شهید «سید حسن شاهچراغ» در یادداشتی مینویسد: «فرزندانم! به همه آنهایی که سخن من به شما میرسد شما را به جهاد و جنگ در راه خدا با مالها و جانها و زبانهایتان سفارش میکنم.»
به مناسبت سالگرد شهادت شهید «سید حسن شاهچراغ» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههای شهید در وصیتنامهاش میخوانیم: «مرا در جمع شهیدان شهر دامغان دفن کنید تا از دعای مردم شهر بهره برم و نشانهای باشد بر اینکه جز خدمت قصدی نداشتهام و جز سربلندی و ایمان محکم و ترقی برای دامغان چیزی نمیخواهم.»
به مناسبت بیست و دوم اسفندماه، روز بزرگداشت شهدا، آیین رونمایی از کتاب «جِیران»؛ خاطرات شفاهی جانباز «نوروز عباسی» به قلم فاطمه برهانی که توسط نشر شاهد منتشر شده است، برگزار گردید.
در این کلیپ همسر شهید «محمدتقی صابریان» نقل میکند: «میگفت: خواب دیدم شما و فرزندانم برای زیارت امام زمان(عج) وارد حجرهاش شدید و ایشان را زیارت کردید، اما من بیرون حجره بودم و داخل نشدم. این موضوع نشاندهنده این است که ثواب شما بیشتر از من است.»
نرگسالسادت کاظمی گفت: «من به فرزندانم همیشه میگویم: تا زمانی که زندهام راه شهیدان را ادامه میدهم، چون میدانم این راهی است که انسان عاقبتبخیر میشود.»
پیام مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان به مناسبت روز بزرگداشت شهدا:
حسین شکرویان در پیامی به مناسبت روز بزرگداشت شهدا گفت: «یاد و خاطره شهدا، همواره در قلبهای ما زنده خواهد ماند و راهشان، چراغ هدایت نسلهای آینده خواهد بود.»
در نشست خبری مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان مطرح شد:
به مناسبت سالروز شهادت شهید «عبدالمحمد محمدخانی» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههای شهید در وصیتنامهاش میخوانیم: «این حماسههای وارستگان خداجو و راهیان جبهه و پاسداران خون حسین(ع) است، آنانی که پروای جان و سر ندارند و در کشتن و کشته شدن پیروزند و آنگاه است که به فیض عظیم شهادت نایل میآیند و همچون مولای خود علی(ع) نغمه "فزت و ربالکعبه" را بر زبان دارند.»
خواهر شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «حمیدرضا به مادر گفت: تو رو دوست دارم، اما خدا رو بیشتر! دلم میخواد مثل مادر وهب باشی! وقتی سر پسرش رو آوردن، به طرف دشمن پرت کرد و گفت: سری رو که در راه خدا دادم، پس نمیگیرم!»
همرزم شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «گفت: دعا کن که گناه نکنم! برای همین یک راهی رو بهم نشون بده. گفتم: عکس یکی از شهدا رو که پیکرش وضعیت خوبی نداره با خودت نگهدار! هر وقت خواستی خطایی کنی به اون نگاه کن!»
خواهر شهید «حمیدرضا ملایی» نقل میکند: «حمید خندید و گفت: مگه اون دنیا بهم میگن مادرت به بچه شیر میداد، نتونستی بری بجنگی! عیبی نداره؟ نه، ازم میپرسن تو برای دفاع از دینت چه کار کردی؟ رضایتنامهاش امضا شد، آن هم بعد از چند ساعت صحبت کردن و دور مادر چرخیدن و بوسیدن او.»
شهید «سید حسن شاهچراغ» در اوج جوانی به قلهای میرسد که درخشندگیاش از بین نمیرود؛ یعنی قله شهادت. او شهید شد تا همیشه زنده بماند و به او مرده نگویند. چه آسوده و آزاد در میان خلق گام مینهی. نه از سرزنش میهراسی و نه از ستایش به شوق میآیی. نه خدمت تو را فریفته خود میسازد نه مال و مقام. اصلا تو به مرتبه فنا رسیدهای. همانگاه که در میان ما بودی شهید بودی و نمیدانستیم.
شهید «حمیدرضا ملایی» در وصیتنامهاش مینویسد:«این امام(ره) بود که ما را از نیستی به هستی کشاند. امامی که با توطئههای پیدرپی مبارزه کرد و توانست به یاری خدا، انقلاب و اسلام را تا به اینجا برساند.»