نامه ای پُر از امید!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
حضور محترم خدمت پدر و مادر گرامی و عزیزم
هشتم فروردین 66 ساعت دو بعدازظهر
الهی که سلامت و خوشوقت بوده باشید زندگانی را زیر سایه خداوند منان با شادی وخوشحالی بگذرانید و نامه ای که از اعماق قلبم سر چشمه گرفته شده و در کاغذ نوشته شده است و از منطقه ای به منطقه دیگر میرسد پذیرا باشید هر گاه از احوالات اینجانب فرزند حقیر و دور افتا ده تان را خواسته باشید به دعا گویی شما عزیزان مشغول بوده و هستم باری عرض میشود پدر و مادر عزیز حالتان چطور است بحمد الله که سالی پر برکت و خوشی را می گذرانید و در زندگی هیچگونه کسالتی و نگرانی نداشته باشید.
.پدر ومادر گرامی من حالم خوب وتندرست است و جای هیچگونه نگرانی نیست حال شما چطوره به حمدالله که خوب وخندان هستید و باز هم این عید سعید باستانی را به شما عزیزان یک به یک تبریک عرض مینمایم و از خداوند می خواهم که سالی پر برکت و سال به پایان رسیدن جنگ را داشته باشیم پدر جان نامه پر از مهر و محبت شما که روشن کننده قلب من بود در مورخه پنجم فروردین 66 بدستم رسید و آنرازیارت نمودم و خیلی مرا خوشحال ساخت. پدر گرامی آن طوری که به ما گفته اند به امید خدا اگر مرخصی ها لغو نشود.
در تاریخ چهاردهم فرودین 66 به مرخصی می آیم ولی اگر نفرستادند به وسیله نامه شما را مطلع می سازم. خوب چه خبر از فامیلان خانه خودمان و از شریف آباد برایم بنویسید و دیگر بیشتر از این وقت گرانبهای شما عزیزان را نمی گیرم و شما را به خدای عزیز و توانا می سپارم تمامی فامیلان و همسایگان و رفقان را سلام برسانید و عید را از طرف من به همه آنها تبریک بگوئید دیگر عرضی ندارم باقی سلامتی شما را از خداوند عزوجل خواهان و خواستارم تمامی محرمها را روبوسی نمائید به امید اینکه دوباره دیدارها تازه گرددو خداحافظ آنکه همیشه به یاد شما پدر و مادر گرامی و شما فامیلان و خانواده گرامی بوده و هست.
قربانتان حسین
اگر پروانه بودم می پریدم *** سر ساعت به نزد شما عزیزان می رسیدم
جواب نامه فوری
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
حضور محترم خدمت خواهر عزیزم رقیه خانم مهربانم
الهی که سلامت و خوشبخت بوده باشید زندگانی را زیر سایه خداوند متعال و همچنین زیر سایه پدر و مادر عزیز و گرامی به شادی و شادکامی بگذرانی و نامه مرا که از اعماق قلبم سرچشمه می گیرد و در کاغذ نوشته می شود و به دست تو خواهر مهربان می رسد پذیرا باشی.
هرگاه از احوالات اینجانب دور افتاده و داداش حقیرت را خواسته باشی به دعا گوئی خواهر گرامی مشغول هستم خواهرم نامه پر مهر و محبت شما که روشن کننده قلبم بود به دستم رسید و بسیار خوشحال شدم و آن را زیارت نمودم و از اینکه دلت برایم تنگ شده نگرانم من هم همینطور دلم برای شما عزیزان تنگ شده است اگر خدا بخواهد خدمت می رسم تا دیدارها تازه گردد.
و در ضمن مرخصی هم شاید چهاردهم فروردین 66 بیایم نگران نباشید به امید خدا که این جنگ به پایان برسد و من هم به امید خدا به آغوش گرم خانواده می رسم امید از خدا دارم که در درسهایت موفق و پیروز باشی و مشکلات را پشت سر بگذاری و دیگر عرضی ندارم.
باقی سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم با با و مامان و خدیجه و کبری و عمو نرگس و داداش بهمن را سلام و روبوسی نمایید. زن داداش را هم سلام برسان پسرعمو فرهاد را با ابوی و اخوی سلام برسان من هم سلامتی خودم را به شما عزیزان می رسانم خداحافظ آنکه همیشه به یاد شما بوده و هست قربانت برادر حقیرت حسین حر
گل سرخ و سفید و آبی بویی نداره *** دل من طاقت دوری نداره
