شهید آذر ماه
شهید داود اسماعیل غلام فرزند محمدعلی در سال 1338 در روستای سناوند چشم به جهان گشود. او در تاریخ 13/9/59 در خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.
کد خبر: ۳۹۳۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۱
شهید آذر ماه
شهید حسین ابوالقاسمی فرزند حسن در سال 1335 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 12/9/59 در جبهه کرخه نور دزفول در نبرد با صدامیان کافر شهد شهادت را نوشید و به وصال حق شتافت.
کد خبر: ۳۹۳۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۱
شهید آذر ماه
شهید حسین جوادی پور فرزند علی در سال 1336 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 23/9/57 مصادف با شب سیزدهم محرم توسط مزدوران رژیم منفور پهلوی در خیابان آذر قم بر اثر اصابت گلوله به ناحیه قلبش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۳۷۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۱
خاطراتی از شهید والامقام مهدی اشرف درخصوص ادای تلکیف بعد از جنگ
در هر مسندی که نشستی، باید ادای تکلیف کنی
کد خبر: ۳۹۳۶۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۳۰
تا نگویید مهر برای چه می خواهید، نمی دهم». گفت: «نماز شکر!… از اینکه یک همسر خوب پیدا کرده ام
کد خبر: ۳۹۳۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
مستند پرستاران؛
خاطرات سهیلا فرجام فر، از دوران دفاع مقدس
کد خبر: ۳۹۳۴۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۴
نقطه شروع دومیدانی از مسجد و بعد از نماز صبح بود. یعنی اول عبادت خدا و بعد از آن مقابله با دشمن و اظهار وجود.
کد خبر: ۳۹۳۴۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۴
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سه ملاقات با شهید بروجردی داشتم. در زمانی که هر دو مسلح تحت تعقیب بودیم. اولین ملاقات در کوچه پس کوچه های قم بود و دو ملاقات دیگر هم در تهران.
کد خبر: ۳۹۳۴۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
نوید شاهد کرج: اين زمين خالي كه كنار شهيد گروسي است را علامت ميزنم كه مرا بعد از شهيد شدن، در اينجا دفن كنيد و يكي از وصيتهايم هم همين است.
کد خبر: ۳۹۳۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
بدر کردستان در صبحی درسال 1333 طالع شد و در روستای دره گرگ از توابع شهرستان بروجرد چون مرواریدی غلطان چشم به جهان گشود و نام «محمد» را بر او نهادند.
کد خبر: ۳۹۳۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
شیخ شریف ، واقعا يک روحاني بود كه ميشه گفت : حق سنگيني به گردن همه بچهها داشت .
کد خبر: ۳۹۳۴۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
برای زیارت به حرم امام رضا (ع) مشرف شدیم. حسین نگاهی به من کرد و گفت:«طیبه خانم! می خوام یه دعا کنم، دوست دارم تو آمین بگی.»
کد خبر: ۳۹۳۳۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲
یک بار وقتی که میخواست به جبـهه برود، همه دور هم جـمع بودیم. مـادرم برایش آینه قـرآن آورده بود. من میدانستم که او به آرزوی دیرینه خود که رفتن به جبهه بود، رسیده. خوشحال بود. برق شادی را میشد در چشمانش دید
کد خبر: ۳۹۳۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹
مجموعه خاطرات شهید محمد جعفر نصر اصفهانی
در سال 1357 و در ماههای اوج انقلاب، جعفر در اصفهان به دبیرستان میرفت. ضمناً به کار عکاسی هم آشنایی داشت. وی حمام منزل را به شکل تاریک خانه درآورده بود و عکس امام را در آنجا چاپ و تکثیر میکرد. شبها این عکسها و اعلامیه های حضرت امام را با دوستانش در محلههای اصفهان پخش و یا به در و دیوار نصب میکردند.
کد خبر: ۳۹۳۲۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹
روایتی از شهید محمدجعفر نصر اصفهانی
ا وجود اینکه منزل شهید نصر با مسجد کوی فاصله زیادی داشت، او هر زمان که از منطقه برای مرخصی به خانه می آمد، همراه پسرش علی و دختر چند ماهه اش به نماز جماعت میرفت.
کد خبر: ۳۹۳۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹
خاطرات فرزند شهيد محمود عبدالهي
ایشان معتقد به این بودند كه بدین خاطر پا به دنيا نهاده اند كه حافظ دين و اسلام باشند و در راه وطن جان فشانی کرده و به شهادت برسند
کد خبر: ۳۹۳۲۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹
هنگامي كه قصرشيرين در معرض سقوط قرار داشت، دو نفر از پرسنل ژاندارمري مانده بودند و در پشت يك قبضه خمپارهانداز تلاش ميكردند تا مانع پيشروي دشمن شوند. من و چند نفر از خواهران تفنگ بر دوش در كنار آنها بوديم.
کد خبر: ۳۹۳۲۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۸
فرمانده گردان سیلوانا
من و آقا رحمت كه انسان باخدايي بود عهد بسته بوديم تا در آن عمليات هر كدام به فيض شهادت رسيدیم, ديگري جايگزين او شده و مردانه بجنگد.
کد خبر: ۳۹۳۲۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۷
برگفته هایی از خاطرات شهدا
اگر آب نبود حتماً تیمم می کرد و نمازش را می خواند.
کد خبر: ۳۹۳۱۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۷
ساعت حدود ده شب بود که شام آورند؛ قورمه سبزی بود. برنج را در یک کیسه زباله ریخته بودند و چند کیسه زباله را هم داخل هم کرده بودند و در آن خورشت ریخته بودند!
کد خبر: ۳۹۳۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