در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این رزمنده دلاور بزرگوار دعوت می‌نماید.

تنها عکسهای جامانده از«شهید هوشنگ آدینه»

شهید شهید هوشنگ آدینه متولد شهرستان دزفول و از شهدای بسیجی هشت سال جنگ تحمیلی است که توسط پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد خوزستان منتشر می‌شود.
روایت حیرت انگیز مادر شهید هوشنگ آدینه؛

«بیل را به دست خودم بدهید»

«پیکر خونین هوشنگ را گذاشتند توی لحد و خشت ها را می چیدند و شروع کردن به خاک ریختن روی دسته گلی که دیگر حیات مادی نداشت. ناگهان زنی چادر به کمر گره زده افراد را یکی یکی کنار زد و جلو آمد. فریاد می زد: «بیل را به دست خودم بدهید» اول مردم امتناع می کردند. همه می گفتند:«مادر است دیگر حال و روزش خوب نیست. میوه ی دلش را از دست داده. داغ است. لابد نمی داند چه می گوید...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان برادرش«محمد آدینه»در نوید شاهد بخوانید.

وصال خانواده شهید شریفی بعد از 42 سال در همدان

رئیس اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دشت آزادگان گفت: خانواده شهید «غلامرضا شریفی» از شهرستان دشت آزادگان استان خوزستان امروز پس از ۴۲ سال فراغ و گمنامی در شهر همدان حاضر شدند و در مراسمی به وصال فرزند خوشنام شان رسیدند.
گزارش تصویری/

آیین وصال خانواده شهیدان «سیدمحسن غریبیان» و «غلامرضا شریفی» در همدان

آیین وصال خانواده شهیدان تازه شناسایی شده «سیدمحسن غریبیان» از تهران و «غلامرضا شریفی» از خوزستان که در سال ۱۳۷۶ به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده و اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) شناسایی شده بودند، در گلزار شهدای همدان برگزار شد.

استقبال از خانواده شهید «غلامرضا شریفی» در موزه دفاع مقدس همدان

مراسم استقبال از خانواده شهید «غلامرضا شریفی» که به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده بود و اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) شناسایی شده بود، در مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس همدان برگزار شد.

خاطرات/«حالا برو آب بخور»

«یک روز خیلی تشنه شدم به ساعت که نگاه کردم دو ساعت تا افطار مانده بود. دیگر نمی توانستم تحمل کنم رو به غلامرضا کردم و گفتم:«من دیگر نمی توانم تحمل کنم و می خواهم آب بخورم...»غلامرضا گفت:«بیا اینجا من اول یک مطلبی را برایت توضیح بدهم اگر قانع نشدی برو و آب بخور»من قبول کردم و کنارش نشستم برای من دو ساعت از بهشت و جهنم و مهربانی خدا گفت آنقدر مجذوب حرفهایش شدم که با صدای اذان به خودم آمدم و غلامرضا با صدای بلند خندید و گفت:«حالا برو آب بخور...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان خواهرش«فریده شریفی»در نوید شاهد بخوانید.

اسناد وصیت نامه شهید «غلامرضا شریفی» منتشر می شود

نوید شاهد استان خوزستان اسناد وصیت نامه نوشته شده به دست خط شهید «غلامرضا شریفی» که در سال 1376 به عنوان شهید گمنام در مزار شهدای همدان خاکسپاری شده و بعد ۴۲ سال انتظار در 19 خرداد ماه ۱۴۰۳ شناسایی شد را برای مخاطبان منتشر می کند.

آیین بدرقه کاروان خانواده معظم شهید «غلامرضا شریفی» به استان همدان

آیین بدرقه کاروان خانواده معظم شهید «غلامرضا شریفی» به استان همدان جهت شرکت در مراسم یادبود شهید، با حضور جمعی از مسئولین امروز صبح در اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دشت آزادگان برگزار شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه