آخرین اخبار:

شهید ابوالقاسم وحید

شهید ابوالقاسم وحید

نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1333/3/20
تاریخ شهادت: 1362/11/27
محل شهادت: چنگوله
مشاغل: کشاورز
محل تولد: همدان-نهاوند-فیروزآباد
علت شهادت: تیر مستقیم
محل دفن: بلوک: نام گلزار:فیروزان شهر:همدان - نهاوند
زندگینامه شهید ابوالقاسم وحید

ابوالقاسم وحید، بیستم خرداد ماه سال 1333 در روستای فیروزآباد، شهرستان نهاوند به دنیا آمد. از آنجا كه در

دامان مادری مومن و سیده پرورش یافته بود، به نماز و تقوی بسیار اهمیت می داد. بسیار مرتب و با نظم بود به طوری که دوستانش او را "شیخ تمیز" صدا می کردند.

نزد دایی هایش كه روحانی و سید بودند با قرآن آشنا شد و با معارف اعتقادی و اسلامی انس گرفت. دوران ابتدایی را از سال 1339 تا 1343 در مدرسه روستای فیروزآباد گذراند. بعد از دوره ابتدایی همراه پدرش در مغازه و صحرا كار می كرد. با وجود علاقه به درس مجبور شد به خاطر مشكل اقتصادی خانواده، ترك تحصیل كند.

همواره به فكر عبادت و راز و نیاز با خدا بود. كسی جرات نمی كرد در حضور او از كسی غیبت كند. از ده سالگی نماز و روزه اش هرگز قضا نشد.

در 18 سالگی با خانم معصومه احمدی ازدواج كرد، همسرش مومن بود و تقوای او را دلیل انتخاب خود بر می شمرد.

4 فرزند مومن و انقلابی به نام های خدیجه، ثریا، فاطمه و مقداد حاصل زندگی آنها است که از ابوالقاسم به یادگار مانده است.

به انسان های مومن و با تقوی، خصوصاً دایی هایش كه روحانی بودند علاقه بسیار داشت و از افراد معتاد و قاچاقچی نفرت داشت. به مسئله حجاب بسیار حساس بود، همچنین در مورد انجام وظایف و واجبات دینی، به خصوص به كسانی كه در ارتباط بود تاكید داشت كه انسان راه را گم نكند.

همیشه امر به معروف و نهی از منكر می كرد.

در زمان طاغوت وقتی دو دختر سپاه دانشی برای خرید به مغازه او می روند، به خاطر بی حجابی آن ها، جنس نمی دهد. آن ها به پاسگاه شكایت می كنند و او هم در جواب می گوید به افراد بی حجاب چیزی نمی فروشیم.

به گفته پدرش، حاج محمد وحید، سال 1347 بود، به من گفت می خواهم صورت اموال را بگیرم و ببرم پیش آقای حیدری كه از روحانیون شهید در واقعه 7 تیر بود و به همراه شهید بهشتی به شهادت رسید، كه ایشان خمس و زكات مال ما را حساب كنند . ابوالقاسم عقیده داشت: مال باید پاك باشد، و باید هر سال حساب اموال را بدهیم.

سال اول 5 هزار تومان خمس دادیم. سال بعد 15 هزار تومان و سال به سال وضع ما بهتر شد. او با این كارش بركت به زندگی ما آورد.

در مقابل مشكلات صبور بود و همیشه ذكر می گفت و سعی می كرد با مشورت و تلاش مشكلات را حل كند.

در مقابل گرفتاری و مشكلات با متانت و صبوری برخورد می كرد و ضمن تلاش در جهت رفع مشكل، از احادیث و روایات استفاده می كرد و روش ائمه(ع) را الگو قرار می داد.

همیشه نماز را به جماعت و در مسجد می خواند و روزه مستحبی زیاد می گرفت. در ماه رمضان خانه اش میزبان روحانی مبلغ بود كه برای برگزاری مراسم عبادی به روستا می آمد. یك ماه مبارك رمضان پذیرای روحانیون

بود.

به فرزندانش توصیه می كرد كه خوب درس بخوانند و نماز را همیشه اول وقت ادا نمایند و تقوی پیشه كنند.

در سال های انقلاب در پخش اعلامیه فعالیت چشمگیری داشت و چندین بار مورد بازجویی ژاندارمری قرار گرفت. با پیروزی انقلاب و تحویل پاسگاه، شب ها تا صبح گشت و نگهبانی می داد. با شهید حجت الاسلام حیدری در ارتباط بود.

در زمان انقلاب مردم را راهنمایی و ارشاد می كرد و در راه انقلاب فعالیت داشت. با پیروزی انقلاب مسئول ارشادگاه نهاوند كه در آنجا منافقین ارشاد می شدند شد. بسیار تلاش می کرد افراد گمراه و غیر انقلابی را به راه راست هدایت کند. زمانی كه در ارشادگاه بود، باعث شد خیلی از منافقین توبه كنند. او با استدلال و منطق افراد را جذب اسلام و انقلاب می كرد.

