شهید «ابراهیم زارعی» قبل از شروع عملیات کربلای ۵ بعد از گرفتن برگه مرخصی، از بازگشت به خانه منصرف میشود. وقتی که دوستانش به او میگویند که چرا به مرخصی نمیروی، وی به آنان میگوید: «من خوابی دیدهام و باید به دنبال خوابم بروم...»
شهید «حسین تنگستانی بنداروزی» به دوستان خود قبل از شهادت میگفت: می خواهم زنجير محكمي را كه بر پای وجدانم سنگيني مي كند بردارم و خود را رها سازم. او اين زنجير را با شهادت خود برداشت و ديِن خود را به مملكت خويش ادا كرد.
سیدمحمدحسین اصلانی از شهدای دوران دفاع مقدس است. از او روایت شده است: « او غیورمردانه برای این سرزمین، به عنوان سرباز، لباس رزم بر تن کرد و به دفاع از دین و وطن خود برخاست.»
شهید "محمد جانی" در تیرماه سال 1360 به خدمت مقدس سربازی اعزام و پس از طی آموزش در تیپ 55 هوابرد شیراز مشغول به خدمت شد. برای ادامه خدمت به منطقه جنوب منتقل و در سال دوم جنگ تحمیلی هنگامی که به عنوان تک تیرانداز در منطقه سوسنگرد از مردم قهرمان خوزستان به دفاع مشغول بود، در هفتم دی ماه 1360 به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شهید "مرتضی خدابنده" در وصیتنامه اش می نویسد: «بار خدایا تو آگاهی که تلاش و پیکار ما نه از آن جهت است که به پایگاه قدرتی برسیم و یا چیزی از کالای بیارزش دنیا به چنگ آوریم. بلکه بدان جهت است که نشان و پرچمهای دین تو را بر افرازیم و در شأن تو ایستادگی را هدیه آوریم تا بندگان ستمدیده تو امان یابند و ستمگران به کیفر خویش برسند.»
شهید عبدالکریم ویسمهای در وصیتنامهاش نوشته است: «خواهر و مادرم برایم گریه نکنید شهید گریه ندارد اگر قسمت بنده شد و شهید گشتم برایم هیچ ناراحت نباشید و صبر و شکیبایی خود را هرگز از دست ندهید چون که خدای ناخواسته با این کارتان دشمن شاد میشود.»