شهيد حبيب الله رستمی در وصیت خود می نویسد: در زندگي هدف داشته باشيد ومنظور از هدف راه رسيدن به خداوند متعال باشد و جمله هاي قيد شده را سرلوحه زندگيمان قرار بدهيد
شهيد حبيب الله رستمی در سال 1338 در نورآباد ممسنی به دنیا آمد. 15 ساله بود که به ارتش پیوست یا آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت . او با وجود جراحت های سخت باز دست از هدف و مجاهدت برنداشت.
شهيد حسين تقی زاده در وصیت خود می نویسد: از پدر و مادر ارجمندم که زحمات بسيار براي من کشيده اند تشکر مي کنم و از اينکه نتوانستم جبران زحمات شما را بکنم شرمنده ام و از شماها مي خواهم مرا ببخشيد و حلال کنيد و برايم سياه نپوشيد ...
شهید حسین تقی زاده در سال 45 در خرمشهر به دنیا آمد او عاشق شهادت بود در وصیت خود می نویسد: اينجانب به ميل خود و داوطلبانه عازم جبهه شده ام و هيچ چيزي مرا وادار نکرده است...
"شهيد وفادار مختاری" در وصیت خود می نویسد: هر انسان يک روز به دنيا مي آيد و يک روز از دنيا مي رود ولي چه خوش است مرگ هر انسان با عزت و افتخار در راه خدا و براي اسلام باشد...
شهيد ابراهيم صالحی در وصیت خود می نویسد: روي سخن با افراد همچون خودم مي باشد که هنوز اين تحول معنوي در آن اثر نکرده و هنوز مثل حيوانات فکر خوردن و خوابيدن هستند به آنها مي گويم بترسيد از عذاب الهي و بدانيد که اگر حسيني نباشي يزيدي هستی.
ابراهيم طي 3 سال در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل و در عمليات های مختلفی حضور داشت و آرزویش شهادت بود . او در وصیت خود شهادت در راه خدا را افتخاری بزرگ می داند.
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «چه شهيدانی و عزيزانی که در اين عمليات بسياری از نيروی دشمن را از بين برديم و تا اندازه ای راحت شدم اما...» خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
شهيد عبدالنبی ميرزایی در دفتر خاطرات خود مینویسد: « تعداد زيادی گل دسته در آن عمليات به دست ما رسيد و هر دسته گلی را که میديدم درونم انقلابی شد...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
شهيد عبدالنبی ميرزائی 19 ساله بود که به جبهه رفت و چند سال بعد به جمع سپاهیان پیوست و به سمت فرماندهی گردان امام حسین (ع) منصوب شد وی در حال خنثی سازی منطقه جانباز شد...