مثل گل همه جا هستی!
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید جلال قرایی، یادگار «احمدعلی» و «تاجماه» بیستم شهریورماه سال 1345 در روستای علی آباد از توابع شهرستان پاکدشت به دنیا آمد. او در حد ابتدایی درس خواند و به کشاورزی مشغول بود. به عنوان یکی از نیروهای جان بر کف ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر هفتم دی ماه سال 1366 در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا و شکم به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای روستای خلیف آباد تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
روایتی خواندنی از شهید را در ادامه مرور میکنیم:
پیرمرد با قامت خمیده کنار مزار ایستاد. گل لاله سرخی را که از روزها قبل بالای قبر روییده بود، آب داد. به عکس مرد جوانی که روی سنگ قبر حک شده بود نگاه کرد: جلال جان خاطرم هست، آن روز که به خانه آمدی در چهرهات خستگی موج میزد؛ اما نگاهت شاد بود. پیشانی ات را بوسیدم:
چه قدر خسته به نظر میآیی پسرم؟ و تو با آن لبخند همیشگیات گفتی:
نه پدر جان زیاد خسته نیستم. فقط کمی پاهایم درد میکند. آخر از فاو تا جماران را پیاده آمدیم!»
جلال جان، هر وقت تو به جبهه میرفتی، اهالی روستا نگران جان تو میشدند. همه به فکر تو بوده و هستند. جلال جان، میدانی، بر مزارت یک گل لاله صحرایی روییده و این من پیرمرد را دلخوش میکند. یک گل لاله از آن گلهایی که در پاکدشت کم پیدا میشود و تو همیشه از این گل خوشت میآمد.
جلال جان، نمیدانی چه قدر دوستت دارم. هر وقت با تو حرف میزنم آرام میگیرم. تو مثل هوا، مثل باد، مثل نفس، مثل گل همه جا هستی. شاید وجود این گل لاله که از بالای مزارت سر بیرون آورده نشانه این است که تو هستی و حرفهایم را میشنوی. دلم میگوید: خواستهای با آن گل بگویی که بهار بی خزانی و شاید نخواسته ای وقتی پدر پیرت می آید از حرف زدن با سنگ سرد مزار خسته شود.
پیر مرد اینها را که گفت، دلش آرام گرفت. دست به زانو گرفت و بلند شد.