برای مبارزه با ضد انقلاب و گروهک های خرابکار، به همراه شهید علیمراد سلگی برای رفتن به كردستان اعلام آمادگی كرد. عاشق امام و روحانیت بود. عضو سپاه پاسداران شد و به یکی از امین ترین افراد سپاه تبدیل شد.

او از افراد ضد انقلاب و كسانی كه مخالف امام بودند، بدش می آمد و علیه آن ها برخورد می كرد. زمان انقلاب با بخشدار منطقه كه در خط امام نبود كاری كرد كه آن بخشدار از كار بركنار شد.

از خصوصیات شخصیتی او ایمان، تقوی و دینداریش از همه بارز تر بود. فداكاری، ایثار، محبت، صمیمیت، ایمان و از همه مهم تر صله رحم او زبانزد خاص و عام بود. در حقیقت الگوی حزب الهی ها بود.

در امور خیریه و مسجد فعالیت داشت و در ساخت مسجد فیروزان زحمات زیادی كشید. او حقوقی كه از سپاه پاسدارن می گرفت به فقرا می داد. از راه كاسبی و شراكتی كه با پدرش داشت خرج خانواده اش را تامین می كرد.

از آرزوهایش پیروزی اسلام و انقلاب، زیارت حرم امام حسین (ع) و زیارت كعبه بود. به انگیزه زمینه سازی برای حكومت مهدی موعود (عج ) و به خاطر خدا عازم جبهه شد. عقیده داشت باید آنقدر بجنگیم تا حكومت اسلام در

سراسر جهان حاكم شود.

به خانواده اش می گفت: در جبهه به ما نیاز دارند، ما باید به شهادت برسیم تا اسلام و امام زنده بمانند و شما باید صبر داشته باشید و استقامت كنید.

در استانداری كرمانشاه فردی خیانت نمود كه ابوالقاسم متوجه كار او شد و استاندار را متوجه كار آن خائن كرد و از طرف استانداری فرد خائن بركنار شد. استاندار كرمانشاه به او علاقه مند شد و او را مانند فرزند خود دوست داشت.

مدتی در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب بود و بعد از مدتی به منطقه چنگوله اعزام شد. فرمانده گروهان و معاون گردان بود و در عملیات های مختلف، بیش از ده بار مجروح شد.

در زمان بنی صدر جزو اولین كسانی بود كه به خیانت های بنی صدر آگاه شد و رزمندگان را از كارهای او آگاه می كرد و برای بسیاری از رزمندگان علیه بنی صدر افشاگری می کرد.

عكس شهدا و جانبازان را به همرزمانش نشان می داد و می گفت :دنیا می گذرد. مگر انسان تا چه زمانی زنده است؟ ما نیز روزی خواهیم مرد، پس چه بهتر كه با عزت بمیریم.

به خانواده اش توصیه می كرد در خط و راه امام و شهدا باشید و آرزو داشت فرزندانش انقلابی و مذهبی تربیت شوند.

از خانواده اش می خواست تا دعا كنند كه شهادت نصیبش شود.

به گفته معصومه احمدی، همسر شهید، آخرین باری كه ابوالقاسم به مرخصی آمد، زمان اعزام به جبهه یکی از بچه ها به سمتش دوید تا مانع رفتنش شود. گفت: اجازه نده، این بچه به طرف من بیاید، چون روحیه و اراده مرا تضعیف و در راه خدا سست می كند.

27 بهمن ماه سال 1362 در منطقه چنگوله تك تیرانداز عراقی بسیاری از رزمندگان را به شهادت می رساند. ابوالقاسم دلاورانه و برای نجات جان بچه ها به طرف سنگر کمین عراقی ها رفت که مورد اصابت توپ مستقیم تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

پس از شهادت ابوالقاسم، برادرش عبدالكریم نیز به جبهه های حق علیه باطل شتافت و اسلحه برادر را به دست گرفت.

شهید ابوالقاسم وحید در وصیت نامه اش نوشته است، امام خمینی نعمتی است كه خدا به ملت مظلوم عطا كرده و امیدوارم تا انقلاب مهدی (عج ) عمر با عزت داشته باشند. اینجانب به تمام كسانی كه دلشان برای اسلام می تپد، می گویم به هوش باشید كه تمامی كفر جهانی علیه اسلام به پا خاسته اند .

اكنون 6 سال از انقلاب و سه سال و نیم از جنگ می گذرد و دوست و دشمن ایران اسلامی شناخته شده اند. پس وظیفه مان سنگین تر می شود و نباید كوتاهی كنیم. در غیر این صورت بلایی چند برابر بدتر از رژیم گذشته، مانند الآن فلسطین، عراق، لبنان و مراكش باید متحمل شویم .

خدای نكرده اگر انقلاب شكست بخورد، دیگر خبری از اسلام و آزادی نیست كه امید است هرگز این اتفاق نیفتد.

وقتی وظیفه مان مشخص شد، باید همت كنیم و در جبهه ها حضور یابیم. ایران اسلامی با عراق به خاطر خاك نمی جنگد ، بلكه به خاطر دشمنانی چون آمریكا و شوروی می جنگیم.

