نوید شاهد - همسر شهید مدافع حرم "علی جوکار" در خاطره ای روایت می کند: «"علی" مهر سال 94 به سوریه اعزام شد. پس از 40 روز به مرخصی آمد. او اکثر روزها گریه می کرد و می گفت...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۷
نوید شاهد - همسر شهید مدافع حرم "علی جوکار" در خاطره ای روایت می کند: «علی علاقه خاصی به فرزندانمون داشت. همیشه شادی رو نفس و عشق بابا صدا می کرد و شایان هم استامینوفن باباش بود...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
نوید شاهد - همسر شهید مدافع حرم "علی جوکار" در خاطره ای روایت می کند: «در محله چند خانواده یتیم زندگی می کردند. علی همیشه به آنها سر می زد و جویای احوالشان بود و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۸
نوید شاهد - فرزند شهید "صابر حسن پور نقل می کند: « توجه به دشمن و شناخت او از دغدغههای اصلی شهیدان ازجمله شهید برارقلی حسنپور، بوده است. او در این مهم با معمار انقلاب، حضرت امام خمینی «ره» که فرمودند: «آمریکا شیطان بزرگ است» هم دل و همزبان بودند.»
کد خبر: ۴۹۴۶۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
نوید شاهد - شهید "مرادعلی میرجوان کهن" در بخشی از خاطرات خود می نویسد: «یکی از رزمندگان تبریزی قبل از عملیات مورد هدف ترکش خمپاره قرار می گیرد، در حالی که سرش از تن مبارکش جدا شده بود سه بار یا مهدی ادرکنی را بر لب جاری می کند.» در ادامه متن کامل این خاطره را می خوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
نوید شاهد - همسر شهید مدافع حرم "علی جوکار" در خاطره ای روایت می کند: «"علی" ارادت خاصی به امام حسین (علیه السلام) داشت. ماه محرم که می آمد حال و هوای او نیز تغییر می کرد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
نوید شاهد - همرزم شهید "محمد شهاب" نقل میکند: «یکی از پرچمهای یا حسین همراه محمد بود؛ چون پلاستیکی بود، نپوسیده بود. پس از شهادت، زمانی که استخوانهای محمد را پیدا کردند، پرچم هم با او بود. هنگام دفن، پدرش خواست برای تبرک، پرچم را بردارد. گفتم ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۴۵۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۷
نوید شاهد - برادر شهید "محمدمهدی مرشدی" نقل میکند: «چه شور و شوقی داشتیم. یکی میرفت و یکی میآمد. مردها مسئول خرید و تدارکات بودند و زنها میان خانه قند میشکستند و حنا آماده میکردند و هدایا را کادو پیچی میکردند. ناسلامتی شب بله برون بود. بدون اینکه به کسی حرفی بزنم از خانه بیرون زدم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۴۵۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
نوید شاهد - «ما که آن روزها جوان بودیم و اسلحه به دست و با زور و بازوی زیاد، انصافا میترسیدیم و جرات نمیکردیم که با آن شرور روبرو شویم، اما حاجآقا قبول کرد که برود و مشکل او را حل کند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
نوید شاهد - همرزم شهید "محمدمهدی مرشدی" از لحظه شهادتش میگوید: «زیر رگبار حمله دشمن بودیم که محمدمهدی تیر خورد؛ اما یک تیر برای آن هیکل درشت و مردانه و عزم آهنین، خاری بیش نبود که با همان حال از جایش بلند شد تا دو تا از بچهها را که جلوتر از ما روی زمین افتادهبودند، به عقب بیاورد. همان موقع تیر دیگری به محمدمهدی اصابت کرد. باورم نمیشد ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۴۵۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
نوید شاهد - پدر شهيد "علی رضا صديق" در خاطره ای می گوید: «خاطرات زيادی از علی رضا در ذهنم دارم. يکی از خاطراتی که پس از شهادت علیرضا مفهمومش برایم بیشتر آشکار شد این بود: 2 ساله بود که به شدت بیمار شد. پزشکان از او قطع امید کردند و گفتند: خرج کردن برای او فایده ای ندارد پسرت مرده است.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۳
