بانوان جانباز - صفحه 2

آخرین اخبار:
بانوان جانباز

زیر خروارها خاک؛ روایتی از یک بانوی جانباز کرمانشاهی

نوید شاهد- "گل آفتاب خزایی" در روایتی از نحوه جانبازی اش می گوید:«نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده؟ فقط می دانستم که نمی توانم تکان بخورم و هر چه بچه هایم را صدا می زدم، جوابی نمی شنیدم.کم کم سینه ام سنگین شد و احساس خفگی می کردم، تازه فهمیدم که به همراه دو فرزندم زیر آوار خانه محبوس شده ایم.»
خاطره‌ای از یک بانوی جانباز کرمانشاهی؛

سالهاست با درد پای چپم مدارا می‌کنم

نوید شاهد - "افسانه رنجبر" در روایتی از خاطرات بمباران کرمانشاه می‌گوید: «ترکش از بدنم خارج شد اما بخشی از عصب سیاتیک پای چپم آسیب دیده و دیگر قابل ترمیم نمی‌باشد. الان سال‌هاست که با این درد مدارا می‌کنم.»

من هنوز زنده ام؛ روایتی از یک بانوی جانباز

"مریم ثریا محقق دوست" در رابطه با چگونگی نحوه جانبازی اش می گوید:« توان تکان خوردن نداشتم ناگهان پای یکی از امدادگران به من خورد و از درد، فریاد کشیدم و آن ها متوجه شدند من هنوز زنده هستم به سرعت مرا به اورژانس بردند...»

آخرین خاطرات روشنی ام

"نسرین ماه دشتیان" یک بانوی جانباز روشن دل کرمانشاهی است که در بخشی از خاطرات خود می نویسد:« صورت وحشت زده مادر را برای آخرین بار در خاطره ی سرخ رنگ ذهنم به خاطر سپردم و به آرامی به وادی تاریکی و ظلمت محض قدم نهادم. آری این بود آخرین تابلوی حکاکی شده در آخرین صفحه خاطرات روشنی ام.»
طراحی و تولید: ایران سامانه