به هوش باشید كه زرق و برق دنیا شما را نفریبد. به فكر آخرت و سربلندی نزد امام حسین(ع) باشید. از همسرم می خواهم كه فرزندانم را خدمتگزار انقلاب تربیت كند و صبر و استقامت داشته باشند.

بار خدایا، تو خود شاهد باش كه نه ترس از جهنم و نه شوق بهشت مرا به این راه كشاند بلكه به خاطر وظیفه اسلامی خود این راه را انتخاب كردم.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
وصیتنامه شهید ابوالقاسم وحيد

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

ما از اوييم و بازگشت همه به سوى اوست .

شكر و سپاس خدايى را كه ما را هستى بخشيد و از نعمت سلامتى عقل برخوردارمان كرد كه راه خوب و بد را تشخيص داده و راه خوب را انتخاب كنيم.

درود و سلام بى كران بر پيامبران خدا مخصوصا پيامبر بزرگ اسلام و جانشينان برحقش و نايب عظيم الشان آنان يعنى امام عزيز اين انسان نمونه در تاريخ كه واقعا اين خود نعمتى بزرگ بود كه خدا به اين ملت مظلوم زير ستم شاهنشاهى عطا فرمود و بايد همه شكرگزار باشيم و قدر خودمان را بدانيم كه در چه زمانى و با چه رهبرى عمرمان سپرى مى شود و از خداى بزرگ عمر با عزت براى ايشان خواهانم و اميدوارم كه ايشان را تا انقلاب مهدى (عج) براى اسلام نگهدارد انشاءالله آمين يارب العالمين.

سلام و درود بر شهداى اسلام اسراى اسلام، معلولين و مجروحين انقلاب و جنگ تحميلى و خانواده هاى محترم آنان و امت حزب الله.

پس از درودها و سلام ها چند جمله به عنوان وصيت نامه كه معرف راه، هدف و مقصود اينجانب ابوالقاسم وحيد مى باشد و براى يادگار به خدمت تمام افراد خانواده خود و اقوام و خويشان و دوستان و كسانيكه اين وصيت نامه را مى خوانند و گوش مى دهند عرض مى كنم و بماند تا ابد.

خطابم به كسانى است كه دلشان براى اسلام مى تپد. اى عزيزان، اى پدران و مادران، خواهران و برادران مسلمان و اى تمام كسانى كه حتى چند درصد در رابطه با اسلام ، انقلاب و كشور عزيزمان احساس مسئوليت داريد، به هوش باشيد كه تمامى كفر جهانى در مقابل اسلام قيام كرده و شيطان بزرگ تمام بچه هايش را عليه اين انقلاب بسيج كرده و اين هم بر هيچ كس پوشيده نيست.

الان در آستانه ششمين سالگرد انقلاب و سه سال و نيم از جنگ مى‌گذرد و دوست و دشمن ايران اسلامى كاملا شناخته شده. پس اينجا ما هم وظيفه مان روز به روز سنگين مى شود. اگر خداى نخواسته در اين وظيفه كوتاهى و يا سستى به خودمان راه دهيم بلايى به سرمان خواهد آمد كه چند برابر از رژيم گذشته بدتر و نمونه آن را الان در فلسطين و لبنان و مراكش و عراق و جاهاى ديگر مى بينيم و اگر زبانم لال اين انقلاب شكست بخورد ديگر خبرى از اسلام نخواهد ماند و ديگر خبرى از آزادى نيست كه انشاءالله آن روز را ديگر در دنيا نبينيم.

خوب وقتى وظيفه مشخص شد پس بايد همت كنيم و جبهه و جنگ را هر چه بيشتر از گذشته تقويت نماييد كه مى نماييد و اين را از زبان اين حقير بشنويد كه اگر اسلام در اين جنگ پيروز شود كه انشاءالله خواهد شد دنيا حساب ديگرى براى ما باز خواهد كرد.

آنها مسلما نخواهند گفت كه ايران براى خاك جنگيد و عراق را شكست داد بلكه مى گويند ايران اسلامى دشمن آمريكا و شوروى و اسرائيل پيروز شد چون دنيا مى داند كه جنگ ما به خاطر خاك نيست و فقط با عراق مى جنگيم و خيلى از كشورهاى دنيا به اين موضوع واقف هستند و عده اى هم اعتراف كرده اند و بقيه هم بعد از پيروزى نهايى كه انشاءالله طولى نخواهند كشيد مجبورند اعتراف كنند.

خوب حالا كه تا اينجا پيش رفته ايم و همين پيشرفت ما بوده كه مسلمين جهان آگاه شده اند و الان همه از راديو و رسانه هاى گروهى مى شنويم كه همه مسلمانان جهان آماده قيام هستند و فقط منتظرند كه ايران در اين جنگ پيروز شوند و به كمك آنان برود كه به اميد خدا اين كار خواهد شد.

پس با اين وضعى كه دنيا دارد و اين موقعيتى كه ما بدست آورده ايم و با رهنمودهاى پيامبر گونه حضرت امام، حجت بر همه تمام است.

وقتى امام عزيز مى فرمايند كه بر هر مكلفى دفاع واجب كفايى است. پس ديگر اى برادر مسلمان جاى اين نيست كه يكسرى مسايل توجيهى براى خودمان درست كنيم و بگوييم خوب الحمدالله نيرو زياد هست و احتياج به ما نيست ما هم مى رويم ولى اى مسلمان مواظب باش فرصت از دست مى رود و فقط افسوس خوردن باقى مى ماند.

خوب درست به لطف خدا نيرو بسيار فراوان هست و بايد هم باشد چون ما خودمان را بايد خيلى بيشتر از اين آماده كنيم. جهت مقابله با دشمنان اسلام پس بياييد شركت كنيد در جبهه ها. جوانان عزيز بيايند. خلاصه اين چند روز زندگى دنيا خواهد گذشت و زندگى ابدى در آن دنياست. توشه اى برگيريد براى آخرت، به هوش باشيد كه زرق و برق دنيا شما را مشغول نسازد و همه اش به فكر خوشى اين دنيا نباشيد و روز قيامت وقتى شهدا باسربلندى مى آيند خدمت آقايشان امام حسين (ع) شما سرافكنده نباشيد پس تا دير نشده به خود آييد.

اين را هم بگويم اگر عده اى هم بى تفاوت كه خيلى عده آنان در جامعه ما كم پيدا مى شود، باشند و توجهى به جبهه نداشته باشند خدا خود وعده داده است كه لشگر حق پيروز است هر چند كه كم باشند حتى در قرآن كريم هم مى فرمايد كه بيست نفر از شما به دويست نفر از دشمن غالب است.

حالا عده اى شركت كنند در جنگ يا نكنند انشاءالله اين جنگ با پيروزى صد در صد اسلام خواهد شد. خوب چون عمليات والفجر پنج نزديك است و الان ما لحظه شمارى مى كنيم براى ساعت عمليات و به لطف خدا اين عمليات عملياتى است كه انشاءالله مى رود تا كربلا و قدس عزيز را از چنگال دژخيمان رها سازد.

شايد اينجانب از كسانى باشم كه خدا از گناهانم گذشته باشد و افتخار شهادت را نصيبم كند لذا جهت خداحافظى و حلالى طلبى از پدر و مادر و تمام افراد خانواده و دوستان و آشنايان چند كلمه اى هم با شما صحبت مى كنم گرچه باعث مزاحمت زياد شدم در اين وصيت نامه نخست خدمت پدر و مادر عزيزم كه زحماتى بس فراوان در پاى اينجانب متحمل شده اند سلام عرض مى كنم .

پدر و مادر عزيزم از اينكه حاصل زحمات چندين ساله خود را تقديم اسلام مى كنيد مبادا كوچكترين ناراحتى به خود راه دهيد. مى دانم كه صبر مى كنيد و از خدا مى خواهم كه به شما صبر عطا فرمايد و طول عمرى با بركت از نعمت سلامتى برخوردارتان كند و شما هم اين حقير را حلال كنيد و از خدا برايم طلب مغفرت كنيد و از او بخواهيد كه مرا در زمره شهدا قرار بدهد .

و شما اى همسر مهربان و باوفايم خودت را آماده كن براى پذيرفتن مسئوليتى بس بزرگ چون با نبودن من تو هم پدرى و هم مادر براى فرزندانم و اين را مى دانم كه نبودن من براى شما سخت و رنج آور است ولى بايد براى اسلام تحمل كنيد و از حضرت زينب (س) قهرمان زنان سرمشق بگيرى و بچه ها را به طور احسن تربيت نمايى كه هر كدام آنان خدمتگذار خوبى باشند براى اسلام.

به تو قول مى دهم اگر اين مسئوليت را خوب انجام بدهيد حتما با زنان بهشتى محشور خواهى شد و از خداى بزرگ سلامتى و سعادت براى شما و فرزندان عزيزم ثريا ، خديجه ، فاطمه و مقداد را خواهانم .

خداوند به شما صبر و استقامت عطا فرمايد انشاءالله .

همسرم وقتى بچه ها بزرگ شدند اين وصيت نامه مرا به آنها بده بخوانند و از راه پدرشان سرمشق بگيرند و اين راه را ادامه دهند . خدمت برادران و خواهران عزيزم سلام مى رسانم و سلامتى و سعادت و خوشبختى آنان را از خداى بزرگ مسئلت مى دارم و اميد آن دارم كه شما هم پاسدار خون شهدا باشيد و مرا حلال كنيد اگر چه وظيفه برادرى را نتوانستم انجام دهم در پايان خدمت تمام اقوام و خويشان و دوستان مومن و با ايمانم سلام مى رسانم و از همه آنان حلالى مى طلبم.

بار خدايا اسلام و مسلمين جهان را نصرت و عزت عطا فرما و آنان را در شناخت وظيفه و انجام به آن يارى فرما .

