شهید «داود توکلی» در وصیتنامهاش مینویسد: «پدر جان! لباسهای مرا که در خانه هست به فقرا و مساکین بدهید. مرا از دعای خیر و قرآن در شبهای جمعه فراموش نکنید ...»
همزمان با سالروز شهادت «محمدجعفر مهدیهاشمی» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «از مردم شهیدپرور ایران مىخواهم که از درخت نوپاى انقلاب اسلامى حراست نمایند؛ زیرا این درخت با خون هزاران شهید روییده است، پس از آن پاسدارى کنید ...»
در دستنوشته بهجا مانده از شهید «ناصر بهرامی» میخوانیم: «همیشه دشمن اصلی خود را، نفس خود بدانید و بدانید که دشمن های بیرونی، همه زاییده نفسند و حاکمیت آنها به علت حاکمیت نفس بر ماست ...»
همزمان با عید سعید فطر در وصیتنامه شهید مفقودالاثر «نورالله احمدی» میخوانیم: «به خواهرانم بگویید بعد از شهادتم برایم گریه نکنند و به برادرانم بگویید برایم مجلس قرائت قرآن کریم تشکیل بدهند ...»
همزمان با سالروز ولادت شهید «سیدمهدی حسینیسیاهپوش» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «پدران و مادران! فرزندان خود را تربیت اسلامی دهید و همیشه آنها را با مسایل قرآن و اسلام آشنا سازید و آنها را افرادی متقی به جامعه اسلامی تحویل دهید ...»
«یک مرتبه به یاد حضرت فاطمه(س) افتادم و بیاختیار اشک از چشمانم جاری شد در فکر بودم که در کجا بنشینم و برای آن حضرت اشک بریزم ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
همزمان با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، خانوادههای معظم شهدا، جانبازان و آزادگان و کارکنان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین با حضور گسترده در راهپیمایی روز جهانی قدس به فرمان مقام معظم رهبری لبیک گفتند.
«هر سه تا تشنه و نالان کناری نشستیم. از همه بیشتر مصیب ضعف داشت. ابراهیم شروع کرد به اصرار که مسیب روزهاش را بخورد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بودیم؛ اما با مقاومت مسیب روزه را تا موقع افطار ادامه دادیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادیکشمرزی» است که تقدیم حضورتان میشود.
شهید «سیدکاظم میربابایی» در وصیتنامهاش آورده است:«در زندگیام سعی داشتم که از اسلام عزیز و انقلاب اسلامی تا پیروزی نهایی و تا آخرین رمقی که دارم، دفاع کنم ...»
در قسمتی از کتاب «الضاریان» که مجموعه سرگذشت و خاطرات مرتبط به شهید «محمد انصاریان» است، میخوانید: «برایش ماجرای شهید الضاریان تعریف کردم و گفتم برو گلزار شهدا و بر سر مزار شهید انصاریان و از او بخواه که مشکلات را حل بکند. او شبانه رفته بود سر مزار شهید و از او کمک طلبیده بود فردای آن روز که پیگیر کارش شدم گفت مشکلم حل شد ...»
در دستنوشته بهجا مانده از شهید «محمدعلی خلجی» میخوانیم: «شهید شاهد است و حی و حاضر. در همه زمانها شهید، خط سرخی است بر وجود تمامی مستکبران و با آن نگاههای ربّانی و ملکوتی که در لحظه شهادت دارند، ارزشهای گمشده و فراموش شده انسانی را زنده میکنند ...»