به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی، ویژهنامه الکترونیکی شهید گرانقدر غریب اسارت «محمد فرخی راد» توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد خوزستان منتشر شد.
«بار اولش نبود که می گفت:« دوست دارم وقتی مادرم میاد جنازه ام رو ببینه، احساس کنه خوابم! مادرم طاقت نداره پیکر منو زخم و زیلی و لت و پارببینه! می دونم طاقتش طاق میشه اگه بدن تیکه تیکه شده ام رو بذارن جلوش! تاب نمیاره! طاقت نداره! خیلی تو فکر مادرمم احمد! من دوس دارم طوری شهید بشم که مادرم وقتی میاد تو غسالخونه منو ببینه، بگه : پسرم انگار خوابه!» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان دوست و همرزمش«حاج احمد آل کجباف» در نوید شاهد بخوانید.
عزیز لطفعلی باییس، آزاده خوزستانی در بیان خاطرات خود به مناسبت روز گرامیداشت بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گفت: روزی که ما را به اردوگاه آوردند سرهنگ عراقی ما را جمع کرد و گفت: از شما سوالی دارم راستش را به من بگویید و نگران نباشید شما به شرفم، به ناموسم، به قرآن و به صدام در امان هستید سه بار سوالش را پرسید و هر سه بار قسم خورد و بچهها سکوت کردند، بعد از بار سوم یکی از بچههای تهران سید حسین رضایی بلند شد و گفت در امانم و او گفت بله و سید حسین ادامه داد شما ما را در خاک خودمان اسير کردید، شما قطعنامه الجزایر را پاره کردید و ما دیگر هیچ وقت او را ندیدیم.
همسر شهید «یدالله شوریابی» نقل میکند: «دوست یدالله گفت: یدالله خواب دیده ستاره شده و رفته آسمون. به شوخی بهش گفتم: ما مثل یک ستاره برمیگردیم روستا. اونجا مثل آسمون میمونه. چند روز بعد اسیر شد.»
همرزم شهید تعریف میکند: «او در لشکر، تشکیلات مخابراتی بسیار موفقی را راهاندازی کرده بود، آن قدر موفق که همه از عملکردش راضی بودند، آن زمان برای ارتباط با سیمی گردانها به خط مقدم، باید یک گروهان وارد عمل میشد تا...»
من زن و فرزندم را به خدای بزرگ می سپارم و امیدوارم به زودی فرزندم مصطفی آرزوی مرا دنبال کند و در راه اسلام و در رکاب مهدی شمشیر بزند و از یاران آن بزرگوار شود و مرا به این آرزوی دیرینه ام برساند که روحم از او خشنود شود. درود بر تمام شهیدان راه اسلام و سلام بر حسین (ع) سالار شهیدان.
فرزند شهید تعریف میکند: «2 سال قبل از شهادتش که مسئله گروهکها عنوان شده بود او از هر طریق که میتوانست با آنها مبارزه میکرد. تا اینکه آنها نقشه قتلش را کشیدند تا او را از سر راه خود بردارند...»
نادر شکیبا، آزاده خوزستانی در بیان خاطرات خود به مناسبت روز گرامیداشت بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گفت: زمانی که آزاد شدم و به ایران آمدم همه به من می گفتند که نادر دانشگاه قبول شدی من فکر می کردم که یعنی با رفتن به جبهه و دوره اسارت در دانشگاه زندگی قبول شدم در حالی که گویا همان سال آخر که دیپلم گرفتم و کنکور امتحان دادم در دانشگاه رتبه 317 را آوردم و من که اسیر شدم برادرم برای من انتخاب رشته کرده بود و من در رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اهواز قبول شده بودم.
مادر شهید تعریف میکند: «بعد از شهادت پسرانم، شنبه و علیجان دیگر دل بیرون رفتن از خانه را ندارم. هر روز با نگاه کردن به عکسهای روی طاقچه، روزم را شب میکنم...»
نماینده ولیفقیه در استان البرز و امامجمعه شهر کرج به همراه مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز با حضور در منزل آزاده سرافراز «منوچهر نصرالهزاده» با این آزاده سرافراز و یادگار دوران دفاع مقدس دیدار و از وی تجلیل کردند.
بیست و ششمین روز از ماه مرداد، یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال 1369 و فرصتی برای مرور رشادتهای این غیور مردان است. پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان هرمزگان تصاویر مربوط به بازگشت آزادگان سرافراز استان هرمزگان را برای علاقه مندان منتشر کرد.
مسئول دفتر نمایندگی ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل
مادر شهید «حسین یزدی یحیی آبادی» میگوید: «روزی که شهید به دنیا آمد ولادت حضرت علی (ع) بود. پدرش خیلی خوشحال بود و میگفت پسرم سعادتمند میشود. به کلاسهای مختلف زبان مثل انگلیسی، عربی و فرانسوی میرفت. به شهید میگفتم مادر این همه کلاس به چه دردت میخورد، میگفت شهید بهشتی حرف زبان بلد بود. ما باید تو کشور امثال شهید بهشتیها را داشته باشیم.»