بار خدايا پرچم پر افتخار اسلام را كه با خون هزاران شهيد آبيارى شده در سراسر جهان برافراشته بدار.

بار خدايا اين رهبر عزيز حضرت امام خمينى را ذخيره براى اسلام نگه بدار.

بار خدايا به خواب رفتگان را بيدار كن و بيداران را يارى نما.

بار خدايا تو خود شاهد باش كه نه ترس از جهنم و نه شوق بهشت مرا به اين راه كشانده بلكه فقط به خاطر اينكه وظيفه اسلامى خود را انجام داده باشم و تو خود به من رو سياه و گنهكار رحم كن و در آن دنيا با عدل و دادت با من رفتار نكن بلكه با عفو و بخشش رفتار كن .

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار.

برادران اين دعا را زياد تكرار كنيد و از قلب بگوييد.

وسلام عليكم و رحمه الله و بركاته .

در صورت ممكن اين وصيتنامه را در مراسمى كه داريد براى مردم بخوانيد كه بدانند اين شهدا هدفشان چيست البته ما كه لياقت نداريم .
زندگینامه شهید ابوالقاسم وحید

ابوالقاسم وحید، بیستم خرداد ماه سال 1333 در روستای فیروزآباد، شهرستان نهاوند به دنیا آمد. از آنجا كه در

دامان مادری مومن و سیده پرورش یافته بود، به نماز و تقوی بسیار اهمیت می داد. بسیار مرتب و با نظم بود به طوری که دوستانش او را "شیخ تمیز" صدا می کردند.

نزد دایی هایش كه روحانی و سید بودند با قرآن آشنا شد و با معارف اعتقادی و اسلامی انس گرفت. دوران ابتدایی را از سال 1339 تا 1343 در مدرسه روستای فیروزآباد گذراند. بعد از دوره ابتدایی همراه پدرش در مغازه و صحرا كار می كرد. با وجود علاقه به درس مجبور شد به خاطر مشكل اقتصادی خانواده، ترك تحصیل كند.

همواره به فكر عبادت و راز و نیاز با خدا بود. كسی جرات نمی كرد در حضور او از كسی غیبت كند. از ده سالگی نماز و روزه اش هرگز قضا نشد.

در 18 سالگی با خانم معصومه احمدی ازدواج كرد، همسرش مومن بود و تقوای او را دلیل انتخاب خود بر می شمرد.

4 فرزند مومن و انقلابی به نام های خدیجه، ثریا، فاطمه و مقداد حاصل زندگی آنها است که از ابوالقاسم به یادگار مانده است.

به انسان های مومن و با تقوی، خصوصاً دایی هایش كه روحانی بودند علاقه بسیار داشت و از افراد معتاد و قاچاقچی نفرت داشت. به مسئله حجاب بسیار حساس بود، همچنین در مورد انجام وظایف و واجبات دینی، به خصوص به كسانی كه در ارتباط بود تاكید داشت كه انسان راه را گم نكند.

همیشه امر به معروف و نهی از منكر می كرد.

در زمان طاغوت وقتی دو دختر سپاه دانشی برای خرید به مغازه او می روند، به خاطر بی حجابی آن ها، جنس نمی دهد. آن ها به پاسگاه شكایت می كنند و او هم در جواب می گوید به افراد بی حجاب چیزی نمی فروشیم.

به گفته پدرش، حاج محمد وحید، سال 1347 بود، به من گفت می خواهم صورت اموال را بگیرم و ببرم پیش آقای حیدری كه از روحانیون شهید در واقعه 7 تیر بود و به همراه شهید بهشتی به شهادت رسید، كه ایشان خمس و زكات مال ما را حساب كنند . ابوالقاسم عقیده داشت: مال باید پاك باشد، و باید هر سال حساب اموال را بدهیم.

سال اول 5 هزار تومان خمس دادیم. سال بعد 15 هزار تومان و سال به سال وضع ما بهتر شد. او با این كارش بركت به زندگی ما آورد.

در مقابل مشكلات صبور بود و همیشه ذكر می گفت و سعی می كرد با مشورت و تلاش مشكلات را حل كند.

در مقابل گرفتاری و مشكلات با متانت و صبوری برخورد می كرد و ضمن تلاش در جهت رفع مشكل، از احادیث و روایات استفاده می كرد و روش ائمه(ع) را الگو قرار می داد.

همیشه نماز را به جماعت و در مسجد می خواند و روزه مستحبی زیاد می گرفت. در ماه رمضان خانه اش میزبان روحانی مبلغ بود كه برای برگزاری مراسم عبادی به روستا می آمد. یك ماه مبارك رمضان پذیرای روحانیون

بود.

به فرزندانش توصیه می كرد كه خوب درس بخوانند و نماز را همیشه اول وقت ادا نمایند و تقوی پیشه كنند.

در سال های انقلاب در پخش اعلامیه فعالیت چشمگیری داشت و چندین بار مورد بازجویی ژاندارمری قرار گرفت. با پیروزی انقلاب و تحویل پاسگاه، شب ها تا صبح گشت و نگهبانی می داد. با شهید حجت الاسلام حیدری در ارتباط بود.

