شهید گمنام - صفحه 29

شهید گمنام
دبیر ستاد یادواره شهدای شهر مشکین دشت استان البرز:

مشکین دشت میزبان لاله ای گمنام خواهد بود

پاسدار سید حمزه موسوی گفت: چهارشنبه یازدهم اسفند ماه ساعت ۸:۳۰ صبح امت حزب الله مشکین دشت از مقابل بانک ملی پیکر مطهر شهید گمنام را تشییع و در پژوهشگاه مواد و انرژی به خاک میسپارند.

6 شهید گمنام در البرز تشییع می شود

مسئول امور شهدای‌گمنام اداره‌کل حفظ‌ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس البرز گفت: همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) پیکرهای 6 شهید گمنام تشییع می‌شوند.

تشییع پیکر مطهر هفت شهید گمنام در چهارمحال و بختیاری

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌‎های دفاع مقدس چهارمحال و بختیاری از ورود هفت شهید گمنام به استان خبر داد و گفت: در ایام دوم شهادت فاطمه زهرا (س) هفت شهید گمنام در شهرهای گندمان، فرادنبه، دستنا و شهرکرد تشییع و تدفین می‌شوند.

تشییع پیکر هشت شهید گمنام دفاع مقدس در استان هرمزگان

پیکرهای هشت شهید گمنام دفاع مقدس همزمان با دهه دوم فاطمیه در نقاط مختلف استان هرمزگان تشییع و خاکسپاری خواهد شد.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (21)

حکایت عجیب اردوگاه مفقودین!

در عملیات رمضان اسیر شدیم. آنجا در مقابل چشمان بهت زده ما چند نفر از اسرا را به رگبار بستند. بعد هم با تانکهای تی 72 از روی آنها عبور کردند!
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (21)

شهادت هدیه ایست از جانب حق

تصرف ارتفاع 1886 افتخاری بود برای گردان حبیب. عملیات والفجر 4 رو به پایان بود. بچه ها یکی یکی سنگرها را پاکسازی کردند. اما یک سنگر تیربار به شدت مقاومت می کند. دلهره و اضطراب بعضی از بچه ها را دچار تزلزل کرد.

پیکرهای مطهر 20 شهید گمنام دفاع مقدس وارد کشور شد

دقایقی پیش پیکرهای پاک و مطهر 20 شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس در مرز باشماق وارد کشور شدند.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (20)

شهید بی نشانی که در ماه خدا به قربانگاه عشق رفت

شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (19)

کسی نمی دانست عراقی ها او را کجا دفن کردند

سحرگاه بسیار سرد بود. با قامتی خمیده و نحیف مشغول نماز بود. دشت های اطراف روستای چنگوله همه او را می شناختند. گوسفندانش در کنار او مشغول چریدن علفهای خشک بودند.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (18)

حاج محمد را غریبانه به خاک سپردند

حجم آتش دشمن به قدری وسیع بود که کسی قادر به کمک نبود. همانجا در دام بعثی ها افتادیم. پیرمرد تا مدتی نمی توانست غذا بخورد. اما خیلی به بچه ها روحیه می داد. با دیدن او فراموش می کردیم که اسیر جنگی هستیم.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (17)

شهید سعید گلاب بخش معروف به؛ محسن چریک

نامش سعید گلاب بخش بود. متولد اصفهان. از کودکی ذهن فعال و جستجوگری داشت. خانواده او هم بسیار مذهبی و در عین حال از اعیان اصفهان بودند.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (16)

شهید عاصمی، حماسه آفرین عملیات بدر

سال 41 در کاشمر به دنیا آمد. دوران دبیرستان بیشتر از همه فعالیت می کرد. مسئول هنری انجمن اسلامی دبیرستان بود. با شروع جنگ پا به میدان گذاشت.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (15)

شهید محمدرضا عسگری در آرزوی گمنامی

مش رحیم نشسته بود توی امامزاده. سجده رفته بود و دعا می کرد. از خدا می خواست فرزندش صحیح و سالم به دنیا بیاید. می خواست هم فرزندش سالم باشد هم صالح.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (14)

بانگ اذان شهیدی که معجزه آفرید

ابراهیم مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمه های شب با بی سیم تماسی گرفتم و گفتم: داش ابرام چه خبرا؟
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (13)

افسری عراقی که به جرگه شهدای گمنام پیوست!

برای شناسایی به عمق مواضع دشمن رفتیم. با عبور از ارتفاعات به منطقه «دشت گیلان» رسیدیم. منطقه دارای دو جاده نظامی بود که شدیدا حفاظت می شد.
وصیت نامه

شهید غلامعلی آتش دهقان

آنان كه ايمان آوردند هجرت كردند و جهاد كردند در راه خدا با اموال و جانهايشان درجه و مرتبه بلندى نزد خدا دارند و ايشانند رستگاران .
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (شماره 6)

در انتهای افق

قرار شد حاج احمد به عنوان نماینده نظام راهی سوریه شود. برای کمک به نیروهای سوریه و لبنان در نبرد با اسرائیل. قمستی از نیروهای لشگر را نیز برای این کار آماده کرد.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (5)

سلوک سرخ «سردار شهید مصطفی ردانی پور»

هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مریض شد. خیلی حالش بد بود. رفته رفته حالش بدتر شد. آنقدر که قبل از طلوع آفتاب از دنیا رفت! جنازه بچه را داخل کفن پیچیدیم. صبر کردیم تا پدر بیاید و او را دفن کند!
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (2)

حکایت کفن پوشان و اولین شهید جاویدنشان نهضت امام

اولین ساعات روز دوازدهم محرم بود. سال 1383 قمری و یا همان 42 شمسی دسته هاس عزادار به سوی امامزاده جعفر پیشوا در حرکت بودند. با جمع شدن مردم یکی از روحانیون تهران وارد امامزاده شد و گفت: مردم، مرجع تقلید ما حضرت آیت الله خمینی را دستگیر کردند.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (1)

شهدای گمنام میهمانان ویژه حضرت زهرا (س)

قبل از اذان صبح برگشت. پیکر شهید هم روی دوشش بود. خستگی در چهره اش موج می زد. برگه مرخصی را گرفت. بعد از نماز به همراه پیکر شهید حرکت کردیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه