برادر شهید تعریف می‌کند: شهید چند سال قبل از شهادتش یک کار ثواب دور از چشم خانواده انجام داده بود و هیچ کدام از افراد خانواده از این کارش خبر نداشتند تا اینکه بعد از شهادتش یک خانواده‌ای درب منزل‌مان آمد و...
یادواره شهید آبروی محله بمناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس، با یاد ونام و تجلیل از مقام شامخ شهیدان مندنی شعبانی،ناصر شعبانی،نعمت اله قاید و مندنی شعبانی در شهرستان هندیجان برگزار شد.
به مناسبت گرامیداشت شهادت سید حسن نصرالله و شهدای مقاومت؛
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خوزستان گفت: بیان ارزشها، اخلاص و سلحشوری شهدا و ایثارگران در دوران دفاع مقدس و ترویج روحیه ایثار و شهادت رمز ماندگاری ارزش‌های دفاع مقدس است و هشت سال دفاع مقدس یادآور از خود گذشتن و به تعالی رسیدن بود که شهدا از جان و مال و فرزند خود گذشتند و خداوند رسیدند.
خانواده شهید قاسم سلیمانی در پیامی اعلام کردند: شهادت شهید سید حسن نصرالله، فرجامی نیک بر کارنامه درخشان بندگی‌اش و آغازی بر پایان عمر دشمنان غدار و خون‌خوار امت اسلام خواهد بود.️
«برای سید قاسم» به روایت ایثارگری های شهید «سید قاسم موسوی» از فرماندهان گروه ویژه گشت و شناسایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس، می پردازد.
خواهر شهید «علی‌اکبر صادقی» نقل می‌کند: «گفت: مادر! سرم رو ببین، دیگه خوب خوب شد. مادر می‌گفت: آغوش باز کرد که او را در بغل بگیرد، اما بیدار شد. خواب آن شب مادر را کمی آرام کرد.»
کتاب «راهکار‌های ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین دانش آموزان» به نویسندگی «مهدی معینی کیا» و «عادل زاهد بابلان» که در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات «خط هشت» در اردبیل به چاپ رسیده است.
سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه در استان اردبیل به همراه داور نوری مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل با خانواده شهید معظم «حیدر حیدری» دیدار کردند.
خواهر شهید تعریف می‌کند: همیشه یک دفترچه همراهش بود که در آن تمام نمازهایی که نخوانده بود را می‌نوشت تا با نگاه کردن به آن به یاد آورد که چه نمازی را نتوانسته بخواند.
پدر شهید تعریف می‌کند: آن زمان آنقدر شوق به جبهه رفتن در جوانان زیاد بود که پسر من نیز از آن مستثنی نبود اما من به دلیل سن کمی که داشت مانع رفتنش می‌شدم که او شکایت مرا نزد امام جمعه شهر بُرد تا شاید...
کتاب «دختر کویر» به اهتمام «فاطمه میرزا اسماعیلی» و «زینب میرزا اسماعیلی» گردآوری و تالیف شده است که به صورت خاطراتی از دوران بچگی و شهادت دایی «ربابه خانوم»، خانمی هفتاد ساله ساکن یزد می‌باشد.