نوید شاهد - مادر شهید "عبدالرضا قزلســفلو" نقل می کند: « هر کاری میکردیم برای ازدواج راضی نمیشد. آخر به دایی او متوسل شدیم و از او خواستم تا عبدالرضا را راضی کند تا به خواستگاری برویم.» در ادامه متن کامل این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - برادر شهید "عبدالرضا حلافی " در خاطره ای از ایشان اینطور می گوید:روزی که قرار بود برود از من خواست تا او را به فرودگاه ببرم.با هم به فرودگاه رفتیم اما پرواز تاخیر داشت دوباره به شهر برگشتیم و دوباره به فرودگاه برگشتیم.موقع خداحافظی عبدالرضا حال و هوای دیگری داشت انگار می دانست که دیگر ما را نمی بیند. خیلی سفارش پدر و مادرم را کرد و گفت از آنها مراقبت کن. موقع رفتن هم مرا خیلی بوسید.آخرین نفری بود که سالن فرودگاه را ترک نمود و سوار هواپیما شد،حتی موقعی که می خواست سوار هواپیما شود برایم دست تکان داد . این آخرین دیدار من و عبدالرضا بود.
کد خبر: ۵۰۳۳۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «محمدعلی جنتی»، در خاطرهای از او میگوید: "شهادت همسرم را خودم به بچهها خبر دادم. محمدآقا ۱۶ فروردین ۹۶ در حماه سوریه منطقه تلترابی شهید شد و صبح روزی که به ما اطلاع دادند....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «محمدعلی جنتی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۳۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد_ برابر تصویب «شورای عالی نشانها» در ارتش، نشان فداکاری به شهید «حبیبالله افروشه» تعلق گرفت.
کد خبر: ۵۰۳۳۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد - شهيد "علی اکبر افضل" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در باغی بزرگ که انتهای آن معلوم بود قدم می زدم. باغی بود که فقط می توان آن را در خيال جلوه دهم. درختان سر به فلک کشيده اش و آبشارهای زيبايش و ...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - شهید "فیصل حسنعلی" از شهدای حادثه تروریستی هواپیمای ایرباس سال 1362 در شهر بندركنگ از توابع شهرستان بندرلنگه ديده به جهان گشود و دوازدهم تير 1367 در آبهاي خليج فارس بر اثر اصابت موشك ازناو آمريكايي به هواپيماي مسافربري ايرباس به شهادت رسيد. پایگاه خبری نوید شاهد هرمزگان یک خاطره از زبان عمه این شهید بزرگوار برای علاقه مندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۰۳۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد - شهید "محمود مسافرزاده " یکم فروردین 1315 در شهرستان بندرعباس متولد شد. به همین مناسبت خاطره ای از ایشان از زبان فرزندشان برای علاقه مندان به فرهنگ ایثار و شهادت منتشر می گردد.
کد خبر: ۵۰۳۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - «به مادرم خبر دادم که برای دایی نامه نوشتهام دیدم که برق خوشحالی در چشمان مادرم نشست. بعد از دو سه هفته از پست کردن نامه، یکی از کتابها را که ورق میزدم متوجه شدم که متن نامهای که برای دایی نوشته بودم لای کتاب است! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - «بسیاری از بچهها، انگار نافشان را با هم بریدهاند، مثل قیر به هم میچسبیدند. وقتی که علی ربانی به شهادت رسید رفیقش قنبر حال و روزگار خوشی نداشت و مثل مرغ سر بریده پرپر میزد ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۲۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
نوید شاهد - «شهید صفر رستمرودی بچه تهران هم پیشم بود. خیلی سرباز پر جنبوجوش، شیطان و بازیگوشی بود. یک روز آمد و همینطور بدون مقدمه بعد از سلام و علیک گفت: زمانی، دیگه بازیگوشی و شیطنت بسه میخوام برم شهید بشم! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۱
نوید شاهد - «حاجآقا علوی که به منزل ما رفتوآمد داشتند و در حال حاضر از دنیا رفتهاند آیتالله باریکبین را معرفی کرده بودند و زمانی که برای خواستگاری از من آمدند اصلا در فامیل روحانی نداشتیم. یعنی من اصلا نمیدانستم لباس روحانیت چگونه است ...» ادامه این خاطره را از مادر شهید "مرتضی باریکبین" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۰۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۹
نوید شاهد - «نیروها از پشت خاکریزها با فریاد اللهاکبر بیرون ریختند، صدای مهیب توپ، خمپاره و مسلسلها بالا گرفت، رزمندگان اسلام به سرعت پیش میرفتند و از میان آنها تعداد زیادی شهید شدند ولی بقیه شجاعانه جلو کشیدند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد - «وقت شام شد و برای ما غذا آوردند؛ در حالی که حاجآقا را بسیار تحویل گرفته، غذای گرم و خوبی به ایشان دادند و برای ما فقط تکهای نان خشک آوردند. ما که این صحنه را دیدیم، خودمان را به خواب زدیم تا حاجآقا خجالت نکشد و غذایش را بخورد ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۹۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «یک شب ناگهان یکی بلند شد فریاد زد اسیر شدیم، اسیر شدیم. کمین به هم ریخت و همه بلند شدیم و هر کدام به طرفی فرار میکردیم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: "«عروسی ما ۱۸ فروردین ۸۶ همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص) بود. جشن عروسی در یک سالن برپا شد. مراسم عروسیمان به لطف خدا ذرهای گناه نداشت.....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: «ما در هزینههای ازدواج اصلاً سخت نگرفتیم و از همدیگر توقعی نداشتیم. هم خانواده من به آقا جواد و هم خانواده ایشان به ما سفارش میکردند که خود را به زحمت نیندازید و زیاد هزینه نکنید...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: «یکی از ویژگیهای رفتاری آقا جواد که مورد تایید همه اطرافیانش بود، تواضع و خوش برخوردی ایشان بود. این حسن خلق را از مادر بزرگوارشان به ارث برده بودند....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد - سه ماه گذشت و دوباره همان صدا آمد، ولی اینبار بدون سروصدا به بالای پشت بام رفتم و دیدم که شهید «صمد بنسلو» با ناله و گریه مشغول خواندن نماز شب بود. آن شب بود که فهمیدم، زمانی که شهید بزرگوار به شهر می آمد و از میدان نبرد و دور از همرزمان بود ناله و گریه کار هر شب او بود. این متن خلاصه ای از خاطره ی جواد طبقي، دوست شهيد «صمد بنسلو» بود که تقدیم شما مخاطبان عزیز میگردد.
کد خبر: ۵۰۲۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
نوید شاهد - «یکی از روزها نیروهای عراقی برای ما صابون آوردند، به هر نفر یکی دادند، بچهها که در آنجا حمامی نبود میخندیدند و این کار باعث تعجب ما شده بود. چونکه آب برای خوردن در اسارت نداشتیم چه برسد برای حمام کردن! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۶
نوید شاهد - شهيد "علی اکبر افضل" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در تشیيع جنازه ای شرکت کرده ام و يک طرف تابوت (طرف جلو سمت راست) بر دوش خودم بود. تشیيع جنازه شلوغ بود از نفرات شرکت کننده سوال کردم که تشييع کيست؟ ...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