پاسدار سید حمزه موسوی گفت: چهارشنبه یازدهم اسفند ماه ساعت ۸:۳۰ صبح امت حزب الله مشکین دشت از مقابل بانک ملی پیکر مطهر شهید گمنام را تشییع و در پژوهشگاه مواد و انرژی به خاک میسپارند.
مسئول امور شهدایگمنام ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس البرز گفت: همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) پیکرهای 6 شهید گمنام تشییع میشوند.
مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس چهارمحال و بختیاری از ورود هفت شهید گمنام به استان خبر داد و گفت: در ایام دوم شهادت فاطمه زهرا (س) هفت شهید گمنام در شهرهای گندمان، فرادنبه، دستنا و شهرکرد تشییع و تدفین میشوند.
تصرف ارتفاع 1886 افتخاری بود برای گردان حبیب. عملیات والفجر 4 رو به پایان بود. بچه ها یکی یکی سنگرها را پاکسازی کردند. اما یک سنگر تیربار به شدت مقاومت می کند. دلهره و اضطراب بعضی از بچه ها را دچار تزلزل کرد.
شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
سحرگاه بسیار سرد بود. با قامتی خمیده و نحیف مشغول نماز بود. دشت های اطراف روستای چنگوله همه او را می شناختند. گوسفندانش در کنار او مشغول چریدن علفهای خشک بودند.
حجم آتش دشمن به قدری وسیع بود که کسی قادر به کمک نبود. همانجا در دام بعثی ها افتادیم. پیرمرد تا مدتی نمی توانست غذا بخورد. اما خیلی به بچه ها روحیه می داد. با دیدن او فراموش می کردیم که اسیر جنگی هستیم.
قرار شد حاج احمد به عنوان نماینده نظام راهی سوریه شود. برای کمک به نیروهای سوریه و لبنان در نبرد با اسرائیل. قمستی از نیروهای لشگر را نیز برای این کار آماده کرد.
هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مریض شد. خیلی حالش بد بود. رفته رفته حالش بدتر شد. آنقدر که قبل از طلوع آفتاب از دنیا رفت! جنازه بچه را داخل کفن پیچیدیم. صبر کردیم تا پدر بیاید و او را دفن کند!
اولین ساعات روز دوازدهم محرم بود. سال 1383 قمری و یا همان 42 شمسی دسته هاس عزادار به سوی امامزاده جعفر پیشوا در حرکت بودند. با جمع شدن مردم یکی از روحانیون تهران وارد امامزاده شد و گفت: مردم، مرجع تقلید ما حضرت آیت الله خمینی را دستگیر کردند.