شهدای فارس - صفحه 6

آخرین اخبار:
شهدای فارس
خاطره خودنوشت شهید فتح اله میرغفاری «۸»

خبری که دنیایم را بهم ریخت

شهید فتح‌الله میرغفاری در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۶۱ از کرمان با قطار حرکت کردیم. پس از ۳۲ ساعت، شب هنگام به هفت‌تپه، قرارگاه لشکر ۷۷، رسیدیم. در مسیر، از میان ۱۲۸ تونل گذشتیم و همه را شماره کردیم...» قسمت هشتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید فتح اله میرغفاری «۷»

اعزام به هفت‌تپه و رفتن به خط مقدم

شهید فتح‌الله میرغفاری در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۶۱ از کرمان با قطار حرکت کردیم. پس از ۳۲ ساعت، شب هنگام به هفت‌تپه، قرارگاه لشکر ۷۷، رسیدیم. در مسیر، از میان ۱۲۸ تونل گذشتیم و همه را شماره کردیم...» قسمت هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید فتح اله میرغفاری «۶»

بازگشت به پادگان کرمان و آغاز عملیات

شهید فتح‌الله میرغفاری در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «صبح پنجم فروردین خداحافظی کردم و نیمه‌شب ششم فروردین ۱۳۶۱ به پادگان کرمان رسیدم. پادگان در حالت آماده‌باش بود و عملیات فتح‌المبین آغاز شده بود. روز دهم فروردین جشن سردوشی برگزار شد...» قسمت پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید فتح اله میرغفاری «۵»

بازگشت شبانه به تنگ ابوالحیات

شهید فتح‌الله میرغفاری در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ساعت پنج ربع کم بود که من در تنگ ابوالحیات پیاده شدم. هوا بسیار تاریک بود و باران می‌بارید. شروع به دویدن و راه رفتن کردم و در ساعت شش و نیم به خانه رسیدم. از روی دیوار به داخل حیاط پریدم. مادرم مرا دید و پدرم هم بیدار بود...» قسمت پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید فتح اله میرغفاری «۴»

فرمانده‌ای دلسوز همچون پدر

شهید فتح‌الله میرغفاری در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «پس از ۱۳ روز، هنوز فرمانده گروهان در بیمارستان بستری بود. صبح روز چهاردهم، هنگام نرمش، ما را به حالت خبردار قرار دادند و ستوان یکم را معرفی کردند او گفت  ایشان سروان امان الله اکبری و فرمانده گروهان می‌باشد (ما او را مثل یک  پدر دوست داشتيم...» قسمت چهارم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید فتح اله میرغفاری «۳»

اولین روز‌های آموزش و آشنایی با همشهری‌ها

شهید فتح‌الله میرغفاری در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در آن ساعت، هوای کرمان بسیار سرد بود و بچه‌ها همه از سرما به لرزه افتاده بودند. پس از بررسی و تحقیق، دژبان ما را به آسایشگاه برد و خوابیدیم...» قسمت سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
پای خاطرات شاهدِ عینیِ اسارت، آزاده و جانباز «خلیل برنداف»

شیرمرد ارتشی در بندِ رژیم بعث / شکنجه بر جسم نیمه‌جان حسن

خلیل برنداف، آزاده و جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس، در گفت‌وگو با نوید شاهد فارس از روزهای سخت اسارت می‌گوید. او روایت می‌کند که «در گوشه‌ای از آسایشگاه چند تخت مخصوص مجروحان بود؛ مردانی با زخم‌های عمیق و تن‌های بی‌رمق. یکی از آنان، استوار دوم حسن چوپانکاره از نیشابور بود؛ مجروحی با ترکش‌های بی‌شمار...» با ما همراه باشید در گفت‌وگو با این آزاده‌ی سرافراز.

نخستین یادواره شهدای فراجای شهرستان خرامه برگزار شد

همزمان با گرامیداشت هفته نیروی انتظامی نخستین یادواره شهدای فراجا شهرستان خرامه در حرم مطهر امام‌زاده اسحاق (علیه‌السلام) این شهرستان برگزار شد.
گفت‌و‌گو با آزاده و جانباز «سعدی جمال‌زاده»

آتشی که در رختخوابِ بیماری هم خاموش نشد / هنوز فریادِ علی‌حسین به گوش می‌رسد

سعدی جمال‌زاده آزاده و جانباز سرافراز دوران هشت‌ساله‌ی دفاع مقدس در گفت‌وگو با نوید شاهد فارس از شهید غریبِ اسارت، علی‌حسین نعمت‌الهی و چگونگی شهادت مظلومانه‌ی او را روایت می کند. با ما همراه باشید.
گفت‌و‌گو با برادر شهید غریب اسارت «نعمت‌اله شیبانی»

