«زمانی که سیدعلی آقا در مشهد بود در خیابان خواجه ربیع، یک جریانی لو میرود. در این جریان پای او هم در کار بود. مامورین به آنجا حمله میکنند. گویا یکی از افراد مسلح از کسانی که با سید علی آقا در ارتباط بودند به شهادت میرسد. چند نفری هم فرار میکنند و مامورین آنها را تحت تعقیب قرار میدهند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۳
«زمانی که سیدعلی آقا در مشهد بود در خیابان خواجه ربیع، یک جریانی لو میرود. در این جریان پای او هم در کار بود. مامورین به آنجا حمله میکنند. گویا یکی از افراد مسلح از کسانی که با سید علی آقا در ارتباط بودند به شهادت میرسد. چند نفری هم فرار میکنند و مامورین آنها را تحت تعقیب قرار میدهند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۳
«زمانی که سیدعلی آقا در مشهد بود در خیابان خواجه ربیع، یک جریانی لو میرود. در این جریان پای او هم در کار بود. مامورین به آنجا حمله میکنند. گویا یکی از افراد مسلح از کسانی که با سید علی آقا در ارتباط بودند به شهادت میرسد. چند نفری هم فرار میکنند و مامورین آنها را تحت تعقیب قرار میدهند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۳
«یک مرتبه به یاد حضرت فاطمه(س) افتادم و بیاختیار اشک از چشمانم جاری شد در فکر بودم که در کجا بنشینم و برای آن حضرت اشک بریزم ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۸۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۰
برگی از خاطرات سید آزادگان؛
«یکی از بچهها خطایی کرد. خبرش همه جا پخش شد. میدانست به گوش حاجآقا هم رسیده. چند روزی آفتابی نمیشد خجالت میکشید ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۳۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۶
برگی از خاطرات سید آزادگان؛
«وقتی به ایشان گفتند «کان عندی فلوس من حردان»، نزد من مقداری پول از روستای حردان است. آن پیرمرد دستها را به سوی آسمان بالا برد و شروع کرد به گریه کردن و شکرگزاری از خداوند. مادر ایشان که حدود صد و ده سال سن داشت، خود را روی زمین به جلو کشاند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
«آذر ماه سال ۶۸ در اردوگاه تکریت پنج بودیم که مشرف شدیم زیارت کربلا و نجف. یک اتوبوس دیگر هم دیدیم که همراهمان میآید. در حرم آقا امام حسین (ع)، آنها را از ما جدا نگه داشتند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۰۸۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
«عبدالرحیم افسر بعثی در ماههای اولیه اسارت بسیار خشونت میکرد و میگفت شما قهرمانپروری کردید و من نمیگذارم هیچکدام از شما سالم به ایران برگردید ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۲
«نگهبانهای عراقی با کابل کنار هم ایستاده بودند و حدود ده، دوازده نفر از بچهها باید از کنار آنها رد میشدند. حالا دیگر هر چند تا کابل میخوردند نوش جانشان! یکی از برادران بسیجی ما حدود شانزده و هفده سال بیشتر نداشت ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۲۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۵