نوید شاهد - «شهید حسنپور موتور را درست در میان حلقه محاصره سربازان عراقی که با چشمهای از حدقه درآمده به ما نگاه میکردند نگه داشت. هر دو از موتور پایین آمدیم. شهید حسنپور در کنار موتور خیلی آرام ایستاد و با خونسردی تمام مانند یک سردار فاتح شروع به قدم زدن کرد ...» ادامه این خاطره از معاون فرمانده لشگر در جزیره مجنون شهید "رضا حسنپور" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۵۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۳
نوید شاهد - همرزم شهید "عبدالله میر عرب رضی" نقل می کند: «برادر شهید یکی از فرمانده های ارشد در جبهه بود ولی خودش در یکی از گردان ها به صورت ناشناس حضور داشت وقتی علت را از او جویا شدم به من گفت: «دوست دارم گمنام و غریب باشم، اگر به آنجا بروم ممکن است مراعات حالم را بکند.» در ادامه متن کامل این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۵۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۲
نوید شاهد - خواهر شهید "حسینعلی ممشلی" روایت می کند: «روزی که برادرم برای رفتن به جبهه اعزام می شد هوا بسیار بارانی بود. لحظه آخر رو به من نمود و گفت: هنگامی که من برمی گردم هوا بارانی است.» در ادامه متن کامل این خاطره را می خوانید.
کد خبر: ۴۹۴۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۲
نوید شاهد - مادر شهید "سیدمحمود ربیعیهاشمی" نقل میکند: «همه برای دامادی فرزندشان، بهترین لباسشان را می پوشند. روسری کرم رنگ و چادر گلدارم را سر کردم. گوشی تلفن را برداشتم و به پدربزرگ، خالهها و داییها و همه بستگان زنگ زدم. همه باید میدانستند که شب دامادی محمودمه ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقهمندان متشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات به نقل از مادر شهید جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۴۴۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۳
نوید شاهد - همسر شهید "میرزا میرزاده کوهشاهی" در خاطره ای از همسرش اینطور می گوید: «روزهای خیلی خوب و خوشی را در کنار میرزا سپری می کردم. تقریبا شش ماه از ازدواج مان گذشته بود که تصمیم گرفت خانوادهاش را به همراه خانواده من به مشهد مقدس ببرد، در مسیر چند نفر از هم کاروان هایمان بیمار شدند. میرزا در طول این سفر از آنها پرستاری کرد.»
کد خبر: ۴۹۴۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۲
نوید شاهد - «یک مجروح موج انفجاری داشتیم که نوجوان بود. مدام میگفت که دیدهبان است. داروهای او را مرتب میدادیم و مواظب بودیم که به خود یا دیگران آسیبی نرساند. ناگهان در یک لحظه از غفلت پرستاران بخش استفاده کرد و داخل حیاط دوید ...» ادامه این خاطره از زبان "رقیه صفری" از زنان امدادگر استان قزوین در جبهه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۴۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۲
نوید شاهد_ در خاطره ای از لحظه عروج شهید آیت الله عبدالحسین دستغیب روایت شده است: شال سبز و عمامه ی سیاه و عبایی قهوه ای نظرت را جلب کرد. سست و بی رمق قدم برداشتی و خودت را رساندی به شال سبز. شال، عمامه و عبای سوخته با گوشت آغشته شده بود و... متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۳۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۰
نوید شاهد - خواهر شهید "سیدرضا ترابی" نقل میکند: «سیدرضا بسیجی پر شوری بود که دلش میتپید برای رهبر. بسیج، مرکز قلب تپندهاش بود. باید هر طور بود چراغ پایگاه پرنورتر از همیشه میماند و او هم باید کاری میکرد ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۴۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۹
نوید شاهد - «بابایی با شنیدن صحبتهای این دو سرهنگ، قرآن را بست و به بیرون قرارگاه رفت. ولی از آن جایی که اخلاق شهید بابایی را میدانستم، او را معرفی نکردم. به دنبالش رفتم و دیدم در پشت یکی از خاکریزها در جلو قرارگاه دو زانو نشسته و دعا میکند ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۹