به مناسبت سالروز شهادت شهید «عبدالمحمد محمدخانی» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههای شهید در وصیتنامهاش میخوانیم: «این حماسههای وارستگان خداجو و راهیان جبهه و پاسداران خون حسین(ع) است، آنانی که پروای جان و سر ندارند و در کشتن و کشته شدن پیروزند و آنگاه است که به فیض عظیم شهادت نایل میآیند و همچون مولای خود علی(ع) نغمه "فزت و ربالکعبه" را بر زبان دارند.»
کد خبر: ۵۸۷۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴
به مناسبت سالروز شهادت شهید «عبدالمحمد محمدخانی»، گزیدهای از وصیتنامه این شهید گرانقدر در قالب پوستر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۷۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳
به مناسبت سالروز شهادت شهید «سید حسن شاهچراغ»، تصاویری از این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۷۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳
ابیات استاد حسین معلم در رثای شهید «سید حسن شاهچراغ»
نوید شاهد استان سمنان ابیات استاد حسین معلم در رثای شهید «سید حسن شاهچراغ» را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۸۷۸۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳
قسمت سوم خاطرات شهید «حمیدرضا ملایی»
خواهر شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «حمیدرضا به مادر گفت: تو رو دوست دارم، اما خدا رو بیشتر! دلم میخواد مثل مادر وهب باشی! وقتی سر پسرش رو آوردن، به طرف دشمن پرت کرد و گفت: سری رو که در راه خدا دادم، پس نمیگیرم!»
کد خبر: ۵۸۷۸۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۹
قسمت دوم خاطرات شهید «حمیدرضا ملایی»
همرزم شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «گفت: دعا کن که گناه نکنم! برای همین یک راهی رو بهم نشون بده. گفتم: عکس یکی از شهدا رو که پیکرش وضعیت خوبی نداره با خودت نگهدار! هر وقت خواستی خطایی کنی به اون نگاه کن!»
کد خبر: ۵۸۷۸۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷
قسمت نخست خاطرات شهید «حمیدرضا ملایی»
خواهر شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «حمید خندید و گفت: مگه اون دنیا بهم میگن مادرت به بچه شیر میداد، نتونستی بری بجنگی! عیبی نداره؟ نه، ازم میپرسن تو برای دفاع از دینت چه کار کردی؟ رضایتنامهاش امضا شد، آن هم بعد از چند ساعت صحبت کردن و دور مادر چرخیدن و بوسیدن او.»
کد خبر: ۵۸۷۸۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶
قسمت نخست خاطرات شهید «حمیدرضا ملایی»
خواهر شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «حمید خندید و گفت: مگه اون دنیا بهم میگن مادرت به بچه شیر میداد، نتونستی بری بجنگی! عیبی نداره؟ نه، ازم میپرسن تو برای دفاع از دینت چه کار کردی؟ رضایتنامهاش امضا شد، آن هم بعد از چند ساعت صحبت کردن و دور مادر چرخیدن و بوسیدن او.»
کد خبر: ۵۸۷۸۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶
شهید «سید حسن شاهچراغ» در اوج جوانی به قلهای میرسد که درخشندگیاش از بین نمیرود؛ یعنی قله شهادت. او شهید شد تا همیشه زنده بماند و به او مرده نگویند. چه آسوده و آزاد در میان خلق گام مینهی. نه از سرزنش میهراسی و نه از ستایش به شوق میآیی. نه خدمت تو را فریفته خود میسازد نه مال و مقام. اصلا تو به مرتبه فنا رسیدهای. همانگاه که در میان ما بودی شهید بودی و نمیدانستیم.
کد خبر: ۵۸۷۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۲
شهید «سید حسن شاهچراغ» در وصیتنامهاش مینویسد: «لحظهای از عمرم از دوران تکلیف نگذشته مگر اینکه در اندیشه تعالی اسلام و گسترش مکتب جعفری بودم.»
کد خبر: ۵۸۷۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
شهید «حمیدرضا ملایی» در وصیتنامهاش مینویسد:«این امام(ره) بود که ما را از نیستی به هستی کشاند. امامی که با توطئههای پیدرپی مبارزه کرد و توانست به یاری خدا، انقلاب و اسلام را تا به اینجا برساند.»