در زمان انقلاب مردم را راهنمایی و ارشاد می كرد و در راه انقلاب فعالیت داشت. با پیروزی انقلاب مسئول ارشادگاه نهاوند كه در آنجا منافقین ارشاد می شدند شد. بسیار تلاش می کرد افراد گمراه و غیر انقلابی را به راه راست هدایت کند. زمانی كه در ارشادگاه بود، باعث شد خیلی از منافقین توبه كنند. او با استدلال و منطق افراد را جذب اسلام و انقلاب می كرد.

برای مبارزه با ضد انقلاب و گروهک های خرابکار، به همراه شهید علیمراد سلگی برای رفتن به كردستان اعلام آمادگی كرد. عاشق امام و روحانیت بود. عضو سپاه پاسداران شد و به یکی از امین ترین افراد سپاه تبدیل شد.

او از افراد ضد انقلاب و كسانی كه مخالف امام بودند، بدش می آمد و علیه آن ها برخورد می كرد. زمان انقلاب با بخشدار منطقه كه در خط امام نبود كاری كرد كه آن بخشدار از كار بركنار شد.

از خصوصیات شخصیتی او ایمان، تقوی و دینداریش از همه بارز تر بود. فداكاری، ایثار، محبت، صمیمیت، ایمان و از همه مهم تر صله رحم او زبانزد خاص و عام بود. در حقیقت الگوی حزب الهی ها بود.

در امور خیریه و مسجد فعالیت داشت و در ساخت مسجد فیروزان زحمات زیادی كشید. او حقوقی كه از سپاه پاسدارن می گرفت به فقرا می داد. از راه كاسبی و شراكتی كه با پدرش داشت خرج خانواده اش را تامین می كرد.

از آرزوهایش پیروزی اسلام و انقلاب، زیارت حرم امام حسین (ع) و زیارت كعبه بود. به انگیزه زمینه سازی برای حكومت مهدی موعود (عج ) و به خاطر خدا عازم جبهه شد. عقیده داشت باید آنقدر بجنگیم تا حكومت اسلام در

سراسر جهان حاكم شود.

به خانواده اش می گفت: در جبهه به ما نیاز دارند، ما باید به شهادت برسیم تا اسلام و امام زنده بمانند و شما باید صبر داشته باشید و استقامت كنید.

در استانداری كرمانشاه فردی خیانت نمود كه ابوالقاسم متوجه كار او شد و استاندار را متوجه كار آن خائن كرد و از طرف استانداری فرد خائن بركنار شد. استاندار كرمانشاه به او علاقه مند شد و او را مانند فرزند خود دوست داشت.

مدتی در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب بود و بعد از مدتی به منطقه چنگوله اعزام شد. فرمانده گروهان و معاون گردان بود و در عملیات های مختلف، بیش از ده بار مجروح شد.

در زمان بنی صدر جزو اولین كسانی بود كه به خیانت های بنی صدر آگاه شد و رزمندگان را از كارهای او آگاه می كرد و برای بسیاری از رزمندگان علیه بنی صدر افشاگری می کرد.

عكس شهدا و جانبازان را به همرزمانش نشان می داد و می گفت :دنیا می گذرد. مگر انسان تا چه زمانی زنده است؟ ما نیز روزی خواهیم مرد، پس چه بهتر كه با عزت بمیریم.

به خانواده اش توصیه می كرد در خط و راه امام و شهدا باشید و آرزو داشت فرزندانش انقلابی و مذهبی تربیت شوند.

از خانواده اش می خواست تا دعا كنند كه شهادت نصیبش شود.

به گفته معصومه احمدی، همسر شهید، آخرین باری كه ابوالقاسم به مرخصی آمد، زمان اعزام به جبهه یکی از بچه ها به سمتش دوید تا مانع رفتنش شود. گفت: اجازه نده، این بچه به طرف من بیاید، چون روحیه و اراده مرا تضعیف و در راه خدا سست می كند.

27 بهمن ماه سال 1362 در منطقه چنگوله تك تیرانداز عراقی بسیاری از رزمندگان را به شهادت می رساند. ابوالقاسم دلاورانه و برای نجات جان بچه ها به طرف سنگر کمین عراقی ها رفت که مورد اصابت توپ مستقیم تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

پس از شهادت ابوالقاسم، برادرش عبدالكریم نیز به جبهه های حق علیه باطل شتافت و اسلحه برادر را به دست گرفت.

وصیتنامه شهید ابوالقاسم وحيد

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

ما از اوييم و بازگشت همه به سوى اوست .

شكر و سپاس خدايى را كه ما را هستى بخشيد و از نعمت سلامتى عقل برخوردارمان كرد كه راه خوب و بد را تشخيص داده و راه خوب را انتخاب كنيم.