عکسی که آغاز یک ماجرا و اتمام یک امید بود

فتح‌الله شیبانی، معلمی از نسل استقامت از روز‌های آتش و جبهه می‌گوید. از برادری که در واپسین روزهای جنگ به اسارت درآمد و عکسی از هلال‌احمر خبر شهادتش را آورد. عکسی که پایان انتظار و آغاز داغ مادر بود. با ما همراه باشید در مرور خاطرات این برادر بزرگوار.
قسمت شانزدهم خاطره خودنوشت شهید «علی نجات سلمان پور»

روحیه خوب مردم و شادی کودکان

شهید «علی نجات سلمان پور» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «د بین راه مردم به حکم عواطف انسانی و اسلامی که داشتند و با تکان دادن دست و حتی شعار خدانگهدارتان از فرزندانشان استقبال می‌کردند و پسر کوچکی را دیدم که با گرفتن دو انگشت به علامت پیروزی هم پای ما می‌دویدند و شعار می‌دادن. به‌نازم قدرت خدا و روحیه مردم...» قسمت شانزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
قسمت پنجم خاطره خودنوشت شهید «علی نجات سلمان پور»

شور و شوقی دیگر در چهره رزمندگان

شهید «علی نجات سلمان پور» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «این نیروی خدایی است و قدرت خداست که هر انسان مرده دل و ساکتی را حرکت و تحرک می‌بخشند و به سوی خود می‌کشد و...» قسمت پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

گلباران ۱۷ گلزار مطهر شهدا در غرب شیراز

همزمان با هفته دفاع مقدس و آیین مهمانی لاله‌ها قبور مطهر ۱۷ گلزار شهدای غرب شیراز با حضور محمدحسین خوش خلق رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران و دیگر مسئولین گلباران شد.

رونمایی از سرود «شهر شعور و شعر» در گلزار شهدای شیراز

به مناسبت هفته دفاع مقدس سرود «شهر شعور و شعر» با حضور حسینعلی امیری استاندار فارس و ابراهیم بیانی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان در گلزار شهدای شیراز رونمایی شد.

گلباران قبور مطهر شهدای شیراز به مناسبت هفته دفاع مقدس

به مناسبت هفته دفاع مقدس و همزمان با گلباران و عطرافشانی گلزار مطهر شهدای سراسر کشور، طی مراسمی قبور مطهر شهدای هشت سال دفاع مقدس گلزار شهدای دارالرحمه شیراز با حضور خانواده معظم شهدا و ایثارگران، جمعی از مسئولین استانی و اقشار مختلف مردم شهید پرور شیراز گلباران شد. در حاشیه این مراسم از موسیقی سرود «شهر شعور و شعر» رونمایی شد.

برگزاری دومین یادواره شهدای اهل سنت استان فارس به میزبانی شهرستان خنج

دومین یادواره شهدای اهل سنت فارس با حضور نبی الله زارعی معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس و دیگر مسئولین و خانواده‌های معظم شهدای اهل سنت در ورزشگاه خاتم‌الانبیاء(ص) شهرستان خنج برگزار شد.
گفتگو با آزاده و جانباز «علی زارعی»

پای خاطرات یک شاهد عینی | گلوی زخمی علی‌اصغر، حکایتی آشنا بود

به سراغ آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس علی زارعی می‌رویم؛ مردی که در آن روز‌های پرالتهاب، نوجوانی هفده‌ساله بود و از شیراز عزم رفتن به جبهه کرد. او در میانه میدان نبرد به اسارت دشمن بعث درآمد و پنجاه و دوماه از جوانی خود را در زندان‌های مخوف گذراند؛ جایی که دوستانی در برابر چشمانش آسمانی شدند. یکی از این یاران جاوید، علی‌اصغر رنجبر بود. با ما همراه باشید در گفت‌وگو با این آزاده‌ی سرافراز.
خاطره خودنوشت شهید ایاز قربانی «۲»

وداع با نوازاله؛ نوجوانی که صورتش هنوز می‌خندید

شهید «ایاز قربانی» در دفتر خاطراتش می‌نویسد: «ساعت ۹ صبح روز جمعه دی ماه ۱۳۶۵ مشغول درس خواندن بودم که به من زنگ زده شد، ابتدا برادر فرجی هم اتاقی‌ام در خوابگاه ملاصدرا را صدا نمودند پس از چند دقیقه با رنگ پریده به اتاق آمد و مرا صدا زد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

پیکر پاک شهید سجاد جوکار در گلزار شهدای شیراز آرام گرفت

پیکر پاک و مطهر شهید استوار یکم «سجاد جوکار» در حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(علیه السلام) تشییع و در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

شهید حقیقی در منطقه سومار آسمانی شد

شهید «غلام‌حسین آزادی حقیقی» آذرماه سال ۱۳۴۵ در شیراز به دنیا آمد. «پس گذراندن دوران تحصیلی راهی جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه