نامه تکان دهنده از شهید پادگان کرخه؛ به فکر جاه و مقام نباشید!
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران؛ شهید غلامرضا کرمانی، یادگار «علی اصغر» و «زهرا» دوازدهم آبان ماه سال 1329 در شهرستان تربت حیدریه دیده به جهان گشود. وی تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. مدتی در تعمیرگاه خودرو کار می کرد. ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد و سپس به عنوان استوار یکم نیروی زمینی ارتش در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر پنجم خرداد ماه سال 1360 در کرخه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار عسکری زادگاهش به خاک سپردند.
متن نامه شهید «غلامرضا کرمانی» را در ادامه می خوانید:
«بسمه رب شهدا»
ای مسلمانانی که دم از اسلام میزنید آیا میدانید که جوانان این مملکت چه میکنند و در جبههها به آنان چه میگذرد، میدانید که هر ساعت چند گلوله در آسمان منفجر و مثل باران بر سر و روی این جوانان میریزد و شما در ناز و نعمت غرق هستید و هر روز در مملکت ایجاد ناراحتی برای این و آن میکنید همهاش به فکر درآمد خود هستید چرا باید در موقعی که یک کشور بیگانه بر ما حمله کرده و جوانان شما در جبههها مشغول نبرد با آنها هستند.
شما در گوشه و کنار ایران به فکر مال جمع کردن و از موقعیت سوء استفاده کردن هستید و اجناس به قیمت ده برابر به مردم میفروشید. تا کی باید ما به فکر این باشیم که همدیگر را غارت کنیم. چرا باید من که يك سرباز راه اسلام هستم و ۹ ماه تمام است در جبههها هستم و با اینکه بیش از پنج نفر عائله دارم و از زندگی دور باشم و برای يك عدد افکن، خانوادهام بنویسند ما افكن گیرمان نمیآید در مرکز ایران یعنی من و امثال من چطور میتوانند با این وضعی که شما حاجيای بازار و شما کاسبان، شما بازرگانان و امثال اینها بوجود آوردهاید در جبههها با روحیه بایستم به جنگ هم کمی فکر کنید اگر این دشمن به شما دست پیداکند، نه به مال شما نه به ناموس شما گذشت میکند یك کمی فکر کنید شما که در پشت جبههها هستید یک خورده به فکر آنهایی باشید که در خط اول جبهه با دشمن در نبرد هستند.
آنها هم بچه این آب و خاک هستند و برای این آب و خاک و ناموس شما میجنگند. آقایی که در رأس کار هستی و برای مقامداری مملکت را از بین میبری یک خورده کمتر به فکر جا و مقام باشيد و با همدیگر دعوا نکنید این باعث خورد شدن سربازان در جبههها میشود. آقای بازرگانیکه ثروت داری نباید وسائل اولیه زندگی را انبارکنید و به قیمت هرطورکه دلت میخواهد به فروشی الان شما باید اول به فکر وطنت و بعد به فکر ثروت روی هم کردن باشی. نگذارید مردم بیش از این دیگر ناراحتی بکشند. چرا باید زن و بچههای ما سربازان نتوانند يک هفته يک کیلو گوشت تازه بگیرند و بخورند و تو هرشب بوقلمو بخوری، آیا میدانید ما اکثریت حقوق هم نمیگیرند و با داشتن زن و بچه در جبهه ها مشغول جنگیدن هستند.
یک خورده شما هم گذشت داشته باشید، اگر یك کمی فکر کنیم و خودمان را بجای آن سربازی که شهید شده و الان از آن شش فرزند بجا مانده چه حالتی به ما دست میدهد. شما خودتان را بگذارید بجای آن کس دراهواز و دزفول که کلیه خانوادهاش را ازدست داده، شما خودتان را بگذارید بجای آن فرزندی که پدر و برادر و خواهر و مادری را از دست داده و در این دنیای بزرگ تک و تنها مانده و از اینها بدتر باز مثالی بزنم.
شما خودتان را بگذارید بجای آن مردی که جلو چشم خودش به زن و دخترش تجاوز کردند چه میکردید؟ تا کی باید در خواب خرگوش فرو برویم و چشمهایمان را برهم بگذاریم ایران تابونه زیر بار اجانب نرفته و نخواهد رفت، اگر تمام سربازان ما از بین بروند و کشته شوند و کشتهها را کرم بزند، کرمها دوباره زنده میشوند و با کافران میجنگند ولی افسوس و صد افسوں یک اقليت از ما مردم هنوز در راه منافع دشمن قدم برمیدارند و دانسته با ندانسته باعث خورد کردن دولت و ارتش میشوند.
الان که این چند کلمه را مینویسم ساعت دو و هشت دقیقه بامداد است و صدای توپهای دشمن همچنان گوشها را به صدا در میآورد و سربازان دلیر ایرانی جوابگوی این دشمن کافر نیز میباشد. مرگ در هر حالتی تلخ است اما من دوستش دارم که چون ازره درآید مرگ در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش ليک مرگ دیگری هم هست، مرگ میدان مرگ میدان با سفیر تیر و برق توپ و تانک، غرق در خون پیکری افتاده و در ره يک آرزومردانه مردن افتخار.
به امید روزی که همه درکنار هم باصفا و صمیمیت و صلح زندگی نوینی را آغاز کنیم، خوش و خرم و تندرست باشید. ناراحت نباشید، حالم خوب و به دعاگوئی مشغولم همگی را سلام می رسانم.
نامهای از گروهبان یکم شهید غلامرضا کرمانی از جبهه کرخه/ بیستم اردیبهشت ماه سال 1360