درود و سلام بى كران بر پيامبران خدا مخصوصا پيامبر بزرگ اسلام و جانشينان برحقش و نايب عظيم الشان آنان يعنى امام عزيز اين انسان نمونه در تاريخ كه واقعا اين خود نعمتى بزرگ بود كه خدا به اين ملت مظلوم زير ستم شاهنشاهى عطا فرمود و بايد همه شكرگزار باشيم و قدر خودمان را بدانيم كه در چه زمانى و با چه رهبرى عمرمان سپرى مى شود و از خداى بزرگ عمر با عزت براى ايشان خواهانم و اميدوارم كه ايشان را تا انقلاب مهدى (عج) براى اسلام نگهدارد انشاءالله آمين يارب العالمين.

سلام و درود بر شهداى اسلام اسراى اسلام، معلولين و مجروحين انقلاب و جنگ تحميلى و خانواده هاى محترم آنان و امت حزب الله.

پس از درودها و سلام ها چند جمله به عنوان وصيت نامه كه معرف راه، هدف و مقصود اينجانب ابوالقاسم وحيد مى باشد و براى يادگار به خدمت تمام افراد خانواده خود و اقوام و خويشان و دوستان و كسانيكه اين وصيت نامه را مى خوانند و گوش مى دهند عرض مى كنم و بماند تا ابد.

خطابم به كسانى است كه دلشان براى اسلام مى تپد. اى عزيزان، اى پدران و مادران، خواهران و برادران مسلمان و اى تمام كسانى كه حتى چند درصد در رابطه با اسلام ، انقلاب و كشور عزيزمان احساس مسئوليت داريد، به هوش باشيد كه تمامى كفر جهانى در مقابل اسلام قيام كرده و شيطان بزرگ تمام بچه هايش را عليه اين انقلاب بسيج كرده و اين هم بر هيچ كس پوشيده نيست.

الان در آستانه ششمين سالگرد انقلاب و سه سال و نيم از جنگ مى‌گذرد و دوست و دشمن ايران اسلامى كاملا شناخته شده. پس اينجا ما هم وظيفه مان روز به روز سنگين مى شود. اگر خداى نخواسته در اين وظيفه كوتاهى و يا سستى به خودمان راه دهيم بلايى به سرمان خواهد آمد كه چند برابر از رژيم گذشته بدتر و نمونه آن را الان در فلسطين و لبنان و مراكش و عراق و جاهاى ديگر مى بينيم و اگر زبانم لال اين انقلاب شكست بخورد ديگر خبرى از اسلام نخواهد ماند و ديگر خبرى از آزادى نيست كه انشاءالله آن روز را ديگر در دنيا نبينيم.

خوب وقتى وظيفه مشخص شد پس بايد همت كنيم و جبهه و جنگ را هر چه بيشتر از گذشته تقويت نماييد كه مى نماييد و اين را از زبان اين حقير بشنويد كه اگر اسلام در اين جنگ پيروز شود كه انشاءالله خواهد شد دنيا حساب ديگرى براى ما باز خواهد كرد.

آنها مسلما نخواهند گفت كه ايران براى خاك جنگيد و عراق را شكست داد بلكه مى گويند ايران اسلامى دشمن آمريكا و شوروى و اسرائيل پيروز شد چون دنيا مى داند كه جنگ ما به خاطر خاك نيست و فقط با عراق مى جنگيم و خيلى از كشورهاى دنيا به اين موضوع واقف هستند و عده اى هم اعتراف كرده اند و بقيه هم بعد از پيروزى نهايى كه انشاءالله طولى نخواهند كشيد مجبورند اعتراف كنند.

خوب حالا كه تا اينجا پيش رفته ايم و همين پيشرفت ما بوده كه مسلمين جهان آگاه شده اند و الان همه از راديو و رسانه هاى گروهى مى شنويم كه همه مسلمانان جهان آماده قيام هستند و فقط منتظرند كه ايران در اين جنگ پيروز شوند و به كمك آنان برود كه به اميد خدا اين كار خواهد شد.

پس با اين وضعى كه دنيا دارد و اين موقعيتى كه ما بدست آورده ايم و با رهنمودهاى پيامبر گونه حضرت امام، حجت بر همه تمام است.

وقتى امام عزيز مى فرمايند كه بر هر مكلفى دفاع واجب كفايى است. پس ديگر اى برادر مسلمان جاى اين نيست كه يكسرى مسايل توجيهى براى خودمان درست كنيم و بگوييم خوب الحمدالله نيرو زياد هست و احتياج به ما نيست ما هم مى رويم ولى اى مسلمان مواظب باش فرصت از دست مى رود و فقط افسوس خوردن باقى مى ماند.

خوب درست به لطف خدا نيرو بسيار فراوان هست و بايد هم باشد چون ما خودمان را بايد خيلى بيشتر از اين آماده كنيم. جهت مقابله با دشمنان اسلام پس بياييد شركت كنيد در جبهه ها. جوانان عزيز بيايند. خلاصه اين چند روز زندگى دنيا خواهد گذشت و زندگى ابدى در آن دنياست. توشه اى برگيريد براى آخرت، به هوش باشيد كه زرق و برق دنيا شما را مشغول نسازد و همه اش به فكر خوشى اين دنيا نباشيد و روز قيامت وقتى شهدا باسربلندى مى آيند خدمت آقايشان امام حسين (ع) شما سرافكنده نباشيد پس تا دير نشده به خود آييد.

اين را هم بگويم اگر عده اى هم بى تفاوت كه خيلى عده آنان در جامعه ما كم پيدا مى شود، باشند و توجهى به جبهه نداشته باشند خدا خود وعده داده است كه لشگر حق پيروز است هر چند كه كم باشند حتى در قرآن كريم هم مى فرمايد كه بيست نفر از شما به دويست نفر از دشمن غالب است.

حالا عده اى شركت كنند در جنگ يا نكنند انشاءالله اين جنگ با پيروزى صد در صد اسلام خواهد شد. خوب چون عمليات والفجر پنج نزديك است و الان ما لحظه شمارى مى كنيم براى ساعت عمليات و به لطف خدا اين عمليات عملياتى است كه انشاءالله مى رود تا كربلا و قدس عزيز را از چنگال دژخيمان رها سازد.

شايد اينجانب از كسانى باشم كه خدا از گناهانم گذشته باشد و افتخار شهادت را نصيبم كند لذا جهت خداحافظى و حلالى طلبى از پدر و مادر و تمام افراد خانواده و دوستان و آشنايان چند كلمه اى هم با شما صحبت مى كنم گرچه باعث مزاحمت زياد شدم در اين وصيت نامه نخست خدمت پدر و مادر عزيزم كه زحماتى بس فراوان در پاى اينجانب متحمل شده اند سلام عرض مى كنم .

پدر و مادر عزيزم از اينكه حاصل زحمات چندين ساله خود را تقديم اسلام مى كنيد مبادا كوچكترين ناراحتى به خود راه دهيد. مى دانم كه صبر مى كنيد و از خدا مى خواهم كه به شما صبر عطا فرمايد و طول عمرى با بركت از نعمت سلامتى برخوردارتان كند و شما هم اين حقير را حلال كنيد و از خدا برايم طلب مغفرت كنيد و از او بخواهيد كه مرا در زمره شهدا قرار بدهد .

و شما اى همسر مهربان و باوفايم خودت را آماده كن براى پذيرفتن مسئوليتى بس بزرگ چون با نبودن من تو هم پدرى و هم مادر براى فرزندانم و اين را مى دانم كه نبودن من براى شما سخت و رنج آور است ولى بايد براى اسلام تحمل كنيد و از حضرت زينب (س) قهرمان زنان سرمشق بگيرى و بچه ها را به طور احسن تربيت نمايى كه هر كدام آنان خدمتگذار خوبى باشند براى اسلام.

به تو قول مى دهم اگر اين مسئوليت را خوب انجام بدهيد حتما با زنان بهشتى محشور خواهى شد و از خداى بزرگ سلامتى و سعادت براى شما و فرزندان عزيزم ثريا ، خديجه ، فاطمه و مقداد را خواهانم .

خداوند به شما صبر و استقامت عطا فرمايد انشاءالله .

همسرم وقتى بچه ها بزرگ شدند اين وصيت نامه مرا به آنها بده بخوانند و از راه پدرشان سرمشق بگيرند و اين راه را ادامه دهند . خدمت برادران و خواهران عزيزم سلام مى رسانم و سلامتى و سعادت و خوشبختى آنان را از خداى بزرگ مسئلت مى دارم و اميد آن دارم كه شما هم پاسدار خون شهدا باشيد و مرا حلال كنيد اگر چه وظيفه برادرى را نتوانستم انجام دهم در پايان خدمت تمام اقوام و خويشان و دوستان مومن و با ايمانم سلام مى رسانم و از همه آنان حلالى مى طلبم.

بار خدايا اسلام و مسلمين جهان را نصرت و عزت عطا فرما و آنان را در شناخت وظيفه و انجام به آن يارى فرما .

بار خدايا پرچم پر افتخار اسلام را كه با خون هزاران شهيد آبيارى شده در سراسر جهان برافراشته بدار.

بار خدايا اين رهبر عزيز حضرت امام خمينى را ذخيره براى اسلام نگه بدار.

بار خدايا به خواب رفتگان را بيدار كن و بيداران را يارى نما.

بار خدايا تو خود شاهد باش كه نه ترس از جهنم و نه شوق بهشت مرا به اين راه كشانده بلكه فقط به خاطر اينكه وظيفه اسلامى خود را انجام داده باشم و تو خود به من رو سياه و گنهكار رحم كن و در آن دنيا با عدل و دادت با من رفتار نكن بلكه با عفو و بخشش رفتار كن .

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار.

برادران اين دعا را زياد تكرار كنيد و از قلب بگوييد.

وسلام عليكم و رحمه الله و بركاته .

در صورت ممكن اين وصيتنامه را در مراسمى كه داريد براى مردم بخوانيد كه بدانند اين شهدا هدفشان چيست البته ما كه لياقت نداريم .

چندرسانه‌ای
طراحی و تولید: ایران سامانه