کد خبر: ۵۸۷۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدعلی مکارینسبسمنانی»
برادر شهید «محمدعلی مکارینسبسمنانی» نقل میکند: «عباسآقا آهی کشید و گفت: چندین بار جلوی چشم خودم آدامس، پفک و ... خرید و داد به بر و بچههایی که توی کوچه بازی میکردن. از خودم شرمنده شدم. منطقه جهادیه منطقهای فقیرنشین بود و دست پدر و مادرها تنگ. او با توان مالی اندکش، میل و آرزوهای کوچک بچهها را برآورده میکرد.»
کد خبر: ۵۸۷۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۸
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدعلی مکارینسبسمنانی»
مادر شهید «محمدعلی مکارینسبسمنانی» نقل میکند: «سر سفره افطار گفتم: موقع روزه گرفتن تو هم میرسه، چند سال صبر کن اونوقت خودم بیدارت میکنم. روزهاش را با آب جوش باز کرد و گفت: میخوام آماده بشم که وقتی به تکلیف رسیدم برام سخت نباشه.»
کد خبر: ۵۸۷۵۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷
همرزم شهید «محمدعلی مکارینسبسمنانی» نقل میکند: «پرسیدم: معلومه كجا میری؟ چشمهای قرمز و ورم كردهاش را به سپیده دوخت و گفت: میدونم كه رفتنیام. باید خدا از گناهام بگذره تا لایق شهادت بشم.»
کد خبر: ۵۸۷۵۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷
قسمت دوم خاطرات شهید «علی مطهرینژاد»
خواهر شهید «علی مطهرینژاد» نقل میکند: «گفتم: چی شده؟ نکنه این غذا رو دوست نداری؟ گفت: دوست دارم! ولی رفتم توی فکر! بعضی خانوادهها چیزی برای خوردن ندارن و فقط نون و ماست غذاشونه.»
کد خبر: ۵۸۷۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶
قسمت نخست خاطرات شهید «علی مطهرینژاد»
همکار شهید «علی مطهرینژاد» نقل میکند: «به شوخی گفتم: نبینم روزی که عکس نازنینت رو به دیوار بزنن! فکرش رو بکن اگه یک روز عکست رو روی دیوار بزنن چه شود! چشمهایش از خوشحالی برق زد. دستهایش را بالا برد و گفت: اللهم ارزقنا!»
کد خبر: ۵۸۷۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۵
قسمت سوم خاطرات شهید «سید حسن شاهچراغ»
دوست شهید «سید حسن شاهچراغ» نقل میکند: «ایشان در اوج جوانی به قلهای میرسد که درخشندگیاش از بین نمیرود یعنی قله شهادت. بزرگترین هدیهای که خداوند بلند مرتبه به او بخشید، شهادت بود. البته شهادتی آگاهانه!»
کد خبر: ۵۸۷۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۸
قسمت دوم خاطرات شهید «سید حسن شاهچراغ»
آیتالله حاج غلامعلی نعیمآبادی نقل میکند: «رفتار شهید شاهچراغ نمونه عالی رفتار انسانی، متواضعانه و فروتنانه بود و مبتنی بر آنچه در آیات و روایات دینی ما آمده است، وی بیتردید از امیدهای نه تنها استان سمنان بلکه انقلاب اسلامی ایران بود. سخن گفتن پیرامون هر شهیدی به ویژه شهدایی مانند شهید شاهچراغ آسان نیست.»
کد خبر: ۵۸۷۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳
قسمت نخست خاطرات شهید «سید حسن شاهچراغ»
مادر شهید «سید حسن شاهچراغ» نقل میکند: «او از همان دوران طفولیت در مراسم عزاداری آقا امام حسین(ع) حضور فعال داشت و یکی از خادمین اباعبدالله(ع) بود. عشق به امام حسین(ع)، وجودش را پر کرده بود.»
کد خبر: ۵۸۷۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
شهید «سید حسن شاهچراغ» نهم بهمنماه ۱۳۳۱ در یکی از محلههای قدیمی شهر دامغان به دنیا آمد. در سایه مادری پرورش یافت که متدین، آلایش، علاقهمند به اسلام و قرآن و اهل بیت(ع) و روحانیت معظم بود. بازوی ستبر ولایت بود. دنیا و متعلقات آن را وسیلهای برای رسیدن به خدا میدانست. وی در اولین روز اسفندماه ۱۳۶۴ در پی اصابت موشک رژیم بعثی به هواپیمای حامل ایشان به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۷۴۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