مدت زیادی بود که از اکبر خبری نداشتیم، آن روز جلوی عکس امام زانو زدم و در حالی که اشک میریختم، امام را چندین بار به جدش قسم دادم و گفتم: آقا تو سید هستی، من پسرم را از تو میخواهم...
آلبوم اول را که دیدم عکس همسرم در آن نبود وقتی در حال دیدن آلبوم دوم بودم عکس شهیدی را دیدم که بادگیر سورمهای تنش بود و از پایین تنه زخمی شده بود. قیافهاش را شناختم، همسرم بود.
شهید "عباس جعفرینژادفردکهن " در وصیتنامهاش آورده است: ای مردم، در مقابل توطئه دشمنان و همه کسانی که میخواهند به این انقلاب ضربه بزنند از هر قشری و گروهی که باشند، استوار و محکم بایستید.
کمی صبر کردم، تا گرد و غبار بخوابد، در آن میان «سبحان» را دیدم که روی زمین آرام دراز کشیده و محاسنش غرق در خون است و من، به خندهی دیشبم، گریه میکردم!...
شهید "حسن مرادیکشمرزی" در وصیتنامهاش آورده است: ای برادران هوشیار باشید تا دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد دور نکنند که اگر چنین کردند، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست...
در وصیتنامه شهید "محمدحسن قربانعلیان" میخوانیم: ای کسانی که پوینده راه اسلام هستید، میدانید که تنها دین اسلام است که موجب سعادت انسانهاست به همین دلیل در تبلیغ آن بکوشید...
در وصیتنامه شهید "محسن خانبابایی" میخوانیم: زینبوار به مسایل تبلیغی بیشتر اهمیت دهید و اسلام، جبهه و شهادت در راه خدا را بیشتر برای مردم تشریح کنید...
شهید "محمود اصغریان" در وصیتنامهاش مینویسد: باید دین خدا را یاری کرد، به پا خیزیم و از خواب غفلت بیرون آییم که دیگر موقع چون و چرا نیست زیرا اگر غفلت کنیم همه چیزمان از بین میرود...