جهاد در راه خدا را انتخاب کردم

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید احمدرضا رحیمی/ نهم شهریور 1346، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش عباس، کارمند بود و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال 1365 ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و یکم دی 1365، با سمت فرمانده گروهان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش و گلوله به صورت، سر و گردن، شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.

وصیت نامه پر بار شهید «احمدرضا رحیمی» را در سالروز وصالش می خوانید؛

الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمو و مماتی ممات محمد و آل محمد ، اشهدان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله و ان علی ولی الله (السلام علیک یا صاحب الزمان)

اینجانب بنده شرمنده خدا احمد رضا رحیمی با عقل کامل و با توجه به شناخت پروردگار اعلام می دارم که با شناخت کامل این مسیر و این صراط را انتخاب نموده و خود طالب مرگ با سعادت بوده ام .خدای بزرگ عنایتی در حق ما نماید و ما را از زمره شهدای حقیقی و مردگان راه خویش قبول نماید.

خدای را سوگند میخورم که در تمام عمرم و از آنسان که خود را یافتم طالب زندگی سالم بودم ، اما در این رهگزر نمی دانم چه بر سر خود نشانیدم آیا خود را سالم به اینجا رسانیده ام یا با باری فراوان و لبریز از معاصی و طغیان خود را می بینم خدایا می دانم که آنکه می خواستی نبودم لیکن سعی در رضایت تو و پیامبر و اولیای تورا داشتم.

این را می دانم که رضایت تو وپیامبرانت متضمن مصائب و سختی ها در زندگی من است لذا جهاد را برگزیدم و خود را زیر لوای مجاهدانت دیدم و لباس سبز را تنیدم تا این رهگذر را با رضایت بیشتر تو گذرانده باشمٍ خدایا خوش تر از دوستی و در نهایت عشق تو در این دنیای خاکی چیزی پیدا نکردم خوشی های دنیا لبخندم زدند و مرا به خویش خواندند.

و خوشی عشقت مرا بیشتر ندا می دادٍ تورا به عنوان تنها همدم و ومونس ندگیم برگزیدم و آنچه که گفتی کردم و آنچه که پیامبرانت گفتند کردم مولای من و ای دوست من و ای خوبترین خوبان(از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر) و به قول خواجه عبداله انصاری آ«کس که تورا یافت چه گم کرد وآنکه تورا گم کرد چه یافت.

خدایا زندگیم را برای خویش قرار ده و عمرم را قبول بنما .وصایایی چند به عنوان تذکر و یاد آوری خدمتتان عرضه می دارم ، باشد که شفاعت شما و دوستانم در آخرت دستم را بگیرد و از قهر خدا برهاند.

پدر و مادرم امانتی را که از ابتدت تحویلتان بود خوش تحویل صاحبش دادید باشد که از شما قبول نماید، من به پیروی از اهل بیت عصمت (س) خودرا در این راه قرار دادم شما نیز اهلذ بیت را سر مشق تان قرار دهید و در مصائب اولیای خدا را بنگرید و در سختیها مصایب سید الشهدا و خانم فاطمه زهرا (س) و دیگر مصائب خاندان عترت را به یاد آورید و در خوشیهایتان خدا را غافل نباشید و ذکر خدا را بگویید .

(الا به ذکر الله تطمئن القلوب) برادرانم شما نیز در طریقی که خود را قرار می دهید طریقتان را بشناسید و کورکورانه در آن قدم نگذارید و خود را مطیع و بنده خدا سازید که انا مطیع لمن اطاعتی ، جنگ را سر لوحه امور خود قرار دهید ، خدایی نکرده خوشی دنیا و حالات جوانی شمار ا از خدا دور نکند ، پیوسته خود را در مسیر حق ببینید خود را محب و عاشق خدا قراردهید.

خواهرانم عفت را از زینب (س) و فاطمه (س) بیاموزید و سعیتان بر این باشد که در این دنیا خوب زندگی کنید و نه خوش که خوش زندگی کردن بسیار ساده است اما خوب زندگی کردن مشق زیادی دارد.

زندگی را هر طور بگذرانید می گذرد ، آنچه می ماند آخرت من و شماست ، سعس کنید کگه سالم زندگی کنید زیرا که آخرت شما در گرو خوب گذراندن این زندگی شماست.

واما سخنی کوتاه با همسرم؛

شما را به تقوای الهی عفت زهراگونه و صبر زینب دعوت می کنم ، عزت شما در گرو عفت شماست، عفتی که ارمغان آورنده خانم زهرا (س)میباشد، سعی کنید در زندگی متوکل بر خدا باشید ، در تمامی سختی ها خدا را بنگرید و از خدا مدد و نصرت بخواهید، رضایت خدا را جلب کنید و اولیا را خشنود کنید که عاقبت همه ما در گرو رضایت خداست ، اگر خدا راضی باشد دیگر مطلبی باقی نمی ماند ،اما اگر خلق خدا را راضی کردی و خدا را نا راضی ، عقاب خدا را منتظر باشید.

و اما سخنی با دوستانم؛

عزیزان از جنگ خسته نشوید مستقیم باشید ، قامت هایتان را راست نگه دارید تا عزت و سربلنی دینمان را دنیا نمایانگر باشد، از امام جدا نشوید که اگر از امام جدا شوید تازه اول مصیبت است، پشت جبهه هارا چنان گرم کنید که توان مقاومت را از پلیدان و مزدوران و ضد خدایان بگیرید،عزیزان جبهه راترک نکنید که با ترک جبهه عقاب و قهر خدا را بر خود خریده اید.

دیگر عرضی نیست سوای امید به رضایت خدا از ما/ خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگه دار