مروری بر چند خاطره از شهید غلامرضا یزدانی
احساس خاصی به من داشت و مشکلات و درد و دلهایش را برایم بازگو میکرد. با اینکه معلمش بودم؛ اما پردهای بین ما نبود اکثر اوقات با نصیحت و پند آرام میگرفت زمان تحصیل بین 43 نفردانشآموز او را بسیار ایدهآل میدیدم. هوشیار و راستگو بود؛ با وقار و متدین ایمانی داشت که از همان سنین نوجوانی مرا مجذوب او کرده بود و همین باعث شد که حتی بعد از دیپلم و ورود به دانشگاه باز ارتباطان حفظ